نامه ای از اعماق دل
جرالدین دخترم !پدرت با تو حرف می زند ، شاید شبی درخشش گرانبهاترین الماس این جهان ترا فریب دهد . آن شب است که این الماس ، ریسمان نااستوار زیر پای تو خواهد بود و سقوط تو حتمی است . روزی که چهره زیبای یک اشراف زاده ترا بفریبد ، آن روز است که بندباز ناشی خواهی بود ، بندبازان ناشی همیشه سقوط می کنند .از این رو ، دل به زر و زیور مبند .بزرگترین الماس این جهان آفتاب است که خوشبختانه بر گردن همه می درخشد .اما اگر روزی دل به مردی آفتاب گونه بستی ، با او یک دل باش و به راستی او را دوست بدار.دخترم !هیچ کس و هیچ چیز را در این جهان نمی توان شایسته این یافت که دختری ناخن پای خود را به خاطرش عریان کند . برهنگی بیماری عصر ماست . به گمان من ، تن تو باید مال کسی باشد که روحش را برای تو عریان کرده است .
|
اعماق د ل چارلی چاپلین ، هنرمند بزرگ سینما، فیلم سازی که در آثارش به انسان ارج نهاد و فساد و تباهی را با طنز به باد انتقاد گرفت ، نامه ای به دخترش جرالدین چاپلین دارد که یکی از با ارزش ترین نوشته ها به شمار می آی...
