این شهر آشوب در کتاب «مناقب» خویش مینویسد: پادشاه روم نامهای به معاویه نوشت که در آن سوالاتی بود از جمله اینکه «معنای لاشیء چیست؟» معاویه متحیّر ماند. عمر و عاص به معاویه گفت: فرمان بده تا فورا اسب خوبی را به میان لشکر علی بن ابیطالب بفرستند و بگوین

فروش فوری به قیمت رایگان! ابن شهر آشوب در کتاب «مناقب» خویش مینویسد: پادشاه روم نامهای به معاویه نوشت که در آن سوالاتی بود از جمله اینکه «معنای لاشیء چیست؟» معاویه متحیّر ماند. عمر و عاص به معاویه گفت: فرمان بده تا فورا اسب خوبی را به میان لشکر علی بن ابیطالب بفرستند و بگویند این را میفروشیم. هر گاه بپرسند که به چند میفروشید؟ بگویید به «لا شیء 1 (= به قیمت هیچ) در این هنگام مساله بر تو روشن خواهد شد»، معاویه به گفته عمرو عاص عمل کرد. خریدار چون قیمت اسب را سوال کرد، فروشنده گفت: آن را به «لا شیء» را بده که قیمت این اسب است. حضرت علی علیهالسلام دست وی را گرفته، به طرف صحرا رو نمودند در این حال سرابی به نظر فروشنده آمد حضرت فرمود: این، قیمت اسب توست آن را بگیر. فروشنده گفت: این چگونه میشود؟ حضرت فرمود: مگر این آیه را قرائت نکردهای که خداوند متعال میفرماید: ( کسراب بقیعة یحسبه الظمئان ماء حتی اذا جاءه لم یجده شیئاً ) 2 یعنی: «(کسانی که کافر شدند اعمالشان) همچون سرابی است در یک کویر که انسان تشنه از دور آن را آب میپندارد اما هنگامی که به سراغ آن میآید چیزی نمییابد». 3 فیک یا اغلوطة الکون غدا الفکر کلیلا انت حیرت ذوی اللب و بلبلت العقولا کلما اقبل فکری فیک شبرا فرمیلا ناکساً عمیاء لا تهدی السّبیلا «ابن ابی الحدیده» تنظیم: شکوری_بخش قرآن 1- به قول عربها «بلاش». 2- نور/ 39. 3- ر. ک: قضاوتهای حضرت امیرالمومنین علیهالسلام / 134، به نقل از: مناقب آل ابی طالب (این شهر آشوب) 2/383- 382.