پدیده مهاجرت معکوس این روزها رو به افزایش است و ایرانیانی که به امید زندگی بهتر از مرزها عبور کردند، حالا با دست خالی و آرزوهای بر باد رفته، به وطن باز می‌گردند اما چه عواملی چنین سرنوشتی را برایشان رقم می‌زند؟

عطیه ذاکری
شنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴ - ۱۴:۳۴
مهاجرت معکوس: بازگشت به وطن با دست خالی

این روزها پدیده مهاجرت معکوس، یا همان بازگشت مهاجران ایرانی از خارج کشور به ایران، اتفاقی نادر نیست و شمار زیادی از ایرانیانی که مهاجرت کرده‌اند، با کوله‌باری از آرزوهای شکست خورده، در حال بازگشت مجدد به وطن هستند.

این دسته از مهاجران که به امید دستیابی به زندگی بهتر مسیر متفاوتی را طی می‌کنند، در نهایت به جایی می‌رسند که آرزوهای بر باد رفته، به کشور بازمی‌گردند اما نه با شرایط سابق بلکه با چمدان‌های خالی و سرمایه‌ای دود شده.

در واقع این افراد که روزی در جستجوی فرصت‌های جدید، شغل‌های بهتر و رفاه اجتماعی بیشتر از مرزها عبور کرده بودند، حالا در میانه راه با سوالاتی بی‌پاسخ روبه‌رو می‌شوند؛ چرا آن‌چه که انتظار داشتیم، به واقعیت تبدیل نشد؟ چرا علیرغم تمام سرمایه‌گذاری‌ها و امیدها، باید دست خالی به وطن بازگردیم؟

هزینه‌های پنهان یک رویا

برای بسیاری از مهاجران، اولین شوک واقعی نه از تفاوت فرهنگی، بلکه از هزینه‌های سرسام‌آور زندگی در کشور مقصد شروع می‌شود چرا که تبلیغات مهاجرتی و تصاویر فریبنده در شبکه‌های اجتماعی هرگز نمی‌گوید که یک آپارتمان در مرکز شهر لندن یا ونکوور می‌تواند ماهانه بیش از ۲,۵۰۰ دلار هزینه داشته باشد یا اینکه هزینه درمان در یک کشور اروپایی، می‌تواند برای یک فرد به تنهایی به هزاران دلار در سال برسد.

اما هزینه‌ها فقط به اجاره و غذا محدود نمی‌شود. بسیاری از مهاجران با هزینه‌های پنهان مواجه می‌شوند که هرگز به آن‌ها فکر نکرده بودند، از هزینه‌های قانونی و اداری گرفته تا هزینه‌های آموزشی و مالیات‌های سنگین؛ بنابراین پس از مدت کوتاهی ناچار می‌شوند بخش زیادی از سرمایه‌شان را صرف هزینه‌های غیر قابل پیش‌بینی کنند.

این مسائل اقتصادی، به مرور زمان فشار سنگینی را به مهاجران تحمیل می‌کند. بسیاری از آن‌ها مجبور می‌شوند برای تأمین هزینه‌های خود به شغل‌های ساده و کم‌درآمد روی بیاورند؛ شغل‌هایی که هیچ شباهتی به رؤیای اولیه آن‌ها از «زندگی بهتر» ندارد.

طبق آمار رسمی اداره مهاجرت کانادا، بیش از ۳۰ درصد مهاجران جدید در سال اول مهاجرت به مشاغل خدماتی مشغول می‌شوند که در ایران زیر بار آن‌ها نمی‌رفتند. این ناهماهنگی میان توقع و واقعیت، به ناامیدی و افسردگی بسیاری از مهاجران منجر می‌شود، خصوصا با وجود تحصیلات عالیه.

رویافروشی از دریچه فضای مجازی

از دریچه گوشی‌های هوشمند، زندگی در کشورهای خارجی همیشه زیبا به نظر می‌رسد. شبکه‌های اجتماعی مانند اینستاگرام و یوتیوب مملو از تفریحات لوکس و زندگی بدون دغدغه است. این تصاویر، به ویژه برای جوانان، همچون جادویی برای تحول یافتن زندگی عمل می‌کند.

اما آنچه در این تصاویر دیده نمی‌شود، هزینه‌های سرسام‌آور زندگی، فشار تنهایی و فشارهای روانی و فرهنگی است که بر آن‌ها تحمیل می‌شود. براساس گزارش موسسه «Global Web Index»، بیش از ۶۰ درصد از کاربران شبکه‌های اجتماعی دنبال به اشتراک‌گذاری محتوایی هستند که زندگی آن‌ها را بهتر و موفق‌تر از آنچه هست، نشان دهد. این یعنی بیشتر آنچه در اینستاگرام یا تیک‌تاک می‌بینیم، چیزی جز یک روایت دستکاری‌شده از واقعیت نیست.

این روایت‌های جعلی از موفقیت، به مهاجران جدید القا می‌کند که زندگی در کشورهای خارجی آسان و بی‌دردسر است. آن‌ها با دیدن چنین تصاویری، به این باور می‌رسند که تنها مانع میان آن‌ها و چنین زندگی، ترک وطن است.

مهاجرانی که با این تصاویر فریبنده راهی سفر می‌شوند، خیلی زود متوجه می‌شوند که زندگی واقعی در خارج، شباهتی به «استوری‌های اینستاگرامی» ندارد. در عوض، آن‌ها با فشارهای مالی، تبعیض‌های شغلی و شوک‌های فرهنگی روبه‌رو می‌شوند؛ واقعیت‌هایی که هرگز در پست‌ها و استوری‌های شبکه‌های اجتماعی دیده نمی‌شود.

گرداب شوک‌های فرهنگی

فرهنگ کشور مقصد، هرچقدر هم که مدرن و پیشرفته به نظر برسد، برای یک مهاجر همیشه چالش‌برانگیز است. از تفاوت‌های زبانی گرفته تا سبک زندگی، ارزش‌ها و روابط اجتماعی، همه‌چیز متفاوت است. مهاجران اغلب در مواجهه با این تفاوت‌ها احساس بیگانگی می‌کنند. حتی اگر زبان کشور مقصد را به خوبی بلد باشند، درک فرهنگ محلی، آداب اجتماعی و حتی روابط دوستانه به ‌مرور برایشان پیچیده می‌شود.

اما مشکل تنها به تفاوت‌های فرهنگی ختم نمی‌شود. برای بسیاری از مهاجران، تجربه «شهروند درجه دو» بودن، بزرگ‌ترین شوک فرهنگی است. این احساس زمانی به سراغشان می‌آید که متوجه می‌شوند در نگاه جامعه میزبان، هرچقدر هم که تلاش کنند، هرچقدر هم که به قوانین احترام بگذارند، باز هم «خارجی» محسوب می‌شوند.

شهروند درجه دو بودن باعث می‌شود در بسیاری از موقعیت‌ها، از فرصت‌های شغلی و اجتماعی کنار گذاشته مشوند. بسیاری از کارفرمایان، حتی با وجود داشتن مدارک تحصیلی معتبر، به‌راحتی مهاجران را رد می‌کنند یا حقوق کمتری به آن‌ها می‌پردازند. این تبعیض حتی در تعاملات روزمره هم قابل مشاهده است؛ از نگاه‌های تحقیرآمیز در فروشگاه‌ها و رستوران‌ها تا نادیده گرفته شدن در محافل اجتماعی.

این احساس شهروند درجه دو بودن، به مرور زمان تبدیل به حس بی‌ارزشی و افسردگی می‌شود و بسیاری از مهاجران را به این نتیجه می‌رساند که شاید بازگشت به وطن، هرچند با دست خالی، بهتر از زندگی در جایی است که هرگز به عنوان یک شهروند معمولی پذیرفته نمی‌شوند.

تجارت کاسبان با زندگی

مشاوران مهاجرت و شرکت‌های مهاجرتی هم در گوشه‌ای از این ماجرا به کاسبی از زندگی افراد مشغول‌اند. این کاسبان، با وعده‌های درخشان و تبلیغات اغواگر، چشم‌اندازی از زندگی در کشورهای خارجی ارائه می‌دهند که گویا همه چیز با چند کلیک ساده قابل حل است.

طبق گزارش سازمان شفافیت بین‌الملل، بسیاری از این شرکت‌ها، نه تنها مشاوره واقعی ارائه نمی‌دهند، بلکه از ناآگاهی و هیجان افراد سودجویی می‌کنند. برخی از آن‌ها مدارک جعلی برای متقاضیان تهیه می‌کنند، برخی دیگر مبالغ هنگفتی به بهانه ویزا یا اقامت دریافت می‌کنند و در نهایت، مهاجران را در میانه راه رها می‌کنند.

این شرکت‌ها، با استفاده از تکنیک‌های بازاریابی روان‌شناختی، ترس از عقب ماندن را در ذهن متقاضیان تقویت می‌کنند و افراد را به سمت تصمیمات عجولانه و غیرمنطقی سوق می‌دهند و در نهایت با تمام دارایی فرد کاسبی می‌کنند.

هرگز به آن‌ها نمی‌گویند که هزینه‌های زندگی در کشور مقصد چندین برابر درآمدهای اولیه است، یا این که بدون مهارت‌های خاص، یافتن شغل مناسب تقریباً غیرممکن خواهد بود.

آنچه از مهاجرت معکوس می‌ماند

اما آنچه بین مهاجران معکوس مشترک است، تکیه بیش از حد بر آرزوهایی است که تنها راه تحقق آن را در خارج از کشور می‌یابند. بسیاری از آن‌ها با تصور زندگی ایده‌آل در کشورهای خارجی به سفر می‌روند اما در نهایت با واقعیت‌های تلخ و هزینه‌های پنهانی روبه‌رو می‌شوند که به حس ناامیدی و شکست می‌انجامد. 

در واقع ریسک کردن بر ماحصل سال‌ها زندگی و سرمایه‌گذاری در آرزوهایی که با واقعیت فاصله دارند، نه تنها به بازگشت مهاجران معکوس منجر می‌شود، بلکه بسیاری از آن‌ها را با مشکلات روانی و اجتماعی عمیقی مواجه می‌کند. این افراد به تدریج متوجه می‌شوند که هزینه‌های پنهان مهاجرت، همچون تبعیض‌های شغلی، تفاوت‌های فرهنگی و مشکلات اقتصادی، نه تنها رویاهایشان را به چالش می‌کشد، بلکه به تدریج باورهای آن‌ها نسبت به آینده را تضعیف می‌کند. در این میان، بسیاری از آن‌ها دیگر نمی‌توانند به راحتی به زندگی قبلی خود بازگردند، چرا که تجربه‌های مهاجرت و مواجهه با واقعیت‌های سخت، تغییراتی عمیق در نگرش و روحیه آن‌ها ایجاد کرده است.

برچسب‌ها

پیام شما به ما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

پربازدیدها

پربحث‌ها