امام راحل رحمهالله درباره اهمیت تزکیه و تهذیب نفس قبل از اصلاح و ارشاد دیگران میفرماید: «باید دانست که مشکلترین امور و سختترین چیزها دینداری است در لباس اهل علم و زهد و تقوا و حفظ قلب نمودن است در این طریقه و از این جهت است که اگر کسی در این طبقه به و

تبليغ در سيره و گفتار عارفان 1 «مبلّغان وارسته» از عالمان پرهيزگار، از خود گذشته، دلسوز، پارسا، هدايتگر، هدايت شده، اهل تزکيه و تهذيب نفس، صاحب اخلاق شريف و بيداردلاني هستند که اين فرمايش امام علي عليهالسلام را چراغ راهنماي زندگي خود قرار داده و ضمن تعليم و تأديب خود، به هدايت و ارشاد ديگران ميپردازند. «مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنّاسِ اِماما فَعَلَيْهِ اَنْ يَبْدَءَ بَتَعْليمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْليمِ غَيْرِهِ وَلْيَکُنْ تَأديبُهُ بِسيرَتِهِ قَبْلَ تَأديبِهِ بِلِسانِهِ وَمُعَلِّمُ نَفسِهِ وُمَؤدِّبُها اَحَقُّ بِالاِْجْلالِ مِنْ مُعَلِّمِ النّاسِ وَمُؤدِّبِهِمْ(1) ؛ کسي که خود را در مقام پيشوايي و امام مردم قرار ميدهد، بايد بيش از آن که به تعليم ديگران بپردازد، به تعليم خويش بپردازد و بايد تأديب کردن او به عملش پيش از تأديب کردن به زبانش باشد. کسي که معلّم و ادب کننده خويشتن است، به احترام، سزاوارتر است از کسي که معلّم و مربّي مردم است.» بر اين اساس هر کس که ميخواهد عالم دين و پيشوا و مقتداي مردم باشد، بايد ابتدا خودش را اصلاح و تهذيب کند و به وسيله عمل، مردم رابه سوي دين دعوت نمايند. او بايد پيشوايان معصوم را الگوي عملي خود قرار دهد، چنانکه عالم رباني شيخ حسين بحراني مينويسد: « با دقت در طريقه اهل بيت عليهمالسلام و تتبّع در آثارشان، در مييابيم که آن بزرگواران، تنها با اخلاق کريمه خويش مردم را هدايت نموده و مجذوب دين ساختهاند و پيروان خود را نيز به همين امر دعوت کرده و فرمودهاند: «مردم را با غير زبانهاي خود بخوانيد»؛ يعني، با اخلاق خوب و رفتار نيکوي خود، براي آنها الگو و نمونه باشيد .(2) مبلّغان وارسته و فرزانه، با داشتن اخلاق و رفتار نيک و الهي، ميتوانند آثار و برکات بيکراني در جامعه داشته باشند وبا نفس معنوي و اخلاق پسنديده خود در مردم يک شهر، روستا، محلّه و... تأثير بگذارند. « مبلّغان وارسته »، از قيد نام و شهرت و نان رستهاند و دل در سوداي عشق دوست نهادهاند تا بلکه بر تعداد عاشقان و دلدادگان دوست بيفزايند و از اين رو برترين و با فضيلتترين انسانها به شمار ميروند. عالم بيدار دل سيد جعفر کشفي رحمهالله درباره فضيلت مبلّغان و اهميت کار آنان مينويسد: «فضيلت و مرتبه دو طايفه از مبلّغان (مبلّغاني که اصلاً طمع در کسي ندارند و اجري از کسي نميخواهند و در مرتبه خلافت خداي، وراثت انبيا و ائمه، ثابت و مستقيماند) از حدّ گذشته و در تلو(ادامه) مرتبه پيغمبران و بالاتر از مرتبه مفتي ميباشد، چون که وعظ نمودن آخر مرتبه و آخر کمال فتوا دادن و تعليم نمودن است. و حقّ اين طايفه بر مردمان شديدتر است از حق مفتيان و اين دو طايفه چون که ارشاد و عمل موعظه ايشان از دل و از روي اخلاص و بدون غرض ميباشد، به مضمون « اِلاّ مَنْ اَتَي اللّهَ بِقَلْبٍ سَليمٍ »(3) دل ايشان مقرون به اخلاص و سالم از طمع، ريا، شک و شرک ميباشد و لهذا کلام و موعظه ايشان تأثير ميکند و به دل ميرسد و بندگان به آن منتفع ميگردند و عمل خلافت ايشان مرخداوند و انبيا، مثمر ثمر ميگردد و ليکن تأثير کلام و موعظه آن يکي که عالم به ظاهر و باطن هر دو ميباشد، به مراتب سريعتر و شديدتر ميباشد، چون که کلام و موعظه از عالمِ بالاتر از دل و از عالم مشاهده و عيان ـ که عالم روح ميباشد ـ صدور مييابد و سر تا پاي او همگي وعظ و کلام شده است.(4) از اين جاست که وقتي حواريّين از حضرت عيسي عليهالسلام پرسيدند که مجالست با که بنمائيم؟ آن حضرت فرمودند: « مَنْ يُذَکِّرُکُمُ اللّهَ رُؤْيَتُهُ وَيَزيدُ في عِلْمِکُمْ مَنْطِقُهُ وَيُرَغِّبُکُمْ فِي الاْآخِرَةِ عَمَلُهُ (5)؛ با کسي [مجالست کنيد [که ديدن او شما را به ياد خداوند بيندازد و نطق و کلام او بر علم شما بيفزايد و عمل او شما را در مورد آخرت ترغيب کند.» اصولاً بدون تزکيه و تهذيب نفس، تبليغ و ارشاد ديگران معنا و مفهومي ندارد و دست زدن به اين کار شريف، اقدامي سخت و پرخطر مينمايد. نفس خود ناکرده تسخير اي فلان چون کني تسخير نفس ديگران نفس را اوّل برو در بند کن پس بـــرو آهنگ وعــــظ و پند کن منبري بگذار بهر خود نخست وانگهي برجه به منبر تند و چست تا تو را سوزي نباشد در جگر دم مزن کاندر دَمَت نبود اثر امام راحل رحمهالله درباره اهميت تزکيه و تهذيب نفس قبل از اصلاح و ارشاد ديگران ميفرمايد: « بايد دانست که مشکلترين امور و سختترين چيزها دينداري است در لباس اهل علم و زهد و تقوا و حفظ قلب نمودن است در اين طريقه و از اين جهت است که اگر کسي در اين طبقه به وظايف خود عمل کند و با اخلاص نيّت وارد اين مرحله شود و گليم خود را از آب بيرون کشد و پس از اصلاح خود، به اصلاح ديگران پردازد و نگه داري از ايتام آل رسول نمايد؛ چنين شخصي از زمره مقرّبين و سابقين به شمار آيد.(6) پس اين تزکيه و تهذيب و خودسازي، بايد از همان اوان تحصيل و در مراکز علمي صورت گيرد و پايههاي اخلاقي مبلّغان از همانجا مستحکم شود. مرجع فقيد شيعه آيت اللّه العظمي بروجردي نيز بر اين باور بود که: «اولين برنامهاي که براي فراگيران علوم ديني ضرورت دارد، پالايش درون، تطهير روان و تهذيب نفس ميباشد، زيرا تمامي فضايل بر اين محور ميگردند و تا آلودگيها از قلب پاک نشوند، تحصيل علم و رسيدن به مقامات بالاي علمي انسان را نجات نخواهد داد. کسي که ميخواهد جامعه را اصلاح کند، بايد در مرکز علمي، خود را مهذّب نمايد.(7) اميد آن که همه ما که در ـ دانشگاه اهل بيت عليهمالسلام علمآموزي ميکنيم ـ از مکتب دين و اخلاق و معرفت آن بزرگان نيز دلدادگي و پارسايي آموزيم و بدانيم که برتري و شرافت در دنيا و آخرت مربوط به پرهيزگاران و نيکوکاران است، نه عالمان بيعمل. «اهل علم با ساير مردم تفاوت ندارند، بلکه مسؤوليت سنگينتري را بر عهده دارند. اگر از مردم تزکيه و تهذيب نفس و عمل صالح خواسته شده، از ما نيز همين امر را خواستهاند. اگر گنهکاري و اخلاق زشت، اسباب هلاکت و شقاوت اخروي است، علما و غير علما در اين جهت فرقي ندارند. اگر گفته ميشود که ايمان و عمل صالح، تنها وسيله سعادت و کمال و نيل به مقام قرب الهي است، در مورد علما نيز همين امر ضرورت دارد. چنان که بعضي مردم به بهشت ميروند و بعضي به جهنم، بعض علما هم در دوزخ معذّب خواهند شد. بنابراين اگر ما انتظار داشته باشيم که بدون تزکيه و تهذيب نفس و بدون پرورش اخلاق نيک و بدون عمل صالح، به مقام قرب الهي و درجات عاليه بهشت نائل گرديم، سخت اشتباه ميکنيم و مغرور هستيم. علم تنها نميتواند ما را از عذاب دوزخ نجات دهد و به قرب خدا نائل گرداند؛ بلکه عمل لازم دارد... پس بايد به اين نکته توجّه داشته باشيم که ممکن است در اثر درسها، سخنرانيها و نوشتهها، منبرها، مداحيها و مرثيه خوانيهاي ما،صدها و هزارها نفر هدايت يابند و به سعادت و کمال نائل گردند، ليکن سعادت و کمال آنان، مستلزم نجات و رستگاري ما نخواهد بود. ما به آنها گفتهايم و عمل کردهاند تا به سعادت و کمال رسيدهاند، اگر خودمان اهل عمل نباشيم، ارشاد و هدايت آنها برايمان سودي نخواهد داشت(8)!!» برخيز تا به عهد امانت وفا کنيم تقصيرهاي رفته به خدمت قضا کنيم بيمغز بود سر که نهاديم پيش خلق ديگر فروتني به در کبريا کنيم کمترين و ضروريترين خواسته بزرگان دين از ما، عمل به گفتهها و سخنان خود ما است، يعني ما حداقل در آنچه که به ديگران ميگوييم، عامل باشيم و نمونه کوچکي از مطلوب و مقصود مورد اشاره در سخنرانيها، وعظها و نصيحتهاي خود باشيم. اگر خود فراتر و برتر از گفتارها و تبليغها باشيم و به تقصيرها و کاستيهاي خود بينا شويم و با توبه و انابه، در صدد پاکسازي دل و جان برآئيم، در اين صورت حتّي نيازي به گفتن و صحبت کردن نداريم؛ بلکه عمل و رفتار ما خود «تبليغ واقعي» دين خدا و معارف اهل بيت عليهمالسلام خواهد بود. در اينجا به چند نکته درباره « مبلّغان وارسته » اشاره ميشود. 1 ـ مبلّغان وارسته و بايستهها عارفان و دانشمندان اخلاق و ادب، سفارشها و رهنمودهاي گران مايه و آگاهي بخشي در زمينه اخلاق و رفتار مبلّغان و دانشمندان ديني دارند و خود نيز بهترين نمونه و الگوي اين خواستهها و رهنمودها بودند. يکم. نخستين سفارش و دستورالعمل اخلاقي و عرفاني به مبلّغان و واعظان، اصلاح نفس و تصفيه درون از ناپاکيها و نقصها و مواظبت بر دوري از گناهان و محرّمات است. عارف کامل بهاري همداني رحمهالله در اين زمينه ميفرمايد:«ابتدا بر خود مبلّغ و دانشمند واجب است که از اصلاح نفس خود آغاز کند و بر انجام طاعات وترک محرّمات مواظبت کند.»(9) همو ميفرمايد: «فرقهاي از [واعظان] هستند که تهذيب اخلاق کرده و تصفيه نفس از لوث کدورات نموده و نفس را از شواغل و علائق دنيويه استخلاص فرموده و طمع خود را از خلق به سوي حقّ گردانيدهاند... .»(10) دوم. مبلّغان سعي کنند، جميع مکارم و فضايل اخلاقي را در خود جمع کنند و از دنياپرستي و مال دوستي گريزان باشند. عالم رباني سيد جعفر کشفي مينويسد: «عالمان و مبلّغان، منزّه باشند و تواضع، فروتني، شکسته نفسي، حلم و بردباري در تعليم و فتوا دادن به مردمان را شيوه و شعار خود سازند و زهد در دنيا و اعراض از زخارف و امتعه و لذّات فانيه آن را بنمايند و يأس از نفس و ريا و خلقپرستي را التزام نمايند و طريقه اخلاص و توکّل و رغبت در آخرت و تهّيؤ بر مردن قبل از آمدن مرگ را،زاد و توشه خود نمايند.(11) سوم . جهاد اکبر و مبارزه بيامان با خواهشهاي نفساني و هواهاي درون، از صفات بايسته مبلّغان است که در هيچ حال نبايد ترک شود. عارف بنام ملکي تبريزي رحمهالله در اين زمينه مينويسد: «از کارهاي مهم براي اهل علم، امامت جماعت و وعظ است... اگر عالم، قوي و مجاهد بوده و از کساني باشد که مدتي با نفس خود جهاد کرده و در طول جهاد، راههاي پنهان نفوذ شيطان و پوششهاي هواي نفس را پيدا کرده، نبايد امامت جماعت و وعظ را به کلي رها کند، زيرا اين دو مورد اهتمام شرع است.(12) چهارم . از خصال و ويژگيهاي ديگر مبلّغان و دانشمندان در نظر عارف رباني مرحوم بهاري همداني رحمهالله فروتني، داشتن خوف و خشيت از خدا و خشوع و خضوع دائمي است: «بايد شکسته و حزين و ساکت و سرپايين باشد و آثار خوف و خشيت و خضوع و خشوع در وي نمايان باشد که هر که او را ببيند، متذکّر به الوهيت گردد. سيماي او دلالت بر علم کند....(13) پنجم . تخلّق و زينت يافتن به اخلاق و مکارم برجسته و فضايل انساني، از ديگر صفات و ويژگيهاي «مبلّغان وارسته» است. شارح رساله سير و سلوک، آيت اللّه مدرس هاشمي ضمن اشاره به اين مهم، ميگويد: «همه افراد ـ به خصوص علما و طلاب و مدرسينِ محترم و کساني که در لباس روحانيت هستند ـ لازم است خود را متخلّق به فضايل اخلاقي کنند و با کوشش و مجاهدت، خود را از رذايل اخلاقي، تخليه کنند تا گفتارشان در ديگران مؤثّر افتد؛ چه آن که موعظه اگر از دل بر آيد، بر دل نشيند. امام باقر عليهالسلام ميفرمايد: «اِنَّ المَوْعِظَةَ اِذا خَرَجَتْ عَنِ الْقَلْبِ دَخَلَتْ فِي الْقَلْبِ وَاِذا خَرَجَتْ عَنْ مُجَرَّدِ اللِّسانِ، لَنْ تَتَجاوَزِ الاْآذانَ؛ موعظه اگر از دل خارج شود، در دل مينشيند و اگر صرف لقلقه زبان باشد، از گوشها، تجاوز نميکند.(14) ششم . يکي ديگر از صفات و ويژگيهاي اخلاقي و عرفاني ناصحان و واعظان، داشتن سوز و گداز در مجالس سخنراني است. در اينباره دانشمند گرانپايه مرحوم محدّث نوري رحمهالله مينويسد: «سزاوار است که ارباب دانش و بينش، مجالس مصائب حضرت ابي عبداللّه عليهالسلام را... به دست ديندار دلسوزي دهند که در مجالس، اهل تقوا و ديانت و غيرت و عصبيت، بخوانند و بسوزند و بگريند و از خداي تعالي تعجيل فرج و ظهور سلطان ناشر عدل و امان و باسط فضل و احسان و... را بخواهند.(15) هفتم . الگو برداري از عارفان و حکيمان و رعايت شؤون علم و حکمت، از صفات برجسته مبلّغان و عالمان دين است. آنان هم خود کسب نور و صفا ميکنند و هم به ديگران گرمي و صفا ميبخشند. علامه راغب اصفهاني در اين رابطه ميگويد: «بر واعظ لازم است که تناسبي با حکما داشته باشد تا بتواند از آنها استفاده کند... و مناسبتي هم با مستمعين خود داشته باشد تا آنان بتوانند از او بهره گيرند... مانند پيامبر که خداوند او را از بشر انتخاب کرد و قدرت ملائکه را به او داد تا بتواند احکام الهي را از ملائکه بگيرد و به مردم برساند... . سزاوار است که واعظ خود موعظه پذيرد و سپس ديگران را موعظه کند...، بلکه مانند خورشيد باشد که به ماه نور ميدهد و خودش بيش از آنچه به ماه ميدهد نور دارد و مانند آتش باشد که آهن را داغ و سرخ ميکند و خودش داغي بيشتري دارد. نيز بر او لازم است که اعمالش برخلاف گفتارش و حالاتش تکذيب کننده زبانش نباشد... .»(16) 2 ـ آفات و کاستيها کسي که اهل وعظ و تبليغ است، سعي ميکند که از آفتهاي اين راه دوري جويد و کاستيها و معايب را برطرف سازد و اخلاق و رفتار خود را زينت دهد. در اين صورت ميتواند به هدايت و ارشاد ديگران مشغول شود. امام عارفان حضرت صادق عليهالسلام ميفرمايد: «لا يَصْلَحُ لِمَوْعِظَةِ الْخَلْقِ اِلاّ مَنْ جاوَزَ هذِهِ الآفاتِ بِصِدْقِهِ واَشْرَفَ عَلي عُيُوبِ الْکَلامِ وَعَرَفَ الصَّحيحَ مِنَ السَّقيمِ وَعِلَلَ الْخَواطِرِ وَفِتَنَ النَّفْسِ وَالْهَوي؛ (17) آن کسي شايستگي موعظه خلق را دارد که با صداقت از اين آفتها گذشته باشد و بر عيوب سخن گفتن واقف باشد و درست را از نادرست تشخيص دهد و به بيماريهاي دلها و فتنهها و هواي نفس آشنايي داشته باشد.» امام عليهالسلام درباره اين آفات و کاستيها ميفرمايد: «آفَةُ العُلَماءِ عَشَرَةُ اَشْياءَ: اَلطَّمَعُ وَالْبُخْلُ وَالرِّياءُ وَالْعَصَبِيَّةُ وَحُبُّ الْمَدْحِ وَالْخَوْضُ فيما لَمْ يَصِلُوا اِلي حَقيقَتِهِ وَالتَّکَلُّفُ في تَزيينِ الْکَلامِ بِزَوائِدِ الاَْلْفاظِ وَقِلَّةُ الْحَياءِ مِنَ اللّهِ وَالاِْفْتِخارُ وَتَرْکُ الْعَمَلِ بِما عَلِموُا (18)؛ آفات اهل علم ده چيز است: طمع و بخل و ريا و تعصّب در رأي و علاقه به ستايش و فرورفتن در چيزي که به حقيقت آن نميرسند و به سختي انداختن خود براي زينت بخشيدن به سخن با الفاظ زياد و کم شرمي از خدا و فخرفروشي و عمل نکردن به آنچه که ميدانند.» امام راحل رحمهالله نيز ميفرمايد: «اگر شما درس بخوانيد، ممکن است عالم شويد؛ ولي بايد بدانيد که ميان مهذّب و عالم خيلي فاصله است... مواظب باشيد مبادا پنجاه سال با کدّ يمين و عرق جبين در حوزهها، جهنّم کسب نماييد؛ به فکر باشيد. در زمينه تهذيب و تزکيه نفس و اصلاح اخلاق برنامه تنظيم کنيد. خدا نکند انسان بيش از آن که خود را بسازد، جامعه به او روي آورد و در ميان مردم نفوذ پيدا کند؛ خود را ميبازد. تا ريش سفيد نشده، کاري بکنيد. از آن جايي که مبلّغان و واعظان، در هدايت و راهنمايي بشر، از پيامبران و امامان پيروي ميکنند و برجايگاه رفيع ارشاد و هدايت تکيه زدهاند، بايد خود را از آفات و کاستيهاي اين راه در امان دارند و از رذايل و خصلتهاي ناپسند اخلاقي دوري جويند. عالم ربّاني سيد جعفر کشفي رحمهالله در اين رابطه مينويسد: «باري مرتبه ايشان (واعظان و ارشاد کنندگان)، بعد از مرتبه پيغمبران وامامان است و بالاتر از آن مرتبهاي نميباشد و خليفه اعظم و اقدم خداوند ميباشند در نشر نمودن و تعليم کردن علم به بندگان و بايد که قدر اين مرتبه را بدانند و خود را از آفات محفوظ دارند و آفات اين مرتبه، کبر، نخوت، تندخويي، حبّ دنيا، حبّ جاه و رياست، حبّ خوراک، حبّ خواب، حبّ راحت، حبّ زنان، حرص مال و جمع مال، حسد، اتّباع هوا و طمع در خلق است و بايد که از همه اينها اجتناب نمايند و منزّه باشند. منبع مبلغان » شماره 36 نوشته رحيم کارگر تنظيم براي تبيان حسن رضايي 1 ـ بحار الانوار، ج2، ص56؛ نهج البلاغه، قصارالکلم، ش73. مبلغان » شماره 36 (صفحه 55) 2ـ سلوک عرفاني، ص18. 3 ـ شعراء/89. 4 ـ ميزان الملوک و الطوائف، ص174. 5ـ بحار الانوار، ج71، ص189. 6ـ چهل حديث، ص322. 7ـ ناصح صالح، ص217. 8خودسازي (تزکيه و تهذيب نفس)، آيت اللّه اميني، ص275 و 281. 9 ـ تذکرة المتقين، ص129 و 104. 10ـ همان. 11 ـ ميزان الملوک و الطوائف، ص157. 12 ـ المراقبات، ص281. 13 ـ تذکرة المتقين، ص96. 14 ـ شرح رساله سير و سلوک، ص53 و 54. 15 ـ لؤلؤ و مرجان، ص206. 16 ـ بر کرانه سعادت، ص138 و 139. 17ـ مصباح الشريعه، ص192. 18ـ همان، ص190.