دیگر همه باور کردند که دایی محمد آمدنی نیست، برایش اشک ریختند و رفتند سراغ زندگی‌شان… فقط عزیز خانوم همچنان منتظر بود … یک قصه برای تمام مادرانی که هرگز دست از انتظار نکشیدند… نویسنده: نگین روزبهانی گوینده: فضه‌السادات حسینی

جمعه ۱۹ مرداد ۱۴۰۳ - ۱۴:۵۱
عزیزخانوم!

پربازدیدها

پربحث‌ها