در عصر مصرفگرایی، جایی که تبلیغات در هر گوشهای به چشم میخورد و شبکههای اجتماعی هر لحظه سبک زندگی دیگران را ایدهآل جلوه میدهد، افراد روز به روز از سبک زندگی مالی سالم دورتر میشوند تا بتوانند خود را به چنین زندگیهای رویایی نزدیکتر کنند؛ بنابراین دائما به جای پسانداز و سرمایهگذاری، به دنبال لذتهای فوری هستند حتی اگر این لذتها آنها را بدهکار کند.
وام برای کالاهای بیدوامی چون یک گوشی گران، نمونهای از این تصمیمات مالی است که به یک رفتار رایج تبدیل شده است. کالاهایی که نه تنها ارزش سرمایهای ندارند، بلکه با گذر زمان ارزش خود را نیز از دست میدهند. با این حال، بسیاری از افراد حاضرند برای این کالاها وام بگیرند اما چرا باید برای چیزی که مستهلک میشود و سودی عایدمان نمیکند بدهکار شویم؟
بدهکاری برای رفع نیاز به توجه
برای بسیاری، خرید یک کالای جدید فراتر از نیاز یا حتی لذت شخصی است. این خرید، یک پیام است؛ پیامی به دوستان، همکاران و حتی غریبههای شبکههای اجتماعی برای تایید شدن. یک لایک، یک نظر مثبت یا حتی یک نگاه تحسینآمیز، میتواند احساس ارزشمندی بدهد.
تبلیغات نیز با زیرکی از همین نیاز به تأیید استفاده میکنند. آنها کالاهای خود را نه به عنوان ابزار، بلکه به عنوان نماد موفقیت و نوعی نیاز معرفی میکنند. بنابراین در تبلیغ یک گوشی جدید، شما نه تنها یک وسیله ارتباطی میخرید، بلکه ناخواسته به یک سبک زندگی وارد میشوید.
البته که چنین تصمیمی صرفا حاصل تبلیغات یا شبکههای اجتماعی نیست؛ بلکه نتیجه نگرشی است که ارزش را در داشتن و نه در ساختن میبیند. برای بسیاری، خرید یک کالای لوکس به معنای رسیدن به یک موقعیت یا حس رضایت آنی است. وام این امکان را میدهد که فردی که سرمایه چندانی ندارد، با چنین خریدی به این لذت فوری دست پیدا کند.
اما این موفقیت تنها یک توهم است. گوشی که امروز به نمایش میگذارید، فردا قدیمی میشود. اما بدهیاش همچنان پابرجاست. قسطهای ماهانه، بخشی از درآمد شما را به خود اختصاص میدهند و به جای آنکه به دارایی تبدیل شوند، به بار مالی تبدیل میشوند.
تعهد مالی زیانآور
وقتی فردی برای خرید یک گوشی جدید وام میگیرد، به یک تعهد مالی بلندمدت تن میدهد. شاید روزهای اول، گوشی برند او را راضی کند اما زمان زیادی نمیگذرد که این رضایت جای خود را به اضطراب میدهد.
این چرخه نه تنها از لحاظ مالی او را تحت تاثیر قرار میدهد، بلکه به ذهن هم فشار میآورد. بدهیهای مداوم، احساس ناامیدی و استرس را به همراه دارن. هر ماه که موعد قسط نزدیک میشود، این فشار بیشتر میشود. کالایی که قرار بود حس خوشبختی بیاورد، حالا به منبعی از نگرانی تبدیل شده است.
سواد مالی، کلید فرار از چرخه بدهی
اینجاست که سواد مالی اهمیت پیدا میکند. سواد مالی یعنی توانایی تشخیص نیازها از خواستهها. یعنی درک این نکته که داشتن یک کالای جدید همیشه به معنای موفقیت نیست بلکه گاهی چالشهای بیشتری را به فرد تحمیل میکند.
افرادی که سواد مالی دارند، قبل از وام گرفتن، آیا این کالا با گذر زمان ارزش خود را حفظ میکند؟ چرا که برای آنها، وام ابزاری برای رشد و پیشرفت است، نه وسیلهای برای نمایش.
برای مثال وام مسکن، وامی است که با گذر زمان شما را صاحب دارایی باارزش میکند؛ حتی اگر ماهانه قسط پرداخت کنید، در نهایت خانهای دارید که با افزایش قیمت زمین و مسکن، ارزش آن نیز بالا میرود. وام کسبوکار، به شما امکان میدهد کسبوکاری راهاندازی کنید و منبع درآمد جدیدی ایجاد کنید و حتی وام گرفتن برای خرید طلا، در بلند مدت میتواند سودآور باشد و سرمایهتان را چند برابر کند.
این وامها برخلاف وام برای گوشی یا لباس برند، به شما کمک میکنند تا نه تنها بدهیهایتان را مدیریت کنید، بلکه صاحب ثروت و دارایی جدیدی باشید.
اما برای رسیدن به سواد مالی، باید برای تغییر نگرش تلاش کرد. نگرشی که به جای نمایش، به ساختن اهمیت دهد. به جای ارزشگذاری بر اساس کالاهای مصرفی، ارزشهای واقعی زندگی را در اولویت قرار دهد. چرا که در دنیایی که تبلیغات هر روز با وعده لذتهای فوری شما را محاصره کردهاند، تصمیم درست یعنی مقاومت در برابر وسوسهها. یعنی سرمایهگذاری روی داراییها، نه نمایش. یعنی درک این نکته که وام ابزاری برای رشد است، نه وسیلهای برای بدهکار شدن.
این تغییر نگرش یعنی فهمیدن اینکه داشتن یک گوشی لوکس، یک لباس برند یا یک کالای مصرفی، لزوما جایگاه اجتماعی نمیآورد. ثروت واقعی در داراییهایی است که ارزش خود را حفظ میکنند، در مهارتهایی که شما را توانمند میسازند و در آرامشی که از بدهکار نبودن به دست میآید.
پیام شما به ما