در چند سال اخیر، اگر در شهر قدم زده باشید یا کمی در اینستاگرام و فضای مجازی چرخیده باشید، بعید است با صحنهای تکراری روبهرو نشده باشید: مشتریانی که روی مبلهای رنگارنگ لم دادهاند، مشغول قهوه و سیگار، و در این میان گربهای که وسط میزها راه میرود، روی پاهای مشتریها لَم میدهد یا حتی روی کانتر میخوابد. برای خیلیها این صحنه جذاب است؛ اما پشت این تصویر بامزه، سوالهای جدی و نگرانکنندهای درباره بهداشت، قانون، مسئولیتپذیری و حتی رفاه خود حیوانات وجود دارد که معمولاً در پوستهی فیلترهای اینستاگرامی گم میشوند.
گربه بهعنوان ابزار بازاریابی
بخش زیادی از این موج، ربط مستقیمی به بازاریابی احساسی دارد. کافهدارها میدانند در بازارِ شلوغ و اشباعشدهی کافهها، نیاز به «تمایز» دارند. قهوه تقریباً همه جا یکی است، دکورها هم کموبیش شبیه هم شده؛ اما «گربه» یک المان احساسی قدرتمند است:
- تصویر گربه، محتوا تولید میکند؛ عکس و استوریِ آماده برای مشتری.
- مشتریای که عاشق حیوانات است، احتمالاً جای دیگری را انتخاب نمیکند.
- فضا، صمیمیتر و «خاصتر» دیده میشود.
در عمل، گربه تبدیل میشود به ابزار جذب مشتری؛ اما سؤال اساسی این است: آیا کافهدار به همان اندازه که روی «کاتالیزور بازاریابی» بودن گربه حساب میکند، روی سلامت، واکسیناسیون، انگلزدایی و رفاهش هم سرمایهگذاری میکند؟ یا حیوان، صرفاً یک دکور زنده است؟
وقتی قانون عقب میماند؛ وزارت بهداشت و خلأ آییننامه
در ظاهر ماجرا ساده است:
کافه، واحد عرضه مواد غذایی است و زیر نظر وزارت بهداشت و قانونهای بهداشت محیط فعالیت میکند.
قوانین چه میگویند؟
- قانون مواد خوردنی و آشامیدنی و آییننامه بهداشت محیط میگویند هر چیزی که «تهدیدی برای بهداشت عمومی» باشد، ممنوع است.
- آییننامه اجرایی ماده ۱۳، به وزارت بهداشت و شبکههای بهداشت اختیار میدهد در صورت مشاهده تخلف، اخطار بدهند، واحد را جریمه یا حتی پلمب کنند.
- در راهنمای بهداشت صنوف، حضور حیوانات (از سگ نگهبان تا حیوان خانگی و حتی ماهی آکواریوم) در محل تهیه غذا، بهعنوان ریسک بهداشتی شناخته شده و تماس کارکنان با آنها ممنوع اعلام شده است؛ اگر هم تماس اتفاق بیفتد، شستوشوی کامل دست و رعایت اصول بهداشتی الزامیست.
اما نکته مهم اینجاست که این قوانین و دستورالعملها در زمانی نوشته شدهاند که هنوز پدیده «کافه با گربه» و موج حمایتی/احساسی از حیوانات به این شدت وجود نداشت. در هیچجا بهطور مشخص درباره «کافه پتفرندلی» یا حضور حیوان در سالن پذیرایی کنار مشتری صحبت نشده است.
نتیجه چیست؟ وزارت بهداشت ابزار کافی برای برخورد دارد، اما آییننامه شفاف برای ساماندادن به این وضعیت ندارد. به همین خاطر: بعضی بازرسها، به محض دیدن گربه در فضای بسته کافه، اخطار میدهند و در صورت تکرار، راه پلمب را باز میبینند؛ اما چند خیابان آنطرفتر، کافهای با شرایط مشابه بدون هیچ اخطاری به کارش ادامه میدهد.
برخوردها، از شهری به شهر دیگر و حتی از یک بازرس به بازرس دیگر فرق میکند. به طور کلی قانون، کلی و قدیمی است و تفسیرش، سلیقهای و متناقض.

آن روی سکه: بیماریهایی که در استوری دیده نمیشوند
درسته، گربهها بامزهاند، آرامشبخشاند و برای خیلیها حکم درمان روحی دارند. اما اگر از سطح احساسات کمی پایینتر بیاییم، با یک واقعیت سختتر روبهرو میشویم: سلامت عمومی.
گربهای که واکسینه نشده، انگلزدایی نشده، از خیابان یا پناهگاه بدون بررسی وارد کافه شده، فقط یک موجود دوستداشتنی نیست؛ ممکن است حامل زنجیرهای از بیماریها باشد که برخی از آنها برای گروههای خاص، واقعاً جدی و گاهی مرگبار است.
برای کودکان: یکی از مهمترین بیماریها، «تب خراش گربه» است؛ عفونتی باکتریایی که معمولاً از راه خراش، گاز گرفتن یا تماس بزاق حیوان منتقل میشود.
این بیماری در کودکان با تورم غدد لنفاوی، تب و ضعف شروع میشود، میتواند به درگیری کبد، طحال، چشم و در موارد نادر حتی مغز و قلب برسد، و در کودکان با سیستم ایمنی ضعیف، به عفونت شدید و تهدیدکننده جان منجر شود. بسیاری از والدین، یک خراش کوچک را جدی نمیگیرند، اما بدن کودک، مخصوصاً وقتی پای باکتریهای خاص وسط باشد، همیشه هم ساده برخورد نمیکند.
برای زنان باردار: توکسوپلاسموز، یکی دیگر از بیماریهایی است که میتواند از گربه (بهخصوص از راه مدفوع و خاک آلوده) منتقل شود. در افراد سالم معمولاً خفیف است، اما در زنان باردار میتواند باعث سقط جنین شود، یا به آسیب مغزی و چشمی جنین منجر شود، و در بعضی موارد زمینهساز مشکلات جدی باروری در آینده شود. وقتی خاک گربه در همان فضایی باشد که مشتریها رفتوآمد میکنند، وقتی شستوشوی دست جدی گرفته نشود،
این ریسک دیگر چندان دور از ذهن نیست.
در عمل، گربه تبدیل میشود به ابزار جذب مشتری؛ اما سؤال اساسی این است: آیا کافهدار به همان اندازه که روی «کاتالیزور بازاریابی» بودن گربه حساب میکند، روی سلامت، واکسیناسیون، انگلزدایی و رفاهش هم سرمایهگذاری میکند؟ یا حیوان، صرفاً یک دکور زنده است؟
داستان به همینجا ختم نمیشود:
- قارچهای پوستی میتوانند بهراحتی از طریق مو یا پوست حیوان به بدن انسان منتقل شوند؛ بهخصوص کودکان و افراد با پوست حساس.
- انگلهای داخلی و خارجی (کرمها، کک، کنه) هم برای گربه آزاردهندهاند و هم برای انسان؛ حضورشان در یک فضای بسته، یعنی آلودگی بالقوه تمام محیط.
- عفونتهای باکتریایی مثل سالمونلا و کلامیدیوفیلا ، در کودکان و افراد با ایمنی ضعیف، میتوانند از یک تب ساده شروع شوند و به سرعت به عفونت سیستمیک، درگیری ارگانهای حیاتی و در موارد شدید، خطر مرگ برسند.
هیچکدام از اینها به این معنا نیست که «هر گربهای خطرناک است»؛ اما یعنی اگر قرار است حیوان در فضای عمومیِ سرو غذا حضور داشته باشد، باید استانداردهای جدی بهداشتی و دامپزشکی رعایت شود؛ چیزی که امروز بیشتر به شعار شبیه است تا واقعیت.
شکاف طبقاتی در ادراک: برای بعضی «فان»، برای بعضی «تهدید»
این وضعیت، جامعه را هم دو قطبی کرده است:
یک طرف، کسانی که میپرسند:
«چطور حیوان وسط جاییست که غذا سرو میشود؟»
«چرا ظرف آب، غذا و خاک گربه کنار میز مشتریهاست؟»
«سلامت عمومی مهمتر است یا یک عکس بامزه؟»
سوی دیگر، کسانی که این روند را نشانهی مهربانی، مدرنیته و پیشرفت فرهنگی میدانند و مخالفان را به «بیرحمی» یا «عقبماندگی» متهم میکنند.
در این میان، آنچه گم میشود، یک بحث عقلانی و مبتنی بر قانون و سلامت است؛ نه جانبداری مطلق از حیوان، نه ترس افراطی از آن.
مسئولیتپذیری گمشده؛ اگر اتفاقی بیفتد چه کسی پاسخگوست؟
در چنین شرایط مبهم و خاکستری، مسئولیتپذیری عملاً در هوا معلق میماند. اگر فردا کودکی پس از تماس با گربهی کافه دچار عفونت شود، اگر زنی باردار بر اثر یک آلودگی نهفته دچار مشکل شود، یا اگر مشتریای با بیماری جدی بیمارستانی شود، هیچکس دقیقاً نمیداند چه کسی باید پاسخگو باشد. کافهدار که حیوان را بدون رعایت استانداردهای بهداشتی وارد فضای عمومی کرده؟ وزارت بهداشتی که هنوز آییننامه شفاف برای این پدیده تدوین نکرده؟ بازرسهایی که هرکدام بنا به تفسیر شخصی تصمیم میگیرند؟ یا حتی ما، جامعهای که همهچیز را پشت استوریهای بامزه و نگاه رمانتیک به حیوانات پنهان کردهایم؟ این خلأ قانونی باعث شده مسئولیت میان همه پخش شود و در نهایت بر دوش هیچکس نیفتد؛ و همین، خطر اصلی ماجراست.




پیام شما به ما