انسجام ملی چشمگیری که اخیراً در جریان جنگ تحمیلی دوازده روزه به نمایش درآمد، یک سرمایه ملی حیاتی و فرصتی کم‌نظیر است. اما این وحدت قدرتمند، مانند موجی است که اگر به ساحل عدالت اجتماعی هدایت نشود، به سرعت فروکش خواهد کرد و از بین خواهد رفت. این گزارش، سه لایه اقدام راهبردی را بررسی می‌کند که برای تبدیل «حال» موقتی وحدت ملی به یک «مقام» پایدار و نهادینه‌شده ضروری است.

ابوالقاسم شکوری
دوشنبه ۲۸ مهر ۱۴۰۴ - ۱۰:۰۱
راهکارهایی برای ماندگاری انسجام ملی

در ادبیات عرفانی، میان «حال» و «مقام» تفاوتی اساسی وجود دارد. «حال»، یک وضعیت معنوی موقتی است که معمولاً بر اثر یک عامل بیرونی ایجاد می‌شود و پایدار نیست. در مقابل، «مقام» جایگاهی تثبیت‌شده و باثبات است که از طریق تلاش و استمرار به دست می‌آید و به بخشی از هویت فرد تبدیل می‌شود.

اگر این منطق را به پدیده انسجام ملی اخیر تعمیم دهیم، باید گفت:
آن همبستگی عظیم که در دوران جنگ و پس از آن شکل گرفت، همانند «حال» است؛ محصول شوک و تهدید مشترک که جامعه را به یک اوج احساس تعلق و وحدت رسانده است. اما این سطح از همدلی، به خودی‌خود پایدار نمی‌ماند، چون ریشه‌اش در شرایط خاص و هیجان لحظه‌ای است.
برای آنکه این «حال» تبدیل به «مقام» شود، یعنی به یک انسجام ملی ثابت و نهادمند که حتی در روزهای آرام، بدون بحران و هیجان، همچنان برقرار باشد، باید برنامه‌ریزی دقیق داشت: ایجاد ساختارهای حمایتی، تضمین عدالت اجتماعی، تقویت اعتماد پایدار میان مردم و حاکمیت، و یادآوری و بازخوانی تجربۀ مشترک بحران‌ها، تا این وحدت از سطح احساس گذرا به عمق فرهنگ عمومی و هویت ملی نفوذ کند.


برای تبدیل این حال به مقام، باید سه لایۀ اقدام راهبردی را دنبال کرد:
 

لایۀ اول: عدالت اجتماعی، نرم‌افزار وحدت ملی
اولین و بنیادی‌ترین استدلال این است که وحدت ملی پایدار بدون شالوده‌ای از «عدالت اجتماعی» نهادینه‌شده غیرممکن است. این عدالت است که اعتماد متقابل میان مردم و حاکمیت را می‌سازد. عدالت اجتماعی به معنای سیستمی است که توزیع منصفانه حقوق و فرصت‌ها را بر اساس شایستگی تضمین می‌کند، نه بر مبنای قدرت یا طبقه اجتماعی.
در پژوهشی که توسط مرکز رشد دانشگاه امام صادق علیه‌السلام انجام شده، از عدالت اجتماعی به عنوان «نرم‌افزار» حرکت جامعه یاد می‌شود. این نرم‌افزار که روابط اجتماعی، اقتصادی و سیاسی را تنظیم می‌کند، بر چهار بُعد اصلی استوار است:
معنویت: تقویت تاب‌آوری روانی جامعه از طریق گسترش ذکر و یاد خداوند و ترویج الگوی «زندگی مقاوم».
انسجام اجتماعی: تقویت پیوندهای افقی میان شهروندان از طریق تشکل‌یابی و همدلی که ریسک‌ها و هزینه‌ها را کاهش می‌دهد.
حکمرانی مردمی: تضمین مشارکت نظام‌یافته و تشکیلاتی مردم در تمام سطوح تصمیم‌گیری، اجرا و نظارت.
معیشت عمومی متوازن: تأمین نیازهای اساسی و حفظ کرامت انسانی برای تضمین رضایت عمومی.
قرآن کریم نیز بر پیوند عمیق میان عدالت و همدلی اجتماعی تأکید می‌کند و آن را یک فرمان الهی می‌داند: إِنَّ اللهَ یَأمُرُ بِالعَدلِ وَالإِحسان (نحل:۹۰)؛ این یعنی ما نمی‌توانیم وحدت پایدار بسازیم مگر بر شالوده‌ای که مردم در آن، فرصت‌ها، مسئولیت‌ها و ثمرات پیشرفت را به شکل منصفانه تقسیم‌شده ببینند.


لایۀ دوم: مشارکت حقیقی و احساس «صاحب‌خانه بودن»
دومین ستون، مشارکت حقیقی مردم در فرآیندهای تصمیم‌گیری است. این مفهوم بسیار فراتر از شرکت در انتخابات است؛ مشارکت حقیقی به معنای حضور «عملی، ذهنی و عاطفی» شهروندان در شکل دادن به دستور کارها، اجرای سیاست‌ها و نظارت بر نتایج است. این امر مستلزم یک تحول بنیادین در حکمرانی است: گذار از ساختارهای متمرکز قدرت به ساختارهای همدلانه، پاسخگو و تصمیم‌ساز جمعی.
این ستون، حس «صاحب‌خانه بودن» را در مردم ایجاد می‌کند. وقتی افراد احساس کنند که در اداره امور کشور از یک دریافت‌کننده منفعل به یک شریک فعال تبدیل شده‌اند و صدایشان واقعاً شنیده می‌شود، این احساس تعلق به ضامن نهایی انسجام ملی تبدیل خواهد شد.


لایۀ سوم: حفظ و روایت حافظۀ جمعی
سومین راهکار، ضرورت حفظ و روایت حافظه جمعی بحران است. این تجربه باید ثبت و نهادینه شود تا به نسل‌های آینده بیاموزد که این وحدت چگونه شکل گرفت و چگونه باید از آن پاسداری کرد.
در این میان، رسانه‌ها و نخبگان فکری نقشی فعال و حیاتی دارند. وظیفه آن‌ها صرفاً مشاهده‌گری منفعل نیست، بلکه «شکل دادن فعالانه به روایت ملی» از طریق بازتولید همبستگی، تبیین پیروزی‌ها، تحلیل واقع‌بینانه بحران‌ها و دفاع از دستاوردهای ملی است. آزادی بیان باید با مسئولیت‌پذیری اجتماعی همراه باشد و استفاده از کلمات برای تضعیف انسجام ملی در شرایط حساس، «خیانت به آرمان‌های ملت» است.
اکنون نوبت کیست؟
وحدت ملی با شعار ساخته نمی‌شود، بلکه محصول اقدام عملی، گفت‌وگو و اعتمادسازی است. استمرار این اتحاد، هم به مقابله هوشمندانه با جنگ شناختی دشمن و هم به افزایش پاسخگویی در داخل وابسته است. مردم ایران در لحظات خطر، وظیفه تاریخی خود را به بهترین شکل انجام دادند و اثبات کردند که برای دفاع از کشورشان با تمام وجود ایستاده‌اند.
حال این پرسش کلیدی باقی می‌ماند: مردم با ایستادگی، عزم ملی را به نمایش گذاشتند؛ آیا مسئولان نیز می‌توانند با مدیریت اختلافات، تضمین عدالت و ایجاد شفافیت در حکمرانی، این سرمایه گرانبها را از یک هیجان موقت به یک سنگ بنای پایدار برای آینده کشور تبدیل کنند؟

برچسب‌ها

پیام شما به ما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

پربازدیدها

پربحث‌ها