«من و پسرم مثل دو تا دوستیم» جملهای که از زبان خیلی از پدرومادرهای امروزی میشنوید. پدرو مادرهایی که میخواهند شبیه والدین نسل قدیم از سختگیریهای زیاد فاصله بگیرند؛ اما الگوی یک پدر و مادر خوب چه شکلی است؟

نمیخواهم مستبد باشم!
الگویی از والدگری وجود دارد که در آن والدین و بهویژه پدر از یک اقتدار سنتی برخوردار است و تصمیمات خانواده را پدر خانواده میگیرد و همه بی چون و چرا باید آن را اجرا کنند. تنبیه در این شیوه از والدگری بیشتر از تشویق مورد استفاده قرار میگیرد. خیلی از پدر و مادرها تجربه چنین والدگری را دارند و ترجیح میدهند تمام آن سختگیریها را کنار بگذارند و برای فرزندشان دوست باشند!
من در تصمیماتت دخالت نمیکنم
شاید خیال کنید با دوستی و صمیمیت با فرزندتان، او در کنار شما خوشحالتر خواهد بود! اما باید بگوییم این رابطه هم مطلوب او نخواهد بود هم او را سردرگم میکند. اکثر روانشناسان کودک معتقدند والدین باید با فرزندان خود رفتار دوستانهای داشته باشند؛ اما هنوز باید نقش یک والد را برای او داشته باشند و نه یک دوست. شاید در کودکی و حتی اوایل نوجوانی این رابطه برای او خوشایند باشد؛ اما بالاخره در یک سنی فرزندتان هم به پدر و مادری مقتدر با قدرت تصمیم گیری احتیاج پیدا میکند!
گیر نمیدهم؛ اما حمایتت هم نمیکنم
والد بودن یعنی چه؟ مجموعهای از حمایت، محبت، تنبیه و تشویقها. در والدگری بهلحاظ اقتدار، پدرز و مادر جایگاه بالاتری دارند؛ پس هم تنبیه و تشویقها دست بالاتر با آنهاست هم در حمایتها. والدینی که فقط میحخواهند دوست باشند، خود را همرتبه کودک میکنند و شاید محدودیت کمتری ایجاد کنند و بهاصطلاح کمتر گیر بدهند؛ اما به وقت هشدار دادن خطرها و حمایتگریها هم همینگونه منفعل عمل میکنند!
روی من حساب نکن!
نتیجه چنین تفکری، پدر و مادرهایی میشوند که قانون خاصی برای فرزند خود نمیگذارند. هشدار و نصیحت ندارند و درواقع با این مدل تربیت، او را برای جامعه آماده نمیکنند. حتی خیلی از والدین اعتقاد دارند در خیلی از شیطنتهای نوجوانشان باید او را همراهی کنند نه اینکه مانعش شوند! در کنار این والدین شاید در کوتاهمدت خوش بگذرد؛ اما در بلندمدت و زمانهای بحرانی که بچهها نیاز به کمک دارند، نمیتوانند روی این والدین حساب باز کنند.



