در جنگ ۱۲ روزه اخیر میان رژیم صهیونیستی و جمهوری اسلامی، چیزی فراتر از تقابل نظامی در جریان بود؛ این نبرد، بیش از هر چیز، نمایش عریان دو ایدئولوژی در حال برخورد بود. از یک سو، جمهوری اسلامی که مبنای مشروعیت خود را بر آموزههای اسلامی و مقاومت تعریف میکند؛ و از سوی دیگر، اسرائیلی که پشت چهره لیبرال دموکراتیک، ریشههای دینی عمیق و گاه رادیکالی دارد که سیاست، نظامیگری و حتی اشغال سرزمین را تقدیس میکند.
برخلاف آنچه رسانههای غربی القا میکنند، اسرائیل تنها یک کشور سکولار مدرن نیست؛ بلکه بخشی از سیاستها، شهرکسازیها و حتی عملیات نظامی آن، مستقیماً متأثر از تفسیری خاص از متون مقدس یهودی و آموزههای تلمودی است.
صهیونیسم دینی: دین به مثابه قدرت
صهیونیسم دینی که از دهه ۱۹۷۰ میلادی بهشدت در ساختار سیاسی و نظامی اسرائیل نفوذ کرده است، از آموزههایی تغذیه میکند که قوم بنیاسرائیل را «قوم برگزیده» میداند و سرزمین موعود (Eretz Yisrael) را حقی انحصاری برای یهودیان معرفی میکند. براساس تفسیر برخی خاخامهای افراطی، غیر یهودیان (که به آنها «گوییم» گفته میشود) در این سرزمین حقی ندارند و حتی میتوانند برای تحقق وعدههای الهی، قربانی شوند.
هرچند این دیدگاهها بازتاب کل یهودیت نیستند، اما حضور پررنگ این خاخامها در ارتش اسرائیل و نهادهای دینی-امنیتی، آن را به یک واقعیت خطرناک بدل کرده است.
آموزههایی برای خشونت! مروری بر تلمود
خاخام های یهودی در طول سالهای متمادی، شرح ها و تفسیرهای خودسرانه و گوناگونی بر تورات نوشته اند که همه آنها را خاخام «یوخاس» در سال ۱۵۰۰ م جمع آوری نموده و به اضافه چند کتاب دیگر که در سال های ۲۳۰ و ۵۰۰ م نوشته شده بودند به نام «تلمود» یعنی تعلیم دیانت و آداب یهود، جمع آوری کرد. این کتاب نزد یهود، بسیار مقدّس و در ردیف «تورات» و «عهد عتیق» قرار دارد.
تلمود مجموعهای عظیم و پیچیده از متون فقهی، اخلاقی و حقوقی یهود است که شامل «تلمود بابلی» و «تلمود اورشلیمی» میشود. در این کتابها، مطالب متنوعی وجود دارد؛ از دستورات عبادی گرفته تا نکاتی در مورد معاملات و حدود.
با این حال، بخشهایی از تلمود متونی است با محتوای ملیگرایانه یا قوممحور که دستمایۀ توجیه و مشروعیتبخشی به وحشیگریهای اسرائیل در تقابل با غیریهودیهاست.
در اسرائیل امروز، خاخامهایی چون «یتسحاک شاپیرا» کتابهایی مانند «تورات پادشاه» نوشتهاند که در آنها حتی قتل کودکان فلسطینی مجاز شمرده شده است، به این دلیل که «ممکن است در آینده به تهدیدی برای یهودیان بدل شوند».
این دیدگاهها، متکی بر تفسیری نژادگرایانه از دین هستند و با اخلاق جهانی و حتی بخشهای بزرگ یهودیت همخوان نیستند. اما متأسفانه، همین تفسیرها هستند که به شهرکسازیها، تخریب خانههای فلسطینیان، حملات بیرویه هوایی و حتی قتل کودکان مشروعیت دینی میدهند.
در برابر این رویکرد، جمهوری اسلامی ایران از ابتدای تأسیس خود، با اتکا به آموزههای قرآنی و شیعی، به تقابل با رژیم صهیونیستی پرداخت. آموزههایی مانند «وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ» (حج، ۴۰) که دفاع از مظلومان و مقاومت در برابر ظلم را واجب میداند، در پایهگذاری گفتمان مقاومت بسیار مؤثر بودهاند.
برخلاف روایتهای سکولار از جنگ، این تقابل، یک مواجهه تمامعیار ایدئولوژیک است با دو جهانبینی متفاوت درباره عدالت، مشروعیت، و انسانیت. صهیونیسم سیاسی با بهرهگیری از تفسیرهای خطرناک از تلمود، سیاست اشغال و نسلکشی را مشروع جلوه میدهد و در مقابل، این مقاومت اسلامی است که با اتکا به آموزههای اصیل قرآنی، در برابر این پروژه ایستاده است.




پیام شما به ما