درمانی که در آن، بیمار در یک فضای کنترلشده و تحتنظر متخصص، با مصرف موادی مانند الاسدی یا سیلوسایبین (ماده فعال در قارچهای توهمزا) وارد مراحل عمیقتری از ناخودآگاه میشود. طرفداران این شیوه، از "بازسازی ذهن"، "درمان افسردگی مقاوم" و حتی "آشتی با تروماهای قدیمی" سخن میگویند. اما آیا واقعا این درمان نوظهور، پاسخی علمی و قابل اعتماد برای بحرانهای روانی است؟ یا صرفا بازگشت دیگری است به رؤیای رهایی از رنج، این بار در لباس پزشکی؟
از دهه شصت میلادی تا بازگشت دوباره در قرن جدید
استفاده از مواد روانگردان در درمان، ریشه در آزمایشهایی دارد که در دههی ۱۹۵۰ و ۶۰ در آمریکا، بریتانیا و چند کشور اروپایی انجام شد. روانپزشکان آن زمان تصور میکردند LSD میتواند نقش کاتالیزور را در درمان اختلالات روانی ایفا کند. اما با رشد استفاده تفریحی از این مواد، و نگرانیهای سیاسی و اجتماعی ناشی از آن، بسیاری از مطالعات متوقف شد و این مواد در دسته مواد غیرقانونی قرار گرفتند. دههها بعد، در فضای بازتر قرن ۲۱، این موضوع بار دیگر به میز تحقیق برگشت. دانشگاهها، مراکز درمانی خصوصی و گروههای پژوهشی بار دیگر این سؤال را مطرح کردند: آیا روانگردانها میتوانند در اتاق درمان، کارکرد مفیدی داشته باشند؟
موج جدید تحقیقات و حمایت نهادهای دانشگاهی
در دو دهه گذشته، نهادهای علمی مثل دانشگاه جانز هاپکینز، ییل، امپریال کالج لندن و MIT وارد میدان تحقیقات درباره سایکدلیکتراپی شدند. در این مطالعات، موادی مانند psilocybin و MDMA در درمان افسردگی شدید، اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) و اضطرابهای مرگآگاهانه بیماران لاعلاج آزمایش شدند. برخی از این مطالعات، از جمله تحقیقاتی که در سال ۲۰۱۶ در The Lancet Psychiatry منتشر شد، کاهش علائم افسردگی در برخی بیماران را گزارش کردند. این نتایج توجه رسانهها و برخی نهادهای سلامت روان را به خود جلب کرد و زمزمههایی درباره آینده درمانهای روانی آغاز شد.
اما واقعا چقدر میتوان به اثربخشی این روش اعتماد کرد؟
تردیدهای جدی درباره اثرگذاری این مواد وجود دارد. اداره غذا و داروی ایالات متحده (FDA) در چندین نوبت، درباره محدودیتها و خطرهای سایکدلیکتراپی هشدار داده و تأکید کرده که شواهد علمی کافی برای تأیید این روش هنوز وجود ندارد. در یکی از گزارشهای رسمی منتشرشده در سال ۲۰۲۲، این سازمان تأکید میکند: «تجربههای روانی شدید الزاما به معنای موفقیت در روند درمان نیستند و میتوانند در برخی افراد، بهویژه مبتلایان به اختلالات روانپریشی یا اختلال دو قطبی، موجب تشدید علائم شوند.»
بر اساس تحلیلهای FDA، اغلب مطالعاتی که به نتایج مثبت اشاره دارند، با جمعیت آماری کوچک، در شرایط بسیار کنترلشده و با حذف نمونههای پرخطر انجام شدهاند. به گفته این سازمان، «پژوهشهای موجود اغلب فاقد طراحی دو سویه کور با جامعه آماری کافی هستند و تعمیم نتایج آنها به جمعیت عمومی با احتیاط بالایی همراه است.» این مسئله بهویژه زمانی اهمیت پیدا میکند که سایکدلیکتراپی در برخی کلینیکهای خصوصی، خارج از چارچوبهای استاندارد و بدون نظارت دقیق، تبلیغ و اجرا میشود.
نقص در فهم مکانیسم اثر و فقدان ایمنی در مصرف عمومی
برخلاف بسیاری از داروهای روانپزشکی که مکانیسم اثر شناختهشدهای دارند، مواد روانگردان تأثیرات پیچیده، متغیر و تا حد زیادی وابسته به زمینه روانی و تجربیات پیشین فرد دارند. FDA در همین رابطه تصریح کرده: «درک ناکافی از چگونگی تأثیر این ترکیبات بر مدارهای مغزی، مانعی جدی در اعتباربخشی علمی به آنهاست.» به بیان دیگر، هنوز روشن نیست که چرا برخی بیماران به این داروها پاسخ مثبت میدهند و برخی نه؛ یا اینکه آیا اثر درمانی کوتاهمدت مشاهدهشده، تداوم دارد یا صرفا بازتابی از تجربهای موقتی و القاشده است.
از سوی دیگر، در گزارشهای FDA به مسئله بازگشت علائم پس از قطع دارو نیز اشاره شده. در برخی مطالعات، بیماران پس از گذشت چند هفته یا چند ماه از جلسههای درمان، با بازگشت افسردگی یا اضطراب مواجه شدهاند. این بازگشت علائم، که در برخی موارد شدیدتر از پیش بوده، نشان میدهد که سایکدلیکتراپی فاقد اثربخشی پایدار در بلندمدت است.
وقتی دادهها حرف دیگری میزنند
با وجود هیجان موجود در رسانهها و برخی حلقههای درمانی، نگاهی دقیق به دادهها تصویری متفاوت ارائه میدهد. بهعنوان مثال، در بررسی داخلی FDA روی چند کارآزمایی بالینی مربوط به psilocybin، مشخص شد که سطح پاسخ بیماران به شدت به زمینه فردی و روانی آنها وابسته است و همین مسئله تحلیل آماری نتایج را دشوار کرده است. همچنین، به دلیل عدم امکان تعیین دوز استاندارد با توجه به تفاوت واکنشها، سازمان تأکید کرده که «شرایط استفاده از این داروها هنوز در مرحله آزمایشگاهی است و برای کاربرد گسترده مناسب نیست.»
از دیگر مواردی که FDA به آن اشاره کرده، خطرهای ناشی از مصرف بدون نظارت است. در محیطهای درمانی غیررسمی یا بدون تیم تخصصی، احتمال تجربهی روانپریشی شدید، اضطرابهای پایدار و حتی آسیب به خود بالا میرود. بهعلاوه، سایکدلیکها در برخی افراد با زمینهی ژنتیکی خاص میتوانند باعث فعالشدن اختلالات روانی نهفته شوند، مسئلهای که در بررسیهای روانپزشکی سنتی پیش از تجویز این داروها بهسختی قابل تشخیص است.
دیدگاه متخصصان؛ احتیاط در برابر هیجانزدگی
دکتر جفری لیبرمن، استاد روانپزشکی در دانشگاه کلمبیا و رئیس پیشین انجمن روانپزشکی آمریکا، در مقالهای در Psychiatric Times هشدار میدهد که شور و شوق بیحد و مرز و حرکتهای تجاری پیرامون سایکدلیکها، بدون پشتوانهی پژوهشی کافی، میتواند به اعتبار روانپزشکی آسیب بزند. او تأکید میکند که پیش از پذیرش گسترده این درمانها، باید دانش خود را درباره نحوه عملکرد این مواد، شرایط بالینی مناسب و تفاوتهای بین مواد مختلف گسترش دهیم. همچنین، لیبرمن در مصاحبهای در SoundPractice بر اهمیت استفاده مسئولانه و تحقیقات علمی دقیق تأکید کرده است. او هشدار میدهد که بدون پژوهشهای دقیق، خطرات بالقوهای مانند عود علائم یا روانپریشی در افراد مستعد وجود دارد.
لزوم استانداردسازی و نظارت دقیق
دکتر آلن شاتزبرگ، استاد روانپزشکی دانشگاه استنفورد و یکی از چهرههای مطرح در حوزه دارودرمانی، نیز نگاه محتاطانهای نسبت به سایکدلیکتراپی دارد. او در مقالات علمیاش بارها تأکید کرده که بدون وجود پروتکلهای دقیق درمانی، آموزش تخصصی برای درمانگران و چارچوبهای اخلاقی و قانونی روشن، ورود این شیوه به درمانهای بالینی میتواند خطرناک باشد. به باور او، "اعتماد عمومی به علم روانپزشکی، به دقت و مسئولیت ما در مواجهه با روشهای نوین درمانی گره خورده است. "
شاتزبرگ همچنین بر تفاوت گسترده بین محیطهای کنترلشده پژوهشی و فضای پرریسک کلینیکهای خصوصی تأکید دارد. او معتقد است که بدون مکانیزمهای نظارتی قوی، سایکدلیکتراپی میتواند به بستری برای سودجویی یا حتی آسیبزایی بدل شود. تجربهی دهههای گذشته از «درمانهای مد روز» که بعدها با پیامدهای جدی مواجه شدند، باید درسی برای جامعه علمی باشد.




پیام شما به ما