طبق آموزه‌های ادیان ابراهیمی، آدمِ ابوالبشر به دستور خدا در بهشت ساکن شد با این شرط که از میوه درخت ممنوعه نخورد. اما وسوسه شیطان، او و همسرش را به خوردن آن میوه کشاند و در نتیجه، هر دو از بهشت اخراج شده و به زمین هبوط کردند.

ابوالقاسم شکوری
شنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۴ - ۱۸:۴۴
آیا هبوط ما به زمین، تاوان گناه آدم است؟

حال سؤال اینجاست: چرا ما به عنوان فرزندان آدم باید تاوان خطای او را با سختی‌ها و محدودیت‌های زندگی زمینی بدهیم؟ آیا این با عدل الهی سازگار است؟ پاسخ به این سوال در گرو تقدیم یک مقدمه است و آن اینکه:

بهشتی که حضرت آدم علیه‌السلام در آن سکونت داشت بهشت موعود نبود بلکه بهشت برزخی یا باغی از باغ‌های سرسبز روی زمین بود. دلیلش روشن است؛ بهشت اخروی، ورودی دارد اما خروجی ندارد. بنابراین هبوط حضرت آدم علیه‌السلام به معنای نزول مکانی نیست بلکه به تعبیر استاد جوادی آملی نزول مکانتی است به این معنا که او از مقام قرب الهی تنزل کرد نه از بهشت ابدی.

با این مقدمه، حال به سراغ اصل پاسخ برویم:

نهی خدا از نزدیک شدن به درخت ممنوعه، ارشادی بوده نه مولوی؛ یعنی خداوند نه از موضع «حاکم و مولی»، بلکه از موضع «ناصح و راهنما» از خوردن میوۀ بهشتی، نهی کرده است؛ درست مثل پدری که به فرزندش می‌گوید: «با آتش بازی نکن، می‌سوزی!» نه اینکه «اگر بازی کردی، مجازاتت می‌کنم»، بلکه یعنی: «تو خودت آسیب می‌بینی».

شاهدش این آیۀ قرآن است که می‌فرماید:

"فَقُلْنا یا آدَمُ إِنَّ هذا عَدُوٌّ لَکَ وَلِزَوْجِکَ فَلا یُخْرِجَنَّکُما مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقی"

در این آیه، خداوند هشدار می‌دهد که شیطان دشمن شماست، و اگر فریبش را بخورید، از بهشت بیرون می‌روید و دچار رنج خواهید شد. این لحن، لحن محبت‌آمیز و ارشادی است، نه تهدید و الزام شرعی. (طه:۱۱۷)

بنابراین هبوط حضرت آدم و حوا، نتیجۀ وضعی پیروی از شیطان بود نه سرپیچی از فرمان تشریعی خداوند، چون حضرت آدم در آن مرحلۀ زندگی، مکلف به هیچ شریعتی نبود و احکام شرعی، بعد از استقرار او در زمین، نازل شد. بنابراین، حتی تعبیر "گناه" هم در بارۀ حضرت آدم علیه‌السلام درست نیست.

ملاصدرا هم با تحلیل فلسفی، این رفتار را نه «گناه» بلکه نوعی تجلی اراده انسان و آغاز حرکت از فطرت به تجربه می‌داند.

توضیح بیشتر اینکه حضرت آدم علیه‌السلام نه فقط یک شخص، بلکه «نمونه نخستین انسان» بود؛ یعنی ظرفیت‌ها، ضعف‌ها و استعدادهای خطاپذیری که در او تعبیه شده بود، قرار بود در همه ما وجود داشته باشد. بنابراین هبوط او، سرآغاز یک مسیر کلی برای تمام بشریت بود. به بیان ساده‌تر آدم «اولین آزمایش» بشریت بود. او فهمید که انسان ذاتاً وسوسه‌پذیر است و آزادی و اختیار دارد (اگر نداشت که «خطا» معنا نداشت).

بد نیست از خودمان بپرسیم: آیا «انسانیت» در «بهشت بدون خطا» معنا داشت؟ به عبارت دیگر، اگر جدّ ما آدم علیه‌السلام خطا نمی‌کرد، ما اصلاً «انسان» می‌شدیم؟

انسانیت یعنی ترکیب متناقض‌نمای «عقل + غریزه + اختیار».

قابلیت خیانت و فداکاری و ظرفیت تبدیل «زمینۀ ضعف» به «مبداء پیشرفت» هر دو در آدم بود.

شما اگر در بهشت جاودانه می‌بودید: هنرمند نمی‌شدید، چون نیازی به خلاقیت نبود. دانشمند نمی‌شدید؛ چون رازی از شما پنهان نبود که بخواهید کشفش کنید. عاشق نمی‌شدید، چون فراق و فقدانی در کار نبود. پس هبوط آدم عیله‌السلام نه یک حکم ظالمانه، که «تولد واقعی بشریت» بود.

خلاصه اینکه:

هبوط فرزندان آدم به زمین، نه به خاطر مجازات خطای جدّ، بلکه به خاطر ماهیت تکاملی انسان است. خدا نفرموده «چون آدم از میوۀ ممنوعه خورد، شما محکومید»؛ بلکه قرار بوده ما فرزندان آدم، از سرگذشت پدرمان، بلوغ بگیریم و از آزادی، خطا، رنج، امید و... یک «خودِ برتر» بسازیم. لذا این قصه نه تنها با عدل الهی سازگار است، بلکه ماهیت عدالت تکوینی و حکیمانه خداوند را نشان می‌دهد؛ چون عدل آن نیست که «همه در نعمت بی‌درد باشند»؛ عدل آن است که «همه فرصت ساختِ «خودِ شایسته» داشته باشند».

پس هبوط آدم نه یک حکم ظالمانه، که آغاز پرواز بشریت بود؛ از باغ بدون تلاش، به سوی باغی که خودمان آن را با تلاش و علم و عاطفه می‌سازیم. و این، یعنی عدالت واقعی.

پاسخ به این سوال در گرو تقدیم یک مقدمه است و آن اینکه:

بهشتی که حضرت آدم علیه‌السلام در آن سکونت داشت بهشت موعود نبود بلکه بهشت برزخی یا باغی از باغ‌های سرسبز روی زمین بود. دلیلش روشن است؛ بهشت اخروی، ورودی دارد اما خروجی ندارد. بنابراین هبوط حضرت آدم علیه‌السلام به معنای نزول مکانی نیست بلکه به تعبیر استاد جوادی آملی نزول مکانتی است به این معنا که او از مقام قرب الهی تنزل کرد نه از بهشت ابدی.

با این مقدمه، حال به سراغ اصل پاسخ برویم:

نهی خدا از نزدیک شدن به درخت ممنوعه، ارشادی بوده نه مولوی؛ یعنی خداوند نه از موضع «حاکم و مولی»، بلکه از موضع «ناصح و راهنما» از خوردن میوۀ بهشتی، نهی کرده است؛ درست مثل پدری که به فرزندش می‌گوید: «با آتش بازی نکن، می‌سوزی!» نه اینکه «اگر بازی کردی، مجازاتت می‌کنم»، بلکه یعنی: «تو خودت آسیب می‌بینی».

شاهدش این آیۀ قرآن است که می‌فرماید:

"فَقُلْنا یا آدَمُ إِنَّ هذا عَدُوٌّ لَکَ وَلِزَوْجِکَ فَلا یُخْرِجَنَّکُما مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقی"

در این آیه، خداوند هشدار می‌دهد که شیطان دشمن شماست، و اگر فریبش را بخورید، از بهشت بیرون می‌روید و دچار رنج خواهید شد. این لحن، لحن محبت‌آمیز و ارشادی است، نه تهدید و الزام شرعی. (طه:۱۱۷)

بنابراین هبوط حضرت آدم و حوا، نتیجۀ وضعی پیروی از شیطان بود نه سرپیچی از فرمان تشریعی خداوند، چون حضرت آدم در آن مرحلۀ زندگی، مکلف به هیچ شریعتی نبود و احکام شرعی، بعد از استقرار او در زمین، نازل شد. بنابراین، حتی تعبیر "گناه" هم در بارۀ حضرت آدم علیه‌السلام درست نیست.

ملاصدرا هم با تحلیل فلسفی، این رفتار را نه «گناه» بلکه نوعی تجلی اراده انسان و آغاز حرکت از فطرت به تجربه می‌داند.

توضیح بیشتر اینکه حضرت آدم علیه‌السلام نه فقط یک شخص، بلکه «نمونه نخستین انسان» بود؛ یعنی ظرفیت‌ها، ضعف‌ها و استعدادهای خطاپذیری که در او تعبیه شده بود، قرار بود در همه ما وجود داشته باشد. بنابراین هبوط او، سرآغاز یک مسیر کلی برای تمام بشریت بود. به بیان ساده‌تر آدم «اولین آزمایش» بشریت بود. او فهمید که انسان ذاتاً وسوسه‌پذیر است و آزادی و اختیار دارد (اگر نداشت که «خطا» معنا نداشت).

بد نیست از خودمان بپرسیم: آیا «انسانیت» در «بهشت بدون خطا» معنا داشت؟ به عبارت دیگر، اگر جدّ ما آدم علیه‌السلام خطا نمی‌کرد، ما اصلاً «انسان» می‌شدیم؟

انسانیت یعنی ترکیب متناقض‌نمای «عقل + غریزه + اختیار».

قابلیت خیانت و فداکاری و ظرفیت تبدیل «زمینۀ ضعف» به «مبداء پیشرفت» هر دو در آدم بود.

شما اگر در بهشت جاودانه می‌بودید: هنرمند نمی‌شدید، چون نیازی به خلاقیت نبود. دانشمند نمی‌شدید؛ چون رازی از شما پنهان نبود که بخواهید کشفش کنید. عاشق نمی‌شدید، چون فراق و فقدانی در کار نبود. پس هبوط آدم عیله‌السلام نه یک حکم ظالمانه، که «تولد واقعی بشریت» بود.

خلاصه اینکه:

هبوط فرزندان آدم به زمین، نه به خاطر مجازات خطای جدّ، بلکه به خاطر ماهیت تکاملی انسان است. خدا نفرموده «چون آدم از میوۀ ممنوعه خورد، شما محکومید»؛ بلکه قرار بوده ما فرزندان آدم، از سرگذشت پدرمان، بلوغ بگیریم و از آزادی، خطا، رنج، امید و... یک «خودِ برتر» بسازیم. لذا این قصه نه تنها با عدل الهی سازگار است، بلکه ماهیت عدالت تکوینی و حکیمانه خداوند را نشان می‌دهد؛ چون عدل آن نیست که «همه در نعمت بی‌درد باشند»؛ عدل آن است که «همه فرصت ساختِ «خودِ شایسته» داشته باشند».

پس هبوط آدم نه یک حکم ظالمانه، که آغاز پرواز بشریت بود؛ از باغ بدون تلاش، به سوی باغی که خودمان آن را با تلاش و علم و عاطفه می‌سازیم. و این، یعنی عدالت واقعی.

 

برچسب‌ها

پیام شما به ما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

پربازدیدها

پربحث‌ها