در این گزارش در عین سادگی پاسخ روشنی به این سوالها خواهیم داد:
- نقش آمریکا در تشکیل داعش(قبل از ظهور این گروه تکفیری)
- اظهارات سیاستمداران آمریکایی مبنی بر آغاز جنگ ۳۰ ساله مذهبی(بعد از تشکیل این گروه تکفیری)
- تاریخچهای مختصر از جنگهای مذهبی ۳۰ ساله و بیان اهمیت اقدامات سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
نقش آمریکا در تشکیل داعش
امروز هیچ شکی نیست که ایالات متحده آمریکا کشوری بود که داعش را بوجود آورد، مقامات ارشد این کشور صراحتاً به این مسئله اعتراف کردهاند. برای مثال دونالد ترامپ کسی بود که بطور واضح گفت باراک اوباما و هیلاری کلینتون از بنیانگذاران داعش بودهاند. این صرفا یک ادعا برای کارزار تبلیغاتی ترامپ نبود! کلینتون در کتاب خاطرات خود به نام «انتخابهای سخت» مینویسد:
«من به ۱۱۲ کشور سفر کردم تا نقش امریکا و توافق با بعضی از دوستان را درباره به رسمیت شناختن داعش بلافاصله پس از تشکیل آن، توضیح دهم. او همچنین در مصاحبههای زیادی میگوید که ما امروز با گروهی مبارزه میکنیم که خود بوجود آورنده آن بودیم. (البته در این مصاحبهها منظور مستقیم کلینتون القائده است که هیچ منافاتی با بوجود آوردن داعش ندارد چرا که داعش از دل القائده بوجود آمد.)
همچنین شواهد بسیار زیادی از حمایتهای لجستیکی، اعترافات افرادی مثل ادوارد اسنودن (مشاور اطلاعات کامپیوتری که در سال ۲۰۱۳ اطلاعات زیادی را از آژانس امنیت ملی آمریکا فاش کرد) و مایکل مورل(افسر سابق سازمان سیا) وجود دارد که توضیح آن از حوصله این گزارش خارج است.)
اظهارات سیاستمداران آمریکایی بعد از تشکیل داعش
همانطور که اشاره کردیم بعد از تشکیل داعش و قدرت گرفتن آن در سوریه و عراق اظهارات سیاستمداران آمریکایی مبنی آغاز دوران جنگهای ۳۰ ساله آغاز شد. طبق بررسیها شاید بتوان گفت در حدود ۱۱ نفر از سیاستمدارن نامدار غربی که اکثرا آمریکایی بودند عیناً از این عبارت استفاده کردند که در اینجا به بعضی از مهمترین آنها به طور خلاصه اشاره میکنیم:
هنری کیسینجر (استراتژیست)
این استراتژیست کهنهکار آمریکایی پس از فراگیر شدن داعش در منطقه در کتاب (World (order، مقالات و محافل علمی از عبارت «جنگ مذهبی ۳۰ ساله» استفاده کرد و حتی برای آن به گفتمانسازی پرداخت. او در ۲۹ خرداد سال ۱۳۹۲ در دانشگاه میشیگان گفت: کلید حل مسئله داعش ایجاد اوضاعی همانند اروپا بعد از جنگ ۳۰ ساله است.
ریچارد هاوس(رئیس سابق شورای روابط خارجی) و زبیگنیو برژینسکی (مشاور اسبق امنیت ملی)
زبیگنیو برژینسکی مناقشه منطقه غرب آسیا را «جنگ سی ساله» نامید. ریچارد هاوس هم زمانی که در سال ۲۰۱۱ یک جوان تونسی خود را به آتش کشید شرایط کلی منطقه را به شرایط پراگ در قرن ۱۷ (برهه جنگهای مذهبی اروپا) تشبیه کرد.
لئون پانه تا(وزیر دفاع سابق آمریکا) و جان کری(وزیر امور خارجه سابق آمریکا) :
این دو سیاستمدار هم در مقالات و محافل سیاسی که شرکت داشتند اظهار میکردند که ماجرای سوریه و عراق یک جنگ مذهبی ۳۰ ساله است و به این زودیها تمام نخواهد شد.
خب، تا اینجا با استناد به صحبتهای افراد اثرگذار در سیاست آمریکا، فهمیدم که این کشور داعش را بوجود آورد و بعد از جولان آنها در عراق و شام بسیاری از سیاستمداران ارشد آمریکا از آن به عنوان «جنگ مذهبی ۳۰ ساله» یاد کردند، حال باید ببینیم منظور آنها از به کار بردن این عبارت چیست؟
جنگهای مذهبی ۳۰ ساله
اگرچه صحبت از جنگهای خونین اروپا در سال ۱۶۱۸ تا ۱۶۴۸ میلادی که به نوعی منجر به ظهور روابط و حقوق بینالملل به شکل امروزی شد برای علاقمندان به دنیای سیاست و روابط بینالملل بسیار جالب خواهد بود. اما هدف ما در این بخش به طور کاملا مختصر فقط به کلیت و نتیجه این جنگ اشاره میکنیم.
اولین نکته مهم این جنگ این بود که بین دو فرقه از یک دین شکل گرفت. جنگی خونین بین «کاتولیکها» و «پروتستانها» از دین مسیحیت! جنگی که در بین این دو فرقه مذهبی شروع شد و در نهایت و با انعقاد «معاهده صلح وستفالی» به ظهور نظم نوینی در قاره اروپا و به دنبال آن در کل جهان منجر شد.
این معاهده چند نتیجه اصلی داشت: مداخله پاپ (به عنوان نماینده مذهب) در امور داخلی و خارجی کشورها به طور کامل ممنوع شد. در واقع نتیجه اصلی این جنگ از بین رفتن نقش دین در زندگی انسانها و بوجود آمدن دولتهای سکولار به شکل امروزی شد. البته ذکر این نکته لازم است که نمیتوان منکر این مسئله شد که حاکمیت کلیسا در اروپای آن روز ایرادهای زیادی داشت، اما مسئله ما تحلیل فسادهای کلیسا در حکومت آن نیست! هدف رسیدن به این مسئله بود که به واسطه جنگی ۳۰ ساله مذهب از حاکمیت جدا شد و مردم را این سمت بردند که به خاطر دیدن خونریزیهای دو فرقه مذهبی این طور تصمیم بگیرند که بدون مذهب بودن چه در بعد شخصی و چه در بعد اجتماعی بسیار بهتر از مذهبی خونریز بودن است.
حال بهترین میفهمیم که چرا سیاستمدران آمریکایی در استفاده از این عبارت تاکید داشتند، نقشه دقیقا همان بود؛ به جان هم افتادن دو فرقه مذهبی (اینبار شیعه و سنی) برای ایجاد خونریزی، ناامنی و ساختن نظم جدید در منطقه غرب آسیا (طرحی موسوم به خاورمیانه جدید) و درواقع خواندن فاتحهای برای اسلام. (اتفاقی که در همان سال برای مسیحیت افتاد و تا امروز هم با دیدن وضعیت کشورهای غربی شاهد آن هستیم)
نجات اسلام توسط سردار سلیمانی
بنابراین کل ایالات متحده آمریکا و به عبارت دقیقتر اتاق فکر غربی-عبری و عربی با برنامهریزی بسیار دقیق و هزینه میلیاردها دلار برای نابودی اسلام و به طور خاص شیعه دوازدهامامی نقشه داشتند. نقشهای که نقطه آغازین آن از سوریه و عراق بود و قرار بود به لبنان، فلسطین، یمن و نهایتا ایران برسد.
حال بهتر متوجه میشویم چرا زمانی که داعش به پشت دروازههای بغداد رسید و به موازات آن مقامهای عراقی از آمریکا درخواست کمک کردند آنها گفتند: «کمک میکنیم، منتهی ۶ سال دیگر!» برای اینکه آنها کاملا از وضعیت راضی بودند و برنامه طبق نقشههای آنها پیش میرفت. در همین شرایط بود که عراق از حاج قاسم درخواست کمک کرد و ۲۴ ساعت بعد این کشور از سقوط حتمی نجات پیدا کرد.
در سوریه هم شرایط مشابه عراق و شاید هم بدتر بود، ۷۰ درصد از خاک این کشور در دست داعش بود و تکفیریها تا پشت دفتر بشار اسد رسیده بودند. در دمشق نیز تا ۲۵۰ متری حرم حضرت زینب سلاماللهعلیها رسیده بودند. بسیاری از نظامیهای سوریه با خروج از ارتش به گروههای تکفیری پیوسته بودند و مقامات نزدیک بشار اسد به چیزی جز شکست فکر نمیکردند.
اما حاج قاسم دمشق را تنها نگذاشت و با تشکیل بسیج مردمی سوریه (گروهی شبیه به حشد الشعبی عراق) سوریه را نیز از سقوط حتمی نجات داد. بنابراین ما در ظاهر میگوییم شکست داعش و نجات دمشق و بغداد، اما باید بگیم سقوط این دو پایتخت برابر با سقوط بیروت، صنعا، غزه، تهران و در نهایت اسلام بود. امروز میفهمیم سردار سرافراز اسلام مرد میدانی بود که یک جنگ ۳۰ ساله را در عرض ۳ سال تمام کرد.
منابع:
https://blogs.icrc.org/law-and-policy/۲۰۱۷/۰۵/۲۳/thirty-years-war-first-modern-war/
https://www.factsandarts.com/current-affairs/new-thirty-years-war
https://www.theguardian.com/us-news/۲۰۱۵/may/۲۲/edward-snowden-nsa-reform
https://www.۳۰giorni.it/in_breve_id_numero_۳۴۱_id_arg_۳۲۱۲۶_l۳.htm



