در ایام نزدیک به انتخابات همه چیز رنگ و بوی سیاست می گیرد و هرکس در هر قشری و با هر نگاهی که داشته باشد تحلیلی از اتفاقات سیاسی روز دارد.

سیاستی که با سریالها رقم میخورد
در ایام نزدیک به انتخابات همه چیز رنگ و بوی سیاست میگیرد و هرکس در هر قشری و با هر نگاهی که داشته باشد تحلیلی از اتفاقات سیاسی روز دارد.
بخش سینما و تلویزیون تبیان
به بهانه اینکه در روزهای منتهی به انتخابات ریاست جمهوری به سر میبریم و بحثهای سیاسی سوژه اصلی هر محفل و گروهی شده؛ سراغ دیدگاههای مختلف که به نوعی در جریان تولیدات رسانهای دخیل هستند رفتیم تا نظراتشان را دربارهی چرایی و چگونگی تولید و پخش سریالهای سیاسی جویا شویم.
جذابیت سریالهای سیاسی در همه دنیا آنقدر بالا هست که در کنار مردم سیاستمداران را هم ترغیب به پیگیری و اظهارنظر کند. باوجود اینکه ساخت سریالهایی با رویکرد سیاسی در کشورهای خارجی اتفاق تازهای نیست، اما در کشور ما تولیداتی که مستقیم سیاست را سوژه قرار داده باشند انگشت شمار است و برای همین تعداد اندک هم اما و اگرهایی از جانب منتقدین و فیلمسازان وجود دارد که سریالهای تولید شده داخلی را سریال سیاسی نمیدانند، بلکه معتقدند تولیدات داخلی چه در قالب کمدی و چه جدی، تنها اشاراتی به موضوعات سیاسی داشتند و بیشتر در دل داستانهایی اخلاقی اجتماعی رقم خوردند. به نظر میرسد آنچه در تولید این سریالها مغفول مانده رخداد سیاسی به عنوان بحث اصلی است که کمی جسارت از سوی فیلمساز و همراهی از جانب مدیران را میطلبد.
آنچه در ادامه میخوانید پاسخ صاحبنظران به این سؤالات است:
1. سریالسازی سیاسی از چه نظر حائز اهمیت است و در قیاس با نمونههای خارجی، سریالسازان ما کارنامه قابل قبولی در این حوزه دارند؟
2. چه مولفههایی لازم است تا تولید سریالهایی با مضمون سیاسی نتیجه قابل قبولی داشته باشند؟
3. مهمترین دستانداز در مسیر ساخت یک سریال سیاسی موفق در تلویزیون چیست؟
4. با مرور سریالهایی که مضمونی سیاسی داشتند، کدام سریالها را موفق تر میدانید؟
مسعود اطیابی: سریالهای سیاسی نیازمند جرأت و جسارت است
1. تلویزیون اگر میخواهد در برنامههای نمایشی موفق شود اولین مؤلفه تنوع گونهها است که سریالهای سیاسی را هم شامل میشود. باتوجه به تحولات روز به روزی که در دنیا و کشورمان اتفاق میافتد و توجه مردم به خیلی از حواشی بخصوص در فضای مجازی، تولید سریالهای سیاسی بهشدت لازم است. ساخت سریال سیاسی جنبه روشنگری خواهد داشت به شرطی که هوشمندانه نوشته و ساخته شود. اما از جهتی ما اصلا سریال سیاسی در ایران نداریم؛ و اگر داشتیم هم حافظه من به یاد ندارد. تعدادی سریالهای تاریخی سیاسی داشتیم اما چون رویکرد تاریخی پررنگ تر بوده آنها را سریالهای تاریخی محسوب میکنیم تا سیاسی. سریال سیاسی باید به مسائل روز بپردازد و حتی چندگام جلوتر از وقایع روز باشد که ما این را در تلویزیون نداریم.
2. هر مجموعه نمایشی اگر اتفاقات را به چالش نکشد و بازخورد نداشته باشد دیگر جنبه سیاسی ندارد؛ وقتی جنبه سیاسی دارد که آدمها را وادار به حرف زدن و نقد کند به علاوه اینکه با مواضع مختلفی طرف باشد. اگر این بازخورد نباشد اثرگذار نبوده. یک بخشی هم نیازمند جرأت و جسارت پرداختن به این موضوعات است. این جسارت لازم است تا سریالی ساخته شود که موجب گفتمان حاشیهای هم باشد و جامعه را برای بحرانها آماده کند تا بهراحتی از آنها عبور کنیم.
3. اول ممیزی که خیلی مهم است؛ ممیزی خوب است ولی غیر اصولیاش نه. یکی هم عدم وجود جسارت در مدیران. هنرمندان این جسارت را دارند به شرطی که مدیران هم داشته باشند. در مدیریت کلان اگر تصمیمی برای این کار جسارت گرفته شود، اتفاق خوبی است. وقتی فیلم سیاسی میسازی باید منتظر واکنشهای مختلف باشی، البته در سینما واکنش، خودش را زودتر نشان میدهد. در مقابل اما سینمای سیاسی داشتیم. سینما به بخش خصوصی بیشتر وصل است و آدمها استقلال بیشتری دارند اما در تلویزیون مقداری استقلال فیلمساز بسته شده.کارشناسهای مدیریتی که بعضی وقتها در جزئیات وارد میشوند عملا اسقلال را میگیرند؛ البته شاید هم این دخالت باید باشد ولی من موافق نیستم. معتقدم اگر به شخص و طرحی اعتماد داریم ورود کردن در جزئیات خیلی لازم نیست.
4. ما در ایران اصلا سریال سیاسی نداریم؛ سریالهایی که داشتیم سیاسی نیست. اگر تعدادی مثل «چک برگشتی»، «علی البدل» و... را سیاسی بدانیم باید تعریفمان عوض شود. اینها مجموعههای نمایشی اجتماعی هستند که ممکن است دروناش نگاه سیاسی هم حاکم باشد اما مجموعه سیاسی نیست بلکه جنبه تبلیغات نوعی از رفتار است که به بحثهای سیاسی اشاره دارد. سریالهای «ارمغان تاریکی» و «پروانه» که تاریخی هستند از نظر من سیاسیترین سریالهایی است که دیدم و یا «مدار صفر درجه» که البته آنهم تاریخی است.
مسعود ده نمکی: درام، برگ برنده برای سوژههای سیاسی
1. مشکل ما در مباحث سرگرمی، اجتماعی و حتی خانوادگی مضامین تکراری است. اتفاقا نیاز جامعه ما برای آگاهی و بصیرتبخشی به سریالهایی متفاوت است. دنیا برای متهم کردن ما در افکار عمومی سریال سیاسی میسازند، در صورتیکه ما حتی برای مخاطب داخلی هم کمکاری میکنیم.
سریالهای سیاسی و مضامین ملتهب خودش یک ژانر است. هرکسی جرأت نمیکند وارد این حوزه شود. مسئولین ما بیشتر به سرگرمیسازی بها میدهند تا مقولههای سیاسی. حتی در بازپخش، سریالهای سرگرمی و طنز مدام تکرار میشود ولی سریالهایی که رویکرد سیاسی دارد در بازپخش مظلوم واقع میشود. اینکه کسی بیاید در فضای ملتهب سیاسی و جامعه خودش را در سیبل طرح مسائل قرار دهد فینفسه ارزش دارد؛ شاید بعضیها با سفارشیسازی این کار را بکنند که البته یا درنیامده، یا به ضد خودش تبدیل شده و یا قابل باور نبوده. کسانی که میخواهند در این حوزه کار کنند باید به آن مضمون اعتقاد داشته باشند وگرنه سفارشدهنده کلاه سرش میرود. وقتی نگاه ایدئولوژیک میشود شما میخواهی یک مفهوم ایدئولوژیک سیاسی یا اعتقادی را تبدیل به درام کنی که این خیلی سخت است. متاسفانه عادت بدی هم هست که تا اِلمانهای ایدئولوژیک در فیلمی باشد همه بگویند شعاری شد؛ در حالیکه در آمریکا مثلا نماد پرچم و یا حاکمیتشان را در همه فیلمها و سریالها محترم میشمارند.
2. وقایع تاریخی و سیاسی باید دراماتیزه شود، نباید فقط در قالب مستند به این موضوعات نگاه کرد و تنها بر پایه مستندات تاریخی جلو رفت. میتواند متکی بر تخیل، وقایعنگاری، خاطرهنویسی چهرههای سیاسی، اسناد طبقهبندی شده و ... باشد. ولی مساله اصلی این است که در قالب درام بیاید. اگر این اتفاق نیفتد مخاطب پس میزند و شعاری میشود.
موضوع سیاسی میتواند وقایع تاریخ معاصر قبل از انقلاب یا بعد از انقلاب باشد؛ مسأله این است که نگاه رسانه ملی معطوف به گفتمان انقلاب اسلامی است و میتواند با افشاگری، افکارعمومی را نسبت به ناگفتههای تاریخی مطلع کند.
3. در فضای رسانههای داخلی یک هجمه در جریان روشنفکری و ضدانقلابی وجود دارد که چنان حمله میکنند که مسئولین هم در دفاع از آن سریال یا کارگردان یا حتی بازیگر مرعوب میشوند. نوع برخوردها آنقدر مغرضانه است که فیلمساز دفعه بعد به این راحتیها حاضر نمیشود برند خودش را هزینه تولید سریال اینچنینی کند.
در ممیزیها هم به نوعی برخورد میشود که کسی به راحتی دست و دلش به کار نرود.
4. در سریالهای تاریخی و معاصر موارد موفق و تاثیرگذاری داشتیم. به طور مثال سریال «معراجیها» که در دورهی آقای ضرغای پخش میشد یکی از شفافترین مباحث سیاسی را با زبان کنایه و تصویر طرح میکرد و از پرمخاطبترین سریالهای زمان خودش بود. وارد مصداق دیگری نمیشوم؛ ولی با موضوعات دهه 60 و 70 کارهای خوبی با زمینه سیاسی داشتیم. البته الان باید خیلی وسیعتر کار کرد چون بستر آمادهتر است.
مهرداد خوشبخت: نیاز به حمایت مدیران جسور
1. نمیشود با عنوان سیاسی و غیرسیاسی سریالها را جدا کرد چون بهنوعی اجتماعی هم هستند. بسیاری از فیلمهای اجتماعی به سیاستهای موجود در کشور میپردازد و نقدهایی که در فیلمها مطرح میشود به سیاست ربط دارد. مثلا سریال «غیر علنی» دربارهی انتخابات مجلس بود که داستانی طنز داشت. قصه دربارهی دختر و پسری بود که میخواستند ازدواج کنند؛ ولی بستر داستان انتخابات بود. وگرنه نمیشود گفت این سریال سیاسی است. برخلاف فیلم «جی اف کی» که درباره ترور رئیس جمهور آمریکا است و یا «نیکسون» که تمام موضوع حول یک محور سیاسی است؛ درواقع آنها سریالهایی کاملا سیاسی میسازند.
2. با توجه به شرایط و فرهنگ هر جامعهای شرایط متفاوت است. با درنظر گرفتن اینکه قصه حتما باید جذاب باشد؛ مهمترین نکته این است که بتوانی حرفهایی را بزنی که مردم احساس نکنند فیلم دارد یک طرفه تبلیغ سیاستهای موجود را میکند. باید امکان نقد باشد و مسائلی گفته شود که دغدغه و حرف دل مردم است. برای همراهی بیشتر با فیلمسازان به مدیران جسور نیاز داریم. هر وقت مدیر جسوری داشتیم تولیدات خوبی هم به دنبالش بوده، فرقی هم ندارد موضوع چه باشد؛ سیاسی، مذهبی، اجتماعی و...
3. ممکن است خیلیها به این فضا علاقه نداشته باشند که سراغش بروند، یا اینکه عدهای اصلا پیشنهاد کار در این فضا را نداشته باشند و مورد سوم اینکه تعداد زیادی از فیلمسازان نمیخواهند اَنگ سیاسی بخورند و با ساختن یک فیلم بگویند شما رفتی این فیلم را ساختی پس اینطور فکر میکنی... ممیزیها گاهی فیلمساز را پشیمان میکند اما اگر بخواهیم این را بگوییم اصلا نباید فیلم ساخت، چون اذیتها زیاد است. البته این اذیتها معمولا از طرف افرادی است که برای خوشایند دیگران اینکار را میکنند وگرنه مدیران ارشد معمولا این مشکل را ندارند و درجریان هم نیستند. فیلمساز هم یا باید بجنگد یا با زیرکی حرفش را بزند.
4. اسم سریال سیاسی نمیگذارم چون این دیدگاه را ندارم. مثلا فیلم آقای ورزی چه نوع فیلمی است؟ سیاسی یا تاریخی؟ فیلمهای اینچنینی تاریخی است. وقتی صحبت از تاریخ میشود موضوعی که بیشتر در موردش صحبت میشود حکومتهاست. حتی فیلم تاریخی اجتماعی هم که ساخته شود سیاست در آن نقش دارد. وقتی اسپارتاکوس را میسازند سیاست درآن نقش دارد چون راجع به امپراطوری روم باستان است؛ ولی داستان دربارهی آزادگی است. اگر معمای شاه ساخته میشود تاریخی است ولی جدای از سیاست نیست.
محمد تقی فهیم: سریالهای سیاسی یا شبه سیاسی!
1. تلویزیون باید با هدف روشن و شفاف موضوعاتی را در گونه سیاسی سفارش تولید بدهد. تا به حال سریالهای زیادی با موضوع دفاع مقدس سفارش و تولید شده است، همین سیاق را باید دربارهی سریال سیاسی داشته باشیم و با رصد کردن و تعیین مقاطع مختلف تاریخ تعدادی از تولیدات به گونه سیاسی اختصاص پیدا کند. اینطور سریالها میتواند مخاطبین متنوعی را به خودش جذب کند. نه تنها سیاسیون حتی خانوادهها را. کشور ما کشوری سیاستزده است، سیاست در تار و پود مردم نهادیه شده و مردم با آن درگیر هستند. در این شرایط سریال سیاسی میتواند خیلی مورد توجه باشد. آمریکا اساسا قالب مردم با سیاست بیگانه هستند ولی تولیدات سیاسی زیادی دربارهی مسائل سیاسی دارد. ما مخاطب بالقوه داریم اما سیاستگذاری درستی در تولید وجود ندارد و بیشتر فی البداهه است. باید از بالا به پایین این اتفاق صورت بگیرد و سوژهیابی شود.
اگر درباره نوع بیان و لحن فیلم سیاسی سوال کنیم که آیا فیلم سیاسی که در ایران ساخته می شود با فیلم سیاسی که در فرانسه یا آمریکا ساخته میشود متفاوت است؟ باید بگوئیم حتما بله. مثل سریالی که درباره ترور رئیس جمهور امریکا ساخته شد و بازتاب زیادی داشت. داستان تخیلی بود ولی کاملا سیاسی بود .
2. یک سریال سیاسی باید با سایر سریالها متفاوت باشد و حتما به یک رویداد سیاسی بپردازد. مسئله اصلی باید رخدادهای سیاسی باشد. مثلا اگر در مورد وقایع سال 88 سریال بسازیم میشود سریال سیاسی.
در سریالی سیاسی باید از نشانهها و مجموعه عواملی بهره ببریم که اثر را متعلق به کشور ایران کند و اگر اثر در جای دیگری دیده شد کاملا مشخص باشد که اینکار ایرانی است. مثلا سریال هندی که میبینیم با دیدن حتی یک نما متوجه میشویم فیلم هندی است. در سریالهای امریکایی در فرم و لحن و ساختمان کار کاملا مشخص است که این فیلم امریکایی است. نوع اکشنها، مراودات و... همه حساب شده است. لذا ما هم در ایران باید به این وجه توجه داشته باشیم.
باید فاکتورهای فرمیک و ژانری در یک اثر با رویکردهای بومی هماهنگ باشد تا اثر را با همه ابعادش متعلق به کشور ایران کند.
3. مهمترین نکته این است که عدهای موضوعات سیاسی مسالهشان نیست. رفتن به سمت پدیدههای سیاسی باید در درجه اول مساله فیلمساز باشد. در حساسیت موضوع نگاههای مختلف وجود دارد که هرکس دنبال حرف خودش است. اما سوی تلویزیون باید مطالبات مردم قرار بگیرد و بدون درنظر گرفتن جریانات حاشیه ساز باشد. موانع برای ساخت سریال سیاسی از بقیه ژانرها بیشتر است و این طبیعی است. اما مدیریت میتواند اینها را کاهش دهد. همیشه یک نگرانی از حاشیهها وجود دارد، مثلا سیروس مقدم ناکجا آباد را برای کارش انتخاب میکند تا از اِلمانهای واقعی دور شود و به کسی برنخورد.
4. آثاری که از ما تولید شده بیشتر شبهسیاسی هستند، یعنی در قالب یک سریال خانوادگی یا ملودرام اجتماعی سکانسها و یا داستانکهای سیاسی ایجاد شده. خصوصا در چند سال اخیر دستمان خیلی خالی بوده در حالیکه تلویزیون ما ظرفیت تولید این آثار را دارد. با وجود رویدادهای سیاسی زیاد حتی آثار شبه سیاسی کمی تولید کردیم. «معمای شاه»، «کلاه پهلوی» و... از نظر گونه تاریخی هستند که تنها به مسائل سیاسی اشاره دارند. «کیف انگلیسی» هم هرچند سیاست درآن قالب است اما تاریخی اجتماعی است که به سیاست هم بیتوجه نیست.. درصورتیکه باید برعکس باشد؛ تعداد زیادی سریال سیاسی بسازیم که زیرگونه اجتماعی و تاریخی داشته باشد.
منبع: مجله سروش/ زهرا فرآورده (با تلخیص)