غم و ناراحتی در نوجوانان گاهی بهعنوان یک واکنش طبیعی به تغییرات دوران بلوغ در نظر گرفته میشود. اما وقتی این احساس به شکلی پایدار و حتی انتخابشده ظاهر میشود، سوالات مهمی در مورد ریشههای آن و دلایل روانشناختی و اجتماعی پشت این رفتار مطرح میشود.
غم بهعنوان ابزاری برای شناخت خود
نوجوانی یکی از مهمترین مراحل تحول روانی و اجتماعی در زندگی انسان است. در این دوره، فرد با چالشهایی چون هویتیابی، استقلالطلبی و درک جایگاه خود در جهان روبرو میشود. احساسات شدید، از جمله غم و ناراحتی، میتواند به نوجوان کمک کند تا خود را بهتر بشناسد. تحقیقات نشان میدهند که این احساسات بخشی از فرایند هویتیابی هستند و حتی میتوانند به رشد شخصیتی کمک کنند.
به گفته اریک اریکسون، روانشناس برجسته، نوجوانی دورهای است که فرد در آن بین "هویت یافتگی" و "سردرگمی هویتی" قرار میگیرد. نوجوانانی که احساس میکنند غم آنها را به عمق بیشتری از وجودشان میبرد، ممکن است از این احساس برای تعریف هویت خود بهره بگیرند. این رویکرد در فرهنگهای مختلف متفاوت است؛ بهویژه در جوامعی که هنر، ادبیات، یا موسیقی غممحور در آنها رواج دارد.
معرفی غم بهعنوان نمادی از عمق و زیبایی
در سالهای اخیر، پلتفرمهایی مانند اینستاگرام، تیکتاک و توییتر فضایی برای بازنمایی احساسات، بهویژه غم، فراهم کردهاند. نوجوانانی که در این فضاها فعالیت میکنند، ممکن است ناخودآگاه غم را بهعنوان بخشی از هویت یا شخصیت خود بپذیرند. محتوای هنری نیز تاثیر مهمی در این روند دارد؛ بهطور مثال، موسیقیها یا شعرهایی که اندوه را زیبا جلوه میدهند.
پژوهشی که در سال ۲۰۱۹ توسط دانشگاه آکسفورد انجام شد نشان داد که مصرف محتوای غممحور در نوجوانان میتواند منجر به تقویت حس همذاتپنداری با دیگران شود. بااینحال، اگر این محتوا بهطور مداوم مصرف شود، ممکن است به احساسات منفی مزمن دامن بزند.
آیا غم نوعی جلب توجه است؟
یکی از فرضیههای رایج درباره غم نوجوانان این است که آنها از این احساس بهعنوان راهی برای جلب توجه یا دریافت همدلی استفاده میکنند. اگر در محیط خانوادگی یا اجتماعی، نوجوان احساس کند که به نیازهایش توجه کافی نمیشود، ممکن است ناخودآگاه به بروز غمگینی روی آورد.
دکتر "باربارا گرینبرگ"، روانشناس متخصص نوجوانان، معتقد است: «غم در نوجوانی میتواند نوعی درخواست غیرمستقیم برای حمایت یا همدلی باشد. این احساسات نباید بهعنوان ضعف تلقی شوند، بلکه باید بهعنوان زنگ خطری برای والدین و مربیان در نظر گرفته شوند.»
تغییرات هورمونی و سلامت روان
تغییرات هورمونی که در دوران بلوغ رخ میدهد، نقش مهمی در احساسات نوجوانان دارد. افزایش سطح هورمونهایی چون کورتیزول میتواند فرد را مستعد اضطراب و افسردگی کند. علاوه بر این، نوجوانانی که تجربههای دشواری مانند طلاق والدین، فشارهای تحصیلی، یا قلدری در مدرسه دارند، ممکن است بیشتر در معرض غم و ناراحتی مزمن باشند.
طبق گزارش سازمان بهداشت جهانی (WHO)، افسردگی یکی از رایجترین اختلالات روانی در نوجوانان است و حدود ۱۰ تا ۲۰ درصد از نوجوانان در سراسر جهان از نوعی از این اختلال رنج میبرند. این آمار نشان میدهد که بخشی از غم و ناراحتی در نوجوانان میتواند ناشی از اختلالات روانی باشد که نیاز به مداخله حرفهای دارد.
معنابخشی و فلسفه زندگی
در دوران نوجوانی، بسیاری از افراد شروع به پرسش درباره موضوعات عمیق و فلسفی مانند هدف زندگی، مرگ، یا بیعدالتیهای اجتماعی میکنند. این تفکرات، هرچند مفید و ضروری برای رشد فکری هستند، گاهی میتوانند به احساس پوچی یا غمگینی دامن بزنند. تحقیقات نشان دادهاند که نوجوانانی که زمان بیشتری را به تفکرات فلسفی میپردازند، به احتمال بیشتری احساسات غمگین را تجربه میکنند.
چگونه با نوجوان غمگینمان برخورد کنیم؟
غم در نوجوانان، اگرچه بخشی طبیعی از رشد آنهاست، اما نباید نادیده گرفته شود و نیازمند توجه دقیق و حمایت است. این احساسات میتوانند از دلایل روانشناختی و زیستی تا تأثیرات فرهنگی و اجتماعی سرچشمه بگیرند و برای درک بهتر آنها، همدلی، آگاهی، و مداخله بهموقع ضروری است. ایجاد فضای امن برای گفتگو، که در آن نوجوان بدون ترس از قضاوت احساسات خود را بیان کند، نخستین گام حمایتی است.
تشویق به فعالیتهای خلاقانه مانند هنر، موسیقی یا نویسندگی نیز میتواند ابزاری موثر برای بیان احساسات باشد. علاوه بر این، آموزش مهارتهایی مانند تمرکز ذهن (mindfulness) یا تفکر مثبت توسط والدین و مربیان، به مدیریت بهتر احساسات کمک میکند. در مواردی که غم و ناراحتی به افسردگی یا اضطراب تبدیل میشود، مراجعه به مشاور روانشناسی ضرورت دارد. با رویکردی صحیح و ارائه این ابزارها، میتوان به نوجوانان کمک کرد تا با این دوره حساس زندگی خود بهتر کنار بیایند.




پیام شما به ما