شبهه‌ای مطرح است که چرا امیرالمومنینِ فاتح خیبر، با وجود آن همه شجاعت منحصر به فرد، در مقابل بی‌حرمتی‌ها به همسرش سکوت کرد؟ پس این اتفاقات رخ نداده است.

مهری هدهدی
دوشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۱ - ۰۰:۰۰
پاسخ به یک شبهه در فاطمیه

عمر با جمعی برای بیعت گرفتن به خانه حضرت فاطمه علیهاالسلام هجوم بردن که اتفاقات ناگواری رخ داد و به حضرت زهرا علیهاالسلام هتک حرمت شد.

در آن شرایط امیرالمومنین علیه‌السلام دو راه داشت:

یا با کمک دوستان واقعی خود علیه خلافت و حکومت غصب شده قیام می‌کرد، یا اون که اوضاع را تحمل می‌کرد و در حدّ امکان وظایفش را انجام می‌داد.

امیرالمؤمنین با ارزیابی اوضاع سیاسی و اجتماعی جامعه‌ اسلامی به این نتیجه رسید که اگر با اصرار به حق خود در مقابل ظلم به همسرش فاطمه‌ علیهاالسلام می‌ایستاد، وضعی پیش می‌آید که زحمات پیامبر اکرم و خون‌های پاک شهیدان به هدر می‌رفت؛ لذا ترجیح داد که وضع پیش آمده را بپذیرد و به طور غیر مستقیم از اسلام حراست نماید. (سیره پیشوایان، پیشوایی، ص ۶۵)

علل سکوت امیرالمومنین علیه‌السلام 

اگر ‌امیرالمومنین علیه‌السلام دست به شمشیر می‌برد و شجاعت و دلیری خود را نشان می‌داد اتفاقاتی ناگوار از قبیل موارد ذیل رخ می‌داد:

۱- قطعا آنهایی که خود را خلیفه می‌دانستند آرام نمی‌نشستند و جنگ داخلی بین مسلمانان رخ می‌داد.سکوت امیرالمومنین به این معنا نبود که آن حضرت از حق خود دفاع نکرده و در صدد پذیرش حکومت نبوده است. زیرا آن حضرت بارها از حق خود دفاع نمود و از این سکوت و صبر به عنوان خار در چشم و استخوان در گلو یاد کرده است

۲- تعداد بسیاری از کسانی که در سالهای آخر عمر پیامبر مسلمان شده بودند، مرتد شده و در برابر حکومت اسلامی موضع‌گیری می‌کردند.

۳- تفرقه شدیدی در میان امت اسلام به وجود می‌آمد و تعداد زیادی از صحابه‌ پیامبر اکرم کشته می‌شدند.

۴- با از بین رفتن وحدت بین مسلمانان، جامعه‌ اسلامی ضعیف می‌شد.

۵- خطر مدعیان نبوت مانند "مسیلمه و سجاح، ضربات جبران‌ناپذیری را به پیکر اسلام وارد می‌کردند.

۶- خطر رومیان که در پی فرصتی مناسب بودن تا به مرکز اسلام حمله کنند نیز جامعه اسلامی را تهدید می‌کرد.

موارد بالا بخشی از عواملی بود که امیرالمومنین علیه‌السلام به خاطر آنها صبر را بر قیام ترجیح داده و با این ابتکار و تدبیر توانست جامعه اسلامی نوپا را از خطرهای بزرگ برهاند و این تصمیم، حفظ اصل اسلام و توجه به اتحاد مسلمین بود. (پیشوایی، سیره پیشوایان، ص ۷۱)

فرازهایی از نهج‌البلاغه در مورد سکوت امام

امیرالمومنین علیه‌السلام در بیانی آکنده از حزن، رمز سکوت خود را در خطبه‌ شقشقیه‌ اینگونه بیان کردند:

«در این فکر بودم که آیا تنهایی بپا خیزم و یا در این محیط پرخفقان صبر کنم؟ محیطی که پیران را فرسوده و جوانان را پیر و مردان با ایمان را به رنج وامی‌دارد، سرانجام دیدم صبر کردن به عقل و خرد نزدیک‌تر است؛ لذا صبر پیشه کردم ولی به کسی می‌ماندم که خاشاک چشمش را پر کرده و استخوان راه گلویش را گرفته، با چشم خود می‌دیدم،  میراثم را به غارت می‌برند.»

امام در جای دیگر فرمود: سالم ماندن دین برای ما بهتر از هر چیز دیگر است.

با توجه به عبارات فوق آنچه که امیرالمومنین علیه‌السلام را وادار به سکوت کرده بود، چیزی با ارزش‌تر از اتفاقات ناگوار رخ داده، یعنی همان حفظ نهال نوپای جامعه‌ اسلامی بود که حضرت حاضر بود خود، همسر و فرزندانش را در این مسیر فدا کند. امیرالمؤمنین با ارزیابی اوضاع سیاسی و اجتماعی جامعه‌ اسلامی به این نتیجه رسید که اگر با اصرار به حق خود در مقابل ظلم به همسرش فاطمه‌ علیهاالسلام می‌ایستاد، وضعی پیش می‌آید که زحمات پیامبر اکرم و خون‌های پاک شهیدان به هدر می‌رفت

روشن‌ترین بیانی که امیرالمومنین علیه‌السلام، علت سکوت خویش را بیان نموده، این عبارت است:

«و چیزی مرا نگران نکرد و به شگفتم نیاورد، جز شتافتن مردم بر فلان از هر سو و بیعت کردن با او. پس دست خود بازکشیدم، تا آن‌که دیدم گروهی در دین خود نماندند، و از اسلام روی برگرداندند و مردم را به نابود ساختن دین‌ محمد صلی الله علیه و آله خواندند. پس ترسیدم که اگر اسلام و مسلمانان را یاری نکنم، رخنه‌ای در آن بینم یا ویرانی که مصیبت آن بر من سخت‌تر از - محروم ماندن از خلافت- است و از دست شدن حکومت شما، که روزهایی چند است که چون سرابی نهان شود، یا چون ابر که فراهم نشده پراکنده گردد. پس در میان آن آشوب و غوغا به پا خاستم تا باطل نابود شد، و دین ثبات و استقرار یافت. (نهج‌البلاغه، نامۀ حضرت به مردم مصر، شماره ۶۲)

در واقع حضرت با این سخن به آن‌ها فهماند که اگر مأمور به صبر نبودم و فرمان خدا غیر از این بود، کسی جرأت نمی‌کرد که این فکر را حتی از مخیله‌اش بگذراند؛ اما آن حضرت مثل همیشه تابع فرمان‌های الهی بوده است.

سیاست سکوت در برابر خلفا

بحث درباره دفاع از مظلومیت حضرت زهرا سلام الله علیها توسط امیرالمومنین علیه‌السلام مبتنی بر این است که رویکرد و سکوت حضرت در برابر خلفا را مورد بررسی قرار دهیم، زیرا این امر بخشی از همان سیاست می باشد.

سکوت امام در برابر خلفا در راستای حفظ وحدت اسلامی، حفظ دین و فراهم نبودن شرایط قیام بود. از این رو امام بارها از وضع موجود و ظلم‌هایی که بر خاندان او را داشته شد، شکایت نمود. امام در بخشی از خطبه شقشقیه علل سکوت خود در برابر خلفا را بیان کرد. امام از انتخاب این که قیام کند یا سکوت نماید، را به عنوان دوره دشوار و حساس یاد می‌کند و درباره انتخاب راه دوم می‌فرماید:

«من ردای خلافت را رها ساختم، و کنار رفتم، در حالی که در این اندیشه فرو رفته بودم که آیا بدون یاور بپاخیزم (و حق خود و مردم را بگیرم) و یا در این محیط پرخفقان و ظلمتی که پدید آورده‌اند، ‌ صبر کنم؟ محیطی که پیران را فرسوده، جوانان را پیر و مردان با ایمان را در واپسین دم زندگی به رنج وا می‌دارد. عاقبت دیدم بردباری و صبر، به عقل و خِرَد نزدیک‌تر است، شکیبایی ورزیدم، ‌ ولی به کسی می‌ماندم که خار در چشم و استخوان در گلو دارد، ‌با چشم خود می‌دیدم میراثم را به غارت می‌برند.

حفظ اسلام در فرهنگ ائمه علیهم‌السلام محور بوده و تشکیل حکومت و قیام آنها در راستای حفظ اسلام است. اگر در شرایطی اسلام به واسطه قیام حفظ شود، آنان قیام می‌کنند همانند امام حسین علیه‌السلام. زیرا وحشت از مرگ در فرهنگ آنها راه ندارد. و اگر در زمانی دیگر، سکوت موجب حفظ اسلام شود، سکوت می‌کنند، گرچه این سکوت موجب از دست دادن حق مسلم آنها شود.

حفظ اسلام در فرهنگ ائمه علیهم‌السلام محور بوده و تشکیل حکومت و قیام آنها در راستای حفظ اسلام است. اگر در شرایطی اسلام به واسطه قیام حفظ شود، آنان قیام می‌کنند همانند امام حسین علیه‌السلام. زیرا وحشت از مرگ در فرهنگ آنها راه ندارد. و اگر در زمانی دیگر، سکوت موجب حفظ اسلام شود، سکوت می‌کنند، گرچه این سکوت موجب از دست دادن حق مسلم آنها شوبررسی سکوت امیرالمومنین از نگاه تاریخ‌نویسان

بررسی اوضاع سیاسی و اجتماعی صدر اسلام نشان می‌دهد که بعد از رحلت رسول اکرم صلی الله علیه و آله، اسلام و مسلمین دچار مشکلات و بحران‌های خطرساز فراوانی شده بودند که هرکدام آنها برای اسلام و مسلمین خطرات جدی بودند. ظهور پیامبران دروغین، ارتداد و اختلافات شدید بین مسلمین را می‌توان از جمله آنها ذکر کرد. (تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۰۷)

ابن هشام مورخ می‌نویسد: وقتی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وفات یافت و بلا و مصیبت بر مسلمین بزرگ شد، یهودیان سر برافراشته و مسیحیان خوشحالی کردند، اهل نفاق از دین برگشته و اعراب می‌خواستند مرتد شوند، اهل مکه می‌خواستند مجددا بت‌پرستی کرده و دین پیامبر را منسوخ نمایند. (سیره ابن هشام، ج ۴، ص ۳۱۶)

در چنین شرایطی است که امیرالمومنین علیه‌السلام درباره علت سکوت خود فرمود:

دست نگه داشتم تا این که دیدم گروهی از مردم از اسلام برگشتند(مرتد شدند.) و مردم را به محو دین محمد صلی الله علیه و آله دعوت می‌کنند؛ ترسیدم که اگر در این لحظات حساس، اسلام و مسلمین را یاری نکنم، خرابی و یا شکافی در اسلام خواهم دید که مصیبت آن بر من از مصیبت از دست رفتن چند روزه خلافت بیشتر است. (نهج‌البلاغه، نامه ۶۲)

استاد شهید مطهری به نقل از ابن ابی الحدید می‌نویسد: روزی فاطمه سلام الله علیها، علی علیه‌السلام را دعوت به قیام می‌کرد. در همین حال فریاد موذن بلند شد که: اشهد ان محمدا رسول الله. علی علیه‌السلام به زهرا علیهاالسلام فرمود: آیا دوست داری این فریاد خاموش شود؟ فرمود: نه. فرمود: سخن من جز این نیست. (سیری در نهج‌البلاغه، ص ۱۸۴)

امیرالمومنین علیه‌السلام پس از انتخاب عثمان به عنوان خلیفه سوم فرمود:

شما خود می‌دانید من از همه برای خلافت شایسته‌ترم. به خدا قسم! مادامی که کار مسلمین رو به راه باشد و تنها بر من جور و جفا شده باشد، مخالفتی نخواهیم کرد. به خدا سوگند! اگر ترس ایجاد تفرقه میان مسلمانان و بازگشت کفر، و تباهی دین نبودم، رفتارم با آنها بگونه‌ای دیگر بود. (نهج‌البلاغه، خطبه ۱۱۹)

پس سکوت امیرالمومنین در قبال خلفا و حتی همکاری آن حضرت در برخی از موارد با آنها، بر اساس مصالح اسلام و مسلمین بوده است. اتخاذ چنین سیاستی از سوی امام، در آن شرایط و استراتژی؛ معقول، منطقی و حکیمانه بود. به دلیل این که با توجه به موقعیت سیاسی و اجتماعی خاصی که حضرت در میان مسلمانان داشت، قیام او موجب خونریزی بین مسلمین شده، که خطرات جدی برای اسلام داشت.

البته سکوت امیرالمومنین به این معنا نبود که آن حضرت از حق خود دفاع نکرده و در صدد پذیرش حکومت نبوده است. زیرا آن حضرت بارها از حق خود دفاع نمود و از این سکوت و صبر به عنوان خار در چشم و استخوان در گلو یاد کرده است. (نهج‌البلاغه، خطبه شقشقیه)

بی‌تردید چنین سکوتی نشانه فضایل بالای حضرت است و کمال انسانیت و شرف آن وجود مقدس را نشان می‌دهد. چنانچه "کاشف الغطا" از این عمل حضرت به عنوان والاترین عمل یاد می‌کند. یقینا این صبر و سکوت امیرالمومنین علیه‌السلام به معنی ترس حضرت از مرگ نیست چرا که امام درباره اشتیاقش به مرگ می‌فرماید: بخدا سوگند انس و اشتیاق من به مرگ همانند انس طفلی است که به سینه مادرش دارد. (نهج‌البلاغه، خطبه ۵)

استاد جعفر سبحانی دوران صبر و سکوت امیرالمومنین علیه‌السلام را اینگونه توصیف می‌کند: اینها بعضی از علل امیرمومنان علی علیه‌السلام بود که به سبب حفظ اساس اسلام، دست از حق خود کشید و بیست و پنج سال جرعه‌های تلخ‌تر از زهر را نوشید. (فروغ ولایت، ص ۱۷۳)

برچسب‌ها

پربازدیدها

پربحث‌ها