در عصر پیشی گرفتن مهارت و توانمندیها از مدرک تحصیلی، جامعه ایران بیشتر در بند مدرک دانشگاهیست و آن را نماد موفقیت بی قید و شرط و تضمین امنیت شغلی میداند. در این میان، خانواده به عنوان محور اصلی شکلگیری چنین نگرشی، فرزند خود را به سمت تحصیلات عالی سوق میدهد، با این تصور که مدرک دانشگاهی، آیندهای روشن و باثبات برایش رقم خواهد زد.
این در حالیست که واقعیت امروز بازار کار ایران و حتی بسیاری از کشورهای جهان، چیز دیگری میگوید و دلیل اصلی چنین تحولی، سرعت ارتقای تکنولوژی، تغییرات مستمر در نیازهای بازار کار و ناتوانی سیستمهای آموزشی در هماهنگی با این تحولات است.
این باور سنتی که «مدرک تحصیلی امنیت شغلی میآورد»، زمانی شکل گرفت که فارغالتحصیلان دانشگاهی به راحتی جذب بازار کار میشدند. اما امروز، با افزایش تعداد دانشگاهها و رشد چشمگیر دانشآموختگان، رقابت شدیدی برای تصاحب فرصتهای شغلی ایجاد شده است. در زمستان ۱۴۰۲، سهم جمعیت بیکار فارغالتحصیلان آموزش عالی از کل بیکاران به ۳۹ درصد رسید. این آمار بهوضوح نشان میدهد که داشتن مدرک دیگر به معنای جذب قطعی در بازارهای شغلی نیست و آنچه حرف اول را میزند، مهارت و توان عملی کردن آموختههاست.
خانواده، نقطه شروع مدرکگرایی
پافشاری خانوادهها بر مدرکگرایی، ریشه در تصورات گذشته دارد؛ دورهای که مدرک دانشگاهی نه تنها بلیت تضمینی برای دستیابی به شغلی مناسب و امن بود، بلکه نوعی نشان افتخار محسوب میشد. در نگاه بسیاری از والدین، مدرک دانشگاهی چیزی فراتر از یک برگ کاغذ بود؛ آن را کلید ورود به جامعه، تنها راه دستیابی به جایگاه اجتماعی، پذیرفته شدن در جامعه و ابزاری برای تضمین آینده مالی فرزندانشان میدانستند.
در این فرهنگ، تحصیلات عالیه مترادف با منزلت اجتماعی بود. جوانی که مدرک دانشگاهی داشت، حتی پیش از ورود به بازار کار، در نگاه خانواده و جامعه فردی موفق به شمار میآمد. تصور رایج این بود که شرکتها برای جذب فارغالتحصیلان دانشگاهی رقابت میکنند و یافتن شغل برایشان کاری آسان و بیدردسر است.
اما امروز، این باور به معضلی جدی تبدیل شده است. دانشگاهها همچنان دانشجویان را با سرفصلهایی کهنه و ناکارآمد تغذیه میکنند، سرفصلهایی که با واقعیتهای بازار کار همخوانی ندارد و فارغالتحصیلان با تئوریهایی روبهرو میشوند که در دنیای واقعی جایی ندارند.
البته که این الگو از نظر بسیاری از اساتید دانشگاهها هم منسوخ شده و بر خلاف گذشته که بر خواندن تعدادی جزوه و کتاب تاکید میکردند، حالا بسیاری از اساتید، دانشجویان را به سمت بازارهای کار پارهوقت سوق میدهند.
نارضایتی شغلی و بحران هویت
اما مدرکگرایی تنها به بیکاری منجر نمیشود بلکه باعث نارضایتی شغلی نیز میشود. جوانانی که با هزاران امید و آرزو وارد دانشگاه میشوند، پس از فارغالتحصیلی، مشاغل مرتبط با رشته تحصیلی خود را نمیتوانند پیدا کنند چرا که توان اجرای دانش آموخته شده خود را ندارند. آنها به ناچار به مشاغلی پایینتر از سطح تحصیلی خود روی میآورند و در نتیجه دچار احساس سرخوردگی و بیارزشی میشوند.
این بحران نه تنها به مشکلات اقتصادی منجر میشود، بلکه به فشارهای روانی و اجتماعی نیز دامن میزند. جوانان بیکار یا نارضایتی شغلی، همچنان نیازمند حمایت مالی والدین خود هستند و این وابستگی، احساس شکست و ناکامی را در آنها تقویت میکند.
دنیا به کدام سو رفته است؟
در بسیاری از کشورهای توسعهیافته، تمرکز بر مهارتآموزی و تجربه عملی جایگزین مدرکگرایی شده است. در آلمان، دانشآموزان از سنین پایین به بازدید از مدارس حرفهای میروند. این بازدیدها به آنها اجازه میدهد از نزدیک با مشاغل مختلف آشنا شوند و علاقه و استعداد خود را کشف کنند. همچنین سیستم آموزشی، دانشآموزان را رصد میکند تا ببیند کدام کارگاهها برایشان جذابتر است و بر اساس این مشاهدات، مسیر تحصیلی آنها را تعیین میکند.
در آمریکا نیز با افزایش هزینههای تحصیلات دانشگاهی و بدهیهای دانشجویی، بسیاری از جوانان به سمت آموزشهای فنیوحرفهای گرایش پیدا کردند. در سالهای اخیر، ثبتنام در مدارس فنیوحرفهای از ۹.۶ میلیون نفر در سال ۱۹۹۹ به ۱۶ میلیون نفر در سال ۲۰۱۴ افزایش یافته است. این روند نشاندهنده افزایش علاقه به مشاغل عملی و مهارتمحور است که نیاز به تحصیلات دانشگاهی ندارند.
در واقع این کشورها درک کردهاند که موفقیت شغلی و اقتصادی تنها با مدرک به دست نمیآید، بلکه مهارت، تجربه و تخصص در جذب شدن به فرصتهای شغلی اهمیت بیشتری پیدا کرده است. سیستمهای آموزشی آنها به گونهای طراحی شده که دانشجویان را به تجربه عملی و یادگیری مهارتهای کاربردی تشویق میکنند.
لزوم بازنگری در نگاه خانوادهها
برای خروج از این چرخه معیوب، باید نگاه خانوادهها نسبت به تحصیلات و موفقیت تغییر کند. آنچه والدین باید درک کنند، این است که دنیای امروز بیش از هر چیز به مهارت نیاز دارد. نقش والدین نباید تنها به تشویق فرزندان برای کسب مدرک محدود شود، بلکه باید به شناسایی استعدادها، تقویت مهارتها و حمایت از علایق واقعی آنها گسترش یابد.
والدین باید درک کنند که موفقیت فرزندشان تنها در گرفتن مدرک خلاصه نمیشود. موفقیت یعنی یافتن مسیری که او را به فردی مستقل، خلاق و توانمند تبدیل کند و این مسیر، گاهی از میان کارگاههای مهارتآموزی و تجربههای عملی میگذرد و نه حتما از کلاسهای درس تئوری چرا که مهارتآموزی نه تنها شانس اشتغال را افزایش میدهد بلکه فرصتهای شغلی و حرفهای با پتانسیل رشد بیشتری فراهم میآورد.




پیام شما به ما