دیگر همه می‌دانیم که غزه از سال ۲۰۰۷ در محاصره قرار دارد، محاصره‌ای که از آن به عنوان «بزرگترین زندان جهان» نام می‌برند. قوانین خصمانه‌ای که رژیم صهیونیستی بر مردم فلسطین اعمال کردند و حق زندگی و فعالیت‌های روزانه مردم را از آنان سلب کرده است.

مریم علی بابایی
پنجشنبه ۲ آذر ۱۴۰۲ - ۰۰:۰۰
زنده می‌مانیم و به خانه برمی‌گردیم یا کشته می‌شویم

«جمال بکر» مرد ماهیگیر فلسطینی درباره فعالیتش از ماهیگیری می‌گوید که از نوجوانی همه عمرش را کنار دریا گذرانده البته شغل ماهیگیری هم از اجدادش به او رسیده است. جمال بکر ۳۵ سال است که تمام زندگی‌اش شده ماهیگیری. او هشت دختر و یک پسر دارد که فرزند پسرش در کار ماهیگیری به او کمک می‌کند، جمال می‌گوید که ماهیگیرها به داشتن فرزند زیاد علاقه دارند و من هم دوست دارم که باز هم بچه‌ای داشته باشم. «جمال بکر» درباره ماهیگیری قبل از محاصره غزه می‌گوید، قبل از محاصره خانواده‌ام وسط دریا بودند و ماهی‌های زیادی می‌گرفتند اما بعد از محاصره اوضاع خیلی سخت شد و به سختی ماهی می‌گیریم گاهی که هیچی گیرمان نمی‌آید چون در محدوده‌ای که اجازه ماهیگیری داریم فقط آب گل‌الود است.

محاصره و درآمد پایین مردان فلسطینی

معمولا برای ماهیگیری گروهی با قایق‌هایمان می‌رویم وقتی جایی ماهی پیدا کنیم تورهایمان را برای گرفتن آن‌ها می‌اندازیم، ولی این روزها، ماهی پیداکردن آسان نیست. از زمان محاصره غزه حتی پشیزی هم درآمد ندارم نه تنها پولی درنمی‌آورم بلکه به پمپ بنزین هم بدهکارم چون سوخت بنزین هزینه بسیار بالایی دارد. البته اگر برای فروش هم ماهی نداشته باشم باز با همان ماهی کمی که صید می‌کنم خانواده‌ام را سیر می‌کردم ولی باز در این هم دیگر محدودیت وجود دارد. زمان‌هایی که روی دریا هستم نگران تیرخوردنم، همیشه رژیم صهیونیستی روی آب در حال تیراندازی‌ هستند. یکی از پسرعموهایم وقتی پارسال رفته بود دریا تا کمی تفریح کند، تیر خورد و کشته شد. هیچ کار اشتباهی نکرده بود، فقط نمی‌دانست و از مرزهای محاصره عبور کرده بود. آیا این دلیل خوبی است برای اینکه با گلوله او را بکشند؟

قایقی که منفجر شد

هر روز گشت‌های رژیم اسراییل در حال گشت‌زنی هستند گاهی دورند اما زمانی که به قایق‌های ما نزدیک می‌شوند فحش می‌دهند و توهین می‌کنند در این جور مواقع وانمود می‌کنم که وجود ندارند همیشه سلاح‌های آبپاش دارند که روی قایق‌ها می‌گیرند برخی مواقع راکت شلیک می‌کنند یا با مسلسل قایق‌هایمان را به رگبار می‌بندند.

روزی خبر تیر خوردنم را به خانواده‌ام می‌دهند

هر روز خبر تیر خوردن یک نفر به گوشم می‌رسد و هر روز این انتظار را دارم که خودم کشته شوم. روزی که پسرم با پسرعموهایش برای ماهیگیری رفته بودند گشت‌های اسراییلی به آنها حمله می‌کنند و قایقمان را منفجر میکنند و پسرم را دستگیر می‌کنند اما بعد از مدتی او را آزاد می‌کنند وقتی پسرم به خانه برگشت اولین جمله‌اش این بود که قایقمان را از دست دادیم. من به او گفتم اشکال ندارد در عوض تو زنده‌ای و قایق را می‌توانیم دوباره بخریم. زندگی ما همین شده که خانواده‌ام خودشان را آماده کردند زمانی که من و پسرم به ماهیگیری می‌رویم یا به خانه برمی‌گردیم یا اگر برنگشتیم کشته شدیم.  

برچسب‌ها

پربازدیدها

پربحث‌ها