آيت الله سيد عبدالکريم کشميري ولادت تحصيلات علمي تدريس علوم و تربيت نفوس سير معنوي و اساتيد عرفاني اساتيد اخلاقي مرحوم کشميري توصيه هايي از مرحوم کشميري وفات ولادت آيت الله سيد عبدالکريم کشميري رضوي (قدس سره الشريف) در سال 1343 ق . در نجف اشرف چشم به جهان گشود . پدر سيد عبدالکريم مرحوم حجةالاسلام سيد محمدعلي رضوي کشميري عالمي عامل و دانشمندي زاهد و متقي از شاگردان آقا سيد کاظم يزدي و حاج شيخ عبدالکريم حائري يزدي در نجف اشرف بود. در زهد و دوري از زخارف دنيوي وقامت و قدامت زبانزد عام و خاص بود و به قرائت اذکار و ادعيه بسيار اهتمام داشت. مرحوم آقا سيدمحمدعلي که افتخار دامادي آيةاللّه العظمي سيد کاظم يزدي صاحب عروةالوثقي را داشت. در نگهداري و مراقبت از فرزندش بسيار کوشا و جدي بود. ايشان در بيستم جمادي الاول 1369 ق در 56 سالگي در نجف درگذشت. از همان کودکي آثار استعداد و بزرگي و جذبه در وي مشاهده مي گرديد . در هفت سالگي، سخني از استاد اخلاق آيت الله شيخ مرتضي طالقاني وي را متحول ساخت . سپس به دستور پدر بزرگوارش به علوم ديني مشغول شد . تحصيلات علمي تحصيلات مقدماتي حوزوي را در ابتداي سنين خردسالي آغاز کرده ابتدا والدش دروس مقدمات فارسي و عربي را به او آموخت. متون متوسط و عالي سطح را نزد اساتيد مبرز حوزه نجف فرا گرفت. مکاتب را نزد حضرات آيات شيخ مجتبي لنکراني و شيخ راضي تبريزي و رسائل را نزد شيخ محمدتقي بهجت فومني و کفايه را نزد شيخ محمدحسن طهراني از افاضل تلامذه آخوند خراساني و منظومه را نزد حاج فيض خراساني و متون فلسفي و اسفار را نزد شيخ صدرا بادکوبي و شيخ عبدالحسين رشتي فرا گرفت. در اوان جواني در دروس عالي خارج فقه و اصول اساتيد حوزه کهن نجف همچون آيات عظام سيدابوالقاسم خويي، سيد عبدالاعلي سبزواري، شيخ علي محمد بروجردي و ميرزا حسن بجنوردي حاضر شد و با جديت و تلاش شگرف به تحصيل علوم و معارف اسلامي همّت گمارد و در اندک زماني اجازه اجتهاد دريافت کرد. همزمان با تحصيل علوم ظاهري در فراگيري علوم غريبه نيز شايق بود بسياري از رشتههاي علوم غريبه چون جفر، علم اعداد، تکسير، حروف، زبر و مبيّنات و مربعات و اسماءاللّه فرا گرفته و تبحر خاصي در آنها پيدا کرد. تدريس علوم و تربيت نفوس سيد عبدالکريم همزمان با تحصيل در تدريس علوم حوزوي نيز مهارت بسزايي يافت و در روز، يازده جلسه تدريس متون فقهي، اصولي و فلسفي داشت. همچنين در تدريس کفايةالاصول و فهم و هضمم دقايق و ظرايف علمي اين کتاب تبحر ويژهاي داشت چنانکه يکي از استوانههاي علمي گفته بود: مطالب عميق و پيچيده کفايه در گوشت و پوست و خون مرحوم کشميري نفوذ کرده و با آنها عجين شده است. تأثير معنويت و نورانيت باطني وي نيز معروف بود و همچنين انتسابش به دو مرجع بزرگوار و معروف عصر وي را بسيار محبوب و مقبول ساخته بود مدتي از سال در تابستان در حرم حسيني در جايگاه جدش به اقامه جماعت ميايستاد، در ايام اعياد نيز نمازهاي باشکوهي اقامه ميکرد چنانکه در يکي از نمازهاي عيد فطر کثرت جمعيت نمازگزار و وسعت منطقه به حدي بود که سي نفر همزمان به تکبيرگويي وي پرداختند. در معرفت و سلوک نيز همزمان با سير مراتب عرفاني با اجازه اساتيد خود به تربيت و راهنمايي سالکان همت ميگمارد چنانکه مرحوم سيدهاشم حدّاد برخي را به سراغ وي فرستاد و ايشان به آنها دستور ذکر ميداد. در اوايل زمامداري صدام حسين ديکتاتور عراق روزي از مرحوم کشميري درباره وي سؤال ميشود. وي ميفرمايد: «انه کلبٌ عقولٌ» يعني او سگ گزنده است. چند روز بعد يکي از بستگان نزديکش اطلاع ميدهد که نام وي در ليست سياه دستگير شوندگان داخل شده و بزودي به سراغ وي خواهند آمد، بدين سبب ايشان هم تمام خانه و زندگيش را رها ساخته و به همراه خانواده مخفيانه به ايران مهاجرت ميکند. از بخت بد در مرز ايران و عراق در پاسگاه بازرسي تمام نوشتجات و دفاتر وي که مهمترين آنها دفتر «تقريرات درس اخلاق شيخ مرتضي طالقاني» بود ضبط و مصادره ميشود و ايشان با دست خالي وارد ايران شده و در شهر قم اقامت ميکند، از آنسو در نجف اشرف هم مزدوران بعثي منزل وي را غارت کرده و سپس ويران ميسازند. مرحوم کشميري پس از ورود به قم شيوه انزوا و گوشهگيري را انتخاب ميکند بهطوري که در اين مدت مديد جز عدهاي، کسي وي را نميشناخت، او در ايران نيز مطابق روال پيشين خود به تربيت نفوس آماده ميپردازد و تعدادي از طلاب فاضل را در اين راه راهنمايي ميکند که بحمدللّه در ذخاير معنوي حوزه علميه به شمار ميروند، در عين حال درب منزل وي هميشه به روي عموم سالکان و طالبان باز بود و وي گاهي با بيان مطالب معنوي و بيشتر اوقات - به ويژه در اواخر - با سکوت دائمي خود به ارشاد و راهنمايي پويندگان راه دوست ميپرداخت. سير معنوي و اساتيد عرفاني در زمان مرحوم عبدالکريم جوّ عمومي حوزه نجف به شدت درباره عرفان و تهذيب نفس ملتهب و حسّاس بود و بازار تکفير و اتهام صوفيگري بسيار گرم بود. چنانکه به مرحوم سيدعبدالغفار مازندراني و مرحوم آقاي ميرزا علي قاضي اتهام صوفيگري زده و آنها را از عرصههاي مرسوم علمي بيرون ساخته و يا مرحوم آقا سيد عبدالاعلي سبزواري را به جهت جنبههاي اخلاقي و باطنياش به اتهام تصوف از مدرسه آخوند خراساني بيرون کرده بودند. با اينحال مرحوم کشميري به دليل کشش عميق دروني و جاذبه باطني و استعداد شايان، از اوان خردسالي به آن سمت تمايل داشت و به خاطر طهارت باطن و سيرت پاکيزه، الهامات غيرعادي بسياري به او روي ميداد. مرحوم کشميري ميفرمود: «يکبار با پدرم خواستيم سوار ماشيني شويم و به جايي برويم ولي من اصرار کردم که من سوار اين ماشين نميشوم، هر چه پدرم گفت من قبول نکردم تا اينکه ماشين رفت و اندکي بعد خبر تصادف آن ماشين به ما رسيد». حتّي در ايامي که بيش از هفت يا هشت سال نداشت و در مدرسه «سيد» - مدرسه جدش صاحب عروة - به بازي با هم سن و سالهاي خود اشتغال داشت، پيري روشن ضمير و پاکدل بنام «شيخ مرتضي طالقاني» به او توجّه پيدا کرده و روزي خطاب به وي فرموده بود: آري پسرک تو بهدرد بازي نميخوري. تو کلهات پر از نور است. در اوان بلوغ مرحوم کشميري با عارف سترگ آيةاللّه سيدعلي آقا قاضي طباطبائي تبريزي که پس از ارتحال استادش آيةاللّه سيداحمد کربلائي تهراني - 1332 ق - بر اريکه استادي تکيه زده بود و به تربيت نفوس آماده و تزکيه پاک سيرتان اشتغال داشت، آشنا شد. اين آشنايي و استفاده تا حدود پنج سال بعد که استادش در سال 1366 وفات يافت ادامه داشت. والدش آقا سيد محمدعلي متأثر از جوّ عمومي نجف اشرف، به عارفان و سالکان باطنگرا روي خوش نشان نميداد از اين رو گرايش فرزندش سخت برآشفت و او را از رفت و آمد به بيت استادش منع کرد ولي وي که نجات دنيا و آخرت خويش را در طهارت نفس و تزکيه باطني ميديد به اين اندرز پدر گوش نکرد و بدون اينکه رفت و آمدش را نمايان سازد به ارتباط با استاد ادامه داد. مرحوم کشميري درباره استادش ميفرمود: علاقه آقاي قاضي به من مثل علاقه پدر به فرزند بود گاهي در منزلشان که روضه بود، ميرفتم و پس از رفتن همه، من ميماندم و موقع نماز پشت سرش نماز ميخواندم، مرحوم آقاي قاضي مردي الهي و ملکوتي بود، اهل اين زمين نبود و بر اين جهت حرف پدرم درباره ايشان قبول نداشته و گوش نميکردم، ما هر غم و همي از امور دنيا و معنويات داشتيم وقتي پيش آقاي قاضي ميرفتيم همه برطرف ميشد. بزرگي به نقل از مرحوم کشميري ميفرمود: روزي در منزل مرحوم آقاي قاضي در خدمت ايشان نشسته بودم مقداري خرما در ظرفي در پيش روي ما بود، استاد چند بار تعارف کرد ولي من ميلي به خوردن آن خرما نداشتم و نخوردم استاد علت خودداري مرا فهميد و فرمود: مثل اينکه به اين نوع خرما ميل نداريد و من فرمايش ايشان را تاييد کردم. پس از بيرون آمدن از منزل استاد، وقتي نزديک منزل خودمان رسيدم، ديدم استاد با عجله خود را به من رسانيد و فرمود: چون در منزل ما بدان خرما علاقه نداشتيد و ميل نکرديد به بازار رفتم و خرماي دلخواه شما را خريدم و سپس مقداري خرما که من دوست داشتم بيرون آورد و به من داد. اساتيد اخلاقي مرحوم کشميري استاد ديگري که حق بزرگي از لحاظ معنوي و عرفاني بر گردن ايشان داشت مرحوم آيةاللّه حاج شيخ مرتضي طالقاني پسر روشن ضمير و عارف ژرفنگر حوزه نجف آن روزگار بود. مرحوم طالقاني در وجود مرحوم کشميري استعدادي شگرف و نورانيتي قابل توجه براي رشد در تزکيه نفس و تصفيه باطني يافته بود و در طي ساليان متمادي پرورش و تربيت وي، درّهاي گرانبهايي از وجود مستعد و بارور شاگرد استخراج کرد. مرحوم کشميري تقريرات دروس اخلاق شيخ مرتضي طالقاني را که حاصل سالها تدريس مسايل عقلاني و معنوي بود به رشته تحرير در آورده بود که متأسفانه در جريان هجرتش به ايران در مرز عراق توسط مأمورين بعثي ربوده و ضبط شد. ديگر استاد برجسته عرفاني مرحوم کشميري عارف موحد و سالک دلسوخته مرحوم آقا سيد هاشم حدّاد (1414 ق) بود که در کربلا اقامت و به شغل نعل سازي و آهنگري اشت غال داشت. مرحوم حدّاد حوزه از تلامذه برجسته و کامل مرحوم آقا سيد علي قاضي بود و پس از وفات استاد به امر تربيت عدهاي از سوختهدلان و سالکان همت گماره بود، چگونگي آشنايي مرحوم کشميري با مرحوم حدّاد از قول ايشان چنين آمده است: ... من در حوزه نجف روزانه يازده درس از کتابهاي مختلف تدريس ميکردم، روزي يکي از بزرگان که فعلاً در قم سکونت دارند به پيشم آمد و گفت: يکي از شاگردان آقاي قاضي در کربلا است بيا به ديدنش برويم، با هم به کربلا رفتيم، ايشان فرمود: اجداد تو و همه اهل معني و معرفت بودند تو هم بايد اهل معرفت باشي و از آن موقع با مرحوم حدّاد آشنا و مأنوس شديم، هر هفته يکبار به کربلا به ديدنش ميرفتن و اگر ميسور نميشد ايشان به نجف تشريف ميآوردند. استاد ديگر مرحوم کشميري، آيةاللّه شيخ علي اکبري اراکي از اوتاد الهي و رجال گمنام و ناشناس بود، مرحوم کشميري ايشان را چنين توصيف ميکرد: آقاي اراکي مردي فاضل، عارف، قوي و صاحب رياضت ولي در عين حال کتوم بود و احتمال علم بر اسم اعظم الهي بر وي بود، اصولاً علما او را کمتر ميشناختند وي گمنام و ناشناخته در ميان حوزه و مردم باقي ماند، با اينکه قدرت باطني بسيار محکم و اتصال معنوي قوي داشت، وقت زيادي به اطرافيان نميداد وقتي به خدمتش ميرسيديم، چيزي ميفرمود و صحبت ميکرد و بعد ميفرمود: اذا فهمتم فانتشروا، اکثر علما او را نميشناختند ولي به نظر من شخص بسيار قوي بود و من اين رياضت استخاره را از ايشان دارم. ديگر استاد معنوي مرحوم کشميري عارف ذاکر و مسالک آقا سيد افضل حسين هندي بود، مجحل سکونتش هندوستان بود و در اوقات خاصي براي زيارت به نجف اشرف ميآمد، مرحوم کشميري مدتي را از محضر وي استفاده کرد و اذکار و امور ادخامي را با اجازه خاص از او گرفته بود، ايشان در باره استادش ميفرمود: «... اهل ذکر و ورد بود ذکر مخصوصش 12000 مرتبه ذکر بسماللّهالرحمنالرحيم بود مانند آهن باريک و محکم بود، اگر کسي از ايشان دستور ذکر ميخواست ميگفت با وجود اميرالمؤمنين چرا به من مراجعه ميکنيد، اهل باطن و تشخيص بود. روزي دو نفر با هم عکس ميانداختند ايشان فرمود آن يکي اهل بهشت و اين ديگري اهل دوزخ است، باطنشناس بود و علم معرفةالرجال داشت، گاهي هم منبر ميرفت...». استاد ديگر مرحوم کشميري در ذکر رياضيات شرعيه، عارف گمنام و اخلاقي کبير حا ج مستور شيرازي بود. در ذکر بسيار صبور و استوار بود و ديد باطني قوي داشت. او در يکي از حجرههاي مسجد محله کوفه اقامت و از اجتماع و رفت و آمد دوري گزيده بود. مرحوم کشميري در وصف اين استاد ميفرمود: «در مجالس صحبت ميکرد و شبها را تا صبح به عبادت ميگذرانيد گاهي عرض ميکردم آقا شما در اين حجره مسجد با اين تنهايي سخت نميگذرد، ميفرمود: نه، من از خلق وحشت دارم و از تنهايي نميترسم، بدان اشخاصي که لياقت سلوک نداشتند اعتنايي نميکرد. يکبار شخصي به حضور آقاي حاج سيد مستور رسيد و درخواست ذکر کرد ايشان به کنايه مطلبي را فرمودند، يعني اذکار واقعي براي تو تأثيري ندارد، من از ايشان حالات و کرامتهاي بسياري ديدهام». مرحوم کشميري همچنين اشخاص پرهيزکار و صاحبدل چندي را هم ملاقات و از هر کدام بهرهاي و نوشتهاي متناسب با استعداد دروني و ظرف وجودي خود گرفته بود، چنانکه از مرحوم آقا شيخ علي راهد قمي، دستور خاص تلاوت قرآن و از آقا سيد عبدالغفار مازندراني - 1365 ق - استاد اخلاق حوزه علميه نجف اشرف دستور ذکر يونسيه و از مرحوم شيخ محمدحسين کمپاني اصفهاني -1365ق- دستور قرائت سوره قدر و از آقا شيخ ذبيحاللّه قوچاني دستور زيارت قبرستان واديالسلام و ذکر مخصوص آنجا را گرفته. توصيه هايي از مرحوم کشميري رزق فراوان [اگر سوره والعاديات] «روزي 110 مرتبه خوانده شود، روزي حلال فراوان خواهد آمد .» [خواندن 110 مرتبه سوره والعاديات تقريبا 35 دقيقه طول مي کشد . و لازم نيست يک مرتبه و پشت سر هم خوانده شود . مي توان در طول روز و در ساعات فراغت به تدريج 110 مرتبه خواند] عظمت سوره هاي مسبحات «مرحوم سيد علي آقا قاضي، شب ها قبل از خواب [مسبحات ششگانه، يعني سوره هاي حديد، حشر، صف، جمعه، تغابن و اعلي را] مي خواند; چه آن که روايت دارد پيامبر اکرم (ص) هم قبل از خواب مي خواندند و مي فرمودند: در اين سوره ها آيه اي است که بهتر از هزار آيه است; و امام باقر (ع) فرمود: کسي که قبل از خواب مستحبات را بخواند، نمي ميرد تا آن که حضرت قائم (ع) را درک کند و اگر بميرد، در جوار پيامبر خواهد بود » . ذکر يونسيه «در ايام فراغت، مانند راه رفتن و نشستن، براي نورانيت قلب و رفع حجاب ها، ذکر يونسيه [لا اله الا انت سبحانک اني کنت من الظالمين ] مناسب است » . ذکر «ناد علي » از اذکار اهل ولايت، ذکر «ناد علي » است که در کتاب ها به صورت هاي مختلف نقل شده است . استاد اين ذکر «نادعلي » را چنين مي خواند: «ناد عليا مظهر العجائب، تجده عونا لک في النوائب، کل هم و غم سينجلي، بولايتک يا علي يا علي يا علي، يا ابا الغوث اغثني، يا ولي الله ادرکني، بلطفک الخفي، لا اله الا انت سبحانک اني کنت من الظالمين » . آن بزرگوار مي فرمود: «اگر يا علي در اين ذکر 100 بار گفته شود، خوب است . من از ناد علي خير زيادي ديدم . هر مشکلي در نجف برايم پيش مي آمد، مي رفتم صحن حضرت اميرالمؤمنين (ع) و چند بار آن را مي خواندم مشکلم حل مي شد» . توسل به حضرت جوادالائمه (ع) بسيار ديده و شنيده شد که افراد براي امور مادي، مانند خريد خانه و ماشين و رزق و ازدواج، از وي راهنمايي مي خواستند . آن بزرگوار مي فرمود: «سوره يس بخوانيد و ثواب آن را به امام جواد (ع) تقديم کنيد، حاجت شما را خواهند داد . گاه امر مي کرد صلوات براي حضرتش هديه کنند و آن را در توسل به اين امام کريم مجرب مي دانست .» سجده شکر در طريق استاد، سجده يکي از ارکان بندگي و توحيد است . سيره استاد بعد از نمازها اين بود: ابتدا پيشاني بر مهر مي گذاشت و سه مرتبه مي گفت: الحمدلله; بعد گونه راست را بر مهر مي گذاشت و سه بار مي گفت: شکرا لله; و سپس گونه چپ را بر مهر نهاد و سه مرتبه مي گفت: استغفر الله . از وي سؤال شد اين چه سجده اي است؟ فرمود: «حضرت ابراهيم (ع) به [ياري] اين سجده خليل و دوست خدا شد .» عشق به نجف حضرت استاد هميشه در فکر حرم اميرالمؤمنين ونجف اشرف و وادي السلام بودند، وقتي سخن از ديار عاشقان مي شد با شور و ميل و با احساسي خاص از آن ياد مي کردند . اين هجران سبب شد که در روح و جسم ايشان اثر بگذارد، و در خلوت خانه سکوت بنشينند، و مي فرمودند: من اگر نجف بروم حالم خوب مي شود . مي فرمودند: نجف چيز ديگري است، حتي مساجد کوچک آن جا داراي يک معنويتي است که مساجد بزرگ ايران مثل مسجد گوهر شاد خراسان آن معنويت را ندارد . در نجف 360 پيامبر دفن هستند و در کربلا 260 پيامبر . قبر حضرت آدم و نوح (ع) در کنار قبر اميرالمؤمنين (ع) مي باشد . آنقدر نجف مهم است که مانند مرحوم شيخ زين العابدين مرندي که مجتهدي مسلم و با تقوا بود، گاهي مي آمد جلو درب صحن اميرالمؤمنين (ع)، آنجا که گداها مي نشستند، مي نشست، مي گفتند: آقا اينجا خوب نيست؟ ! مي فرمود: اينجا جايي است که امام زمان (عج) و حضرت خضر به طرف حرم مي روند، من هم نشسته ام تا شايد توجهي به من کنند . توسل به اميرالمؤمنين (ع) درباره توسل به اميرالمؤمنين (ع) فرمودند: هر مشکل که برايم در نجف پيش مي آمد، مي رفتم صحن اميرالمؤمنين (ع) و فت بار «نادعلي » مي خواندم و مشکلم حل مي شد . مي فرمود: آنقدر نجف هيبت از صاحب هيبت اميرالمؤمنين (ع) دارد که اگر اعلم علما به آن جا بيايند همانند يک طلبه مي ماند . وفات سرانجام عارف سترگ، فقيه گرانمايه و دانشور اخلاقي آية الحق و العرفان حاج سيد عبدالکريم رضوي کشميري طاب ثراه در روز چهارشنبه بيستم ذيحجة الحرام 1419 ق - هجدهم فروردين 1378 ش - بر اثر عارضه سکته مغزي روي در نقاب خاک کشيد و روح ملکوتش بسوي ديار محبوب پرواز کرد. پيکر مطهرش پس از تشييع باشکوه و اقامه نماز توسط آيت اللّه العظمي حاج شيخ محمدتقي بهجت فومني غروي در مسجد شهيد مطهري حرم مطهر حضرت معصومه عليهاالسلام بخاک سپرده شد، قدّس اللّه نفسه و طيّب اللّه رمه. تهيه و تنظيم: فريادرس گروه حوزه علميه



