مرگ نوزاد در ماههای ابتدایی زندگی، یکی از پیچیدهترین انواع سوگ است. این تجربه، فقط احساسی نیست؛ بدن، ذهن و رفتار مادر، همگی وارد وضعیت واکنشی میشوند. درک این واکنشها، به حمایت بهتر از مادر کمک میکند.
بدن هنوز در وضعیت مادریست
در هفتههای اول، بدن مادر هنوز ترشح شیر دارد، در ساعات تغذیه شبانه بیدار میشود و به صدای نوزادان دیگر واکنش نشان میدهد. اینها، حاصل مسیرهای عصبی شرطیشدهای نسبت به حضور نوزاد هستند که بهمرور وقتی بدن مادر با مرگ نوزاد کنار بیاید از بین میروند.
نقش مادری، به این راحتی خاموش نمیشود
وقتی از مادر میپرسند «چند تا بچه داری؟» ممکن است نتواند فورا جواب بدهد. مکث میکند، چون نمیداند نوزاد از دسترفته را حساب کند یا نه. گاهی بیاختیار دمای اتاق را چک میکند، یا لباسهای کوچک نوزاد را مرتب میچیند. ذهن مادر از منظر روانشناختی هنوز حال مادر بودن را دارد.
واکنش متفاوت نسبت به اشیای نوزاد
برخی مادران وسایل نوزاد را تا مدتها دستنخورده نگه میدارند یا دائم به خود میچسبانند، برخی دیگر حتی تحمل دیدن آنها را ندارند. هر دو واکنش، طبیعیاند. اشیای نوزاد به عنوان محرکهای حافظهای، واکنشهای شدید برمیانگیزند.
حملات سوگ با دیدن وسایل نوزاد
مادران داغدیده گاهی با دیدن اسباببازی یا پتوی همیشگی نوزاد، یا حتی بوی لباسها نوزادشان در خود فرو رود، یا واکنش بدنی شدید پیدا کند، بیآنکه بداند چرا. این واکنشها حملههای سوگ یا Grief Attacks نام دارند و بخشی از فرآیند طبیعی پردازش مرگ نوزاد هستند.
تکرار ذهنی حادثه و خودسرزنشگری
مادر ممکن است بارها در ذهن خود شرایط مرگ نوزاد را بازسازی کند تا به همه احتمالاتی که میتوانسته از مرگ فرزندش جلوگیری کند برسد. حتی در برخی مادران احساس گناه بابت زنده ماندن پس از مرگ نوازد تجربه میشود، واکنشی ناخودآگاه که مادر به شکل غیرمنطقی خود را مقصر سرزنش میکند.
دوری از فضاها، افراد یا صداهای مرتبط با نوزاد
مواجهه با نوزادان دیگر، حضور در بخش کودکان یا شنیدن گریه نوزاد میتواند برای مادر بسیار دشوار باشد. در این لحظهها، مغز مادر با تحریک حافظه هیجانی ممکن است احساس کند زخمش دوباره باز شده؛ انگار همه چیز از نو اتفاق افتاده است.
پیام شما به ما