خ از دوستان متاب ای در سپهر مجد و شرف ، رویت آفتاب ما را كه دل ز آتش داغت بود كباب از پا فتاده ایم، ز رحمت تو دست گیر وزما شكسته تر دل زهرا و بوتراب جمعیم ما و لیك پریشان به یاد تو جسمت در التهاب و روانت در التهاب یا هادی الم...

یکشنبه ۹ شهریور ۱۳۸۲ - ۰۰:۰۰
آیت آفتاب
آیت آفتاب در بزم ما بتاب و، رخ از دوستان متاب ای در سپهر مجد و شرف ، رویت آفتاب ما را كه دل ز آتش داغت بود كباب از پا فتاده ایم، ز رحمت تو دست گیر وزما شكسته تر دل زهرا و بوتراب جمعیم ما و لیك پریشان به یاد تو جسمت در التهاب و روانت در التهاب یا هادی المضلـّین1، كز مردم ضلال افتاده است در همه ذرات انقلاب تو آفتاب عالمی و از افول تو دیدی جنایت از متوكل تو بی حساب ای آیت توكل وآیه ی رضا گاهی درون محبس دشمن به پیچ و تاب گاهی دهد مكان تو در بركة السّباع ای از ستم شهید شده درگه شباب تو زاده بزرگ جوانانی جنّتی گویا شرنگ مرگ بــُد و آتش مذاب آن شربتی كه داد به اجبار دشمنت وز سوز زهر جسم تو چون شمع گشت آب كاتش به جسم و جان تو پروانه سان فتاد امروز بر سلام "مــؤید" بده جواب ای بردرت نثار درود ملائـــكه ( سید رضا مــؤید ) هادی المضلین : راهنمایی كننده گمراهان ، راهنمای گمراهان.

برچسب‌ها

پربازدیدها

پربحث‌ها