میتوان گفت بزرگترین توشه شبکههای اجتماعی برای کاربرانش، «حسرت» است. آدمها در فضای مجازی، بخشهایی از زندگی خود را منتشر میکنند که بهترین لحظههاست. این لحظهها را شبیه به یک کارگردان، کنار هم چیدهاند تا نمایی برای مخاطبان به نمایش بگذارند که حیرتانگیز و جذاب باشد؛ اما مخاطب، پشت صحنه این لحظات کارگردانیشده را نمیبیند.
اینستاگرام؛ یک شبکه اجتماعی لوکس
بار مهمی از فرآیند ایجاد و پمپاژ حسرت بر دوش اینستاگرام است. شبکهای که از همان ابتدا یک شبکه اجتماعی لوکس محسوب میشد. افراد معروف و ثروتمند از سبک زندگیشان عکس میگرفتند و منتشر می کردند. اینستاگرام پُلی بود بین مردم و سلبریتیها. دنبال کردن و رصد کردن جزئیات زندگی این سلبریتیها جذاب بود. رفتهرفته مردم عادی هم به همین شکل سعی داشتند که بهترین و خاص ترین اتفاقات زندگیشان را در اینستاگرام ثبت کنند و به همین دلیل اینستاگرام به فضایی تبدیل شد که در آن لوکس بودن مزیت محسوب میشد و معمولی بودن چندان مورد توجه قرار نمیگرفت. اتفاقات جذاب، سفرهای خاص، پیشرفتهای شغلی، درآمدهای بالا، هدایای گران، همگی چیزهایی هستند که با باز کردن اینستاگرام به چشم میخورد. اینفلوئنسرها از همین جا شروع به کار کردند؛ پس اینستاگرام یک فرصت دیگر هم به کاربرانش داد. میتوانی با یک آپشن ویژه، دیده شوی، لایک بگیری، درآمد کسب کنی و در مرحله آخر میتواند تولید «حسرت» کند.
مقایسه و مقایسه و مقایسه
مک لوهان یکی از صاحبنظران عرصه علوم ارتباطات، جمله معروفی دارد: «رسانه، پیام است.» یعنی رسانه جدا از اینکه چه پیامی را به مخاطب میرساند، خودش مستقلا یک پیام است؛ یعنی فرم رسانه، خود پیام است. اینستاگرام هم یک رسانه تجملاتی است. یعنی قالب این رسانه انگار گفتن از خوشیها ساخته شده است. رسانه گفتن از خوشیها و کتمان غمها. قطعا زندگی عادی هیچ انسانی سراسر خوشی نیست. ما به عنوان انسان، روزهای خوب و بد را سپری میکنیم؛ اما دیدن خوشی دیگران باعث می شود عدهای حس کنند که زندگیشان به قدر کافی خوب نیست. همین مسئله، باعث قیاس باطن زندگی خودمان با ظاهر زندگی دیگران میشود. ناراحتی ما تنها به ایده آل نبودن زندگی ختم نمیشود، بلکه این حس مقایسه، گاهی منجر به حسادت کردن به دیگران میشود. در صورتی که مسئله به صورت درونی حل نشود، حس حسادت با سرعت زیادی در فرد رشد خواهد کرد. پس حسرت یک سر این ماجراست که فرد با نمایش حداکثری نعمتها به دنبال ایجاد آن است. روی دیگر این حسرت، افرادی است که با دیدن این ماشینهای تولید حسرت، هر روز بیشتر از دیروز، دچار حس غبطه، افسردگی و بدتر از همه حسادت، خشم و بدبختی میشوند.
به رخ کشیدن نعمتها؛ آری یا خیر؟
مثل همه بلاگرهای اینستاگرام و بقیه شبکههای اجتماعی، حجاباستایلها هم مدام در حال تولید این حس حسرت هستند؛ با یک فرق بزرگ. حجاباستایل ادعای معتقد بودن به اصول اسلام را دارند. مخاطب علاوهبر حسرت ممکن است با خود فکر کند اصلا این روش و سبک زندگی، درست و مطابق اصول مذهبی است. اما آیا ما مجازیم که نعمتهای خود را به رخ بکشیم؟ آیا اجازه داریم برای دیده شدن، زرق و برق بیشتری در چشم مخاطب فرو کنیم؟ حجاباستایلها با زندگیهای پرتجمل، مرتکب مانور تجمل میشوند و اگر رفتار تجملاتی نداشته باشند هم فخرفروشی میکنند؛ یعنی دقیقا به خاطر ایجاد حسرت، نعمتهایشان را نمایش میدهند. درباره این ویژگی، قرآن بارها صحبت کرده است. مثلا در آیه ۱۰ سوره هود آمده است: «وَلَئِنْ أَذَقْنَاهُ نَعْمَاءَ بَعْدَ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُ لَیَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّیِّئَاتُ عَنِّی إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ» و اگر آدمی را به نعمتی پس از محنتی که به او رسیده باشد رسانیم (مغرور و غافل شود و) گوید که دیگر روزگار زحمت و رنج من سرآمده، سرگرم شادمانی و مفاخرت گردد. در این آیه، فخر فروختن، به نوعی غفلت و غرور به حساب میآید و قرآن آن را به شدت مذمت کرده است. یا در جای دیگری، قرآن درباره سرنوشت قارون صحبت میکند. قارون پادشاه متکبر و ستمگر عصر حضرت داود علیهالسلام است که در عصر خودش نماد تجمل و پولپرستی بود. معروف است هر موقع قارون میخواست در بین مردم تردد کند، در نهایت تجمل و فخرفروشی، ظاهر میشد. آیه ۷۹ سوره قصص درباره این شخص میگوید: «فَخَرَجَ عَلَی قَوْمِهِ فِی زِینَتِهِ قَالَ الَّذِینَ یُرِیدُونَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا یَا لَیْتَ لَنَا مِثْلَ مَا أُوتِیَ قَارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِیمٍ» آنگاه قارون (روزی) با زیور و تجمل بسیار بر قومش در آمد، مردم دنیا طلب (که او را دیدند) گفتند: ای کاش همان قدر که به قارون از مال دنیا دادند به ما هم عطا میشد که او بهره بزرگ و حظّ وافری را داراست. از معنی این آیه میتوان متوجه شد که قارون هم دقیقا به دنبال همین ایجاد حسرت در دل مردم بوده تا جایی که مردم با دیدن او آه میکشیدند و آرزوهای دستنیافتنی خود را در او میدیدند. جالب اینجاست که موقعی که قارون به دست داود علیهالسلام کشته میشود و عاقبت غرور و تجملگرایی را میبینند، همان مردم پشیمان میشوند و خدا را شکر میکنند که شبیه قارون نبودند.
حجاباستایلها و سبک زندگی قارون؟
حالا سوال اینجاست سبک زندگی حجاباستایلها چقدر با شعارهایی که میدهند، هماهنگی دارد؟ بلاگرهایی که عکس و فیلم از سفر به کربلا و شهرهای مذهبی منتشر میکنند، آیا در سبک زندگی خود، مراقب هستند که با نمایش زندگیشان و فخر فروختن، باعث «ای کاش» ها نشوند؟ بسیاری از این افراد، در نحوه لباس پوشیدن، مهمانی دادن و مهمانی رفتن تجملاتی رفتار میکنند و بدتر از آن گاهی به خاطر تبلیغات مجبور به نمایش داراییهای خود هستند و به همین خاطر به مصرفگرایی هم دامن میزنند. آفت بعدی حجاباستایلها همین جاست. از یک نقطهای به بعد برای ادامه فعالیتهای مجبور به تبلیغات هستند و بهویژه چون از اول با عنوان استایلیست فعالیت خود را شروع کردهاند، ملزم هستند که استایلهای جدیدتری نمایش دهند و از این مزون و آن مزون حرف بزنند تا هم در صدر نگاهها باقی بمانند، هم از بقیه رقیبانشان عقب نمانند. این یعنی یک سیکل معیوب برای دیده شدن، تنوعطلبی، لایک گرفتن و در نهایت فخرفروشی. خیلی از این حجاباستایلها حتی در ابتدای کار خود، نیتی برای این کار ندارند؛ اما وقتی برای تولید محتوا و بلاگری، استایلیست بودن را انتخاب میکنند، بدون اینکه بدانند خود را وارد چرخه معیوب ایجاد حسرت میکنند!



