واولین شرط رساندن یک پیام الهی این است که از هر گونه وسیله ای نمی توان استفاده کرد. یعنی برای اینکه پیام الهی رسانده بشود و برای اینکه هدف مقدس است، نباید انسان این جور خیال بکند که از هر وسیله که شد برای رسیدن به این هدف باید استفاده بکنیم، می خواهد این

چهارشنبه ۲۹ مهر ۱۳۸۸ - ۰۰:۰۰
شیوه های مناسب  دعوت به دین
شيوه هاي مناسب دعوت به دين تبليغ، مرحله شناساندن و خوب رساندن است، پس مرحله شناخت است.. وظيفه اي که هر مسلمان از نظر تبليغ دارد، اين است که بايد اين احساس در او پيدا بشود که به نوبه خودش حامل پيام اسلام است. واولين شرط رساندن يک پيام الهي اين است که از هر گونه وسيله اي نمي توان استفاده کرد. يعني براي اينکه پيام الهي رسانده بشود و براي اينکه هدف مقدس است، نبايد انسان اين جور خيال بکند که از هر وسيله که شد براي رسيدن به اين هدف بايد استفاده بکنيم، مي خواهد اين وسيله مشروع باشد و يا نامشروع . مي گويند « الغايات، تبرر المبادي»، يعني نتيجه ها مقدمات را تجويز مي کنند. همين قدر که هدف، هدف درستي بود، ديگر به مقدمه نگاه نکن. چنين اصلي، مطرود است. ما اگر بخواهيم براي يک هدف مقدس قدم برداريم، از يک وسيله مقدس و حداقل از يک وسيله مشروع مي توانيم استفاده بکنيم. اگر وسيله نامشروع بود، نبايد به طرف آن برويم. در قرآن راجع به تبليغ به موارد زير اشاره شده است: يکي از چيزهايي که قرآن مجيد راجع به سبک و روش تبليغ روي آن تکيه کرده است، کلمه " البلاغ المبين " است، يعني ابلاغ و تبليغ واضح، روشن، آشکارا. مقصود از اين واژه روشن و آشکارا چيست؟ مقصود مطلوب بودن، سادگي، بي پيرايگي پيام است بطوري که طرف در کمال سهولت و سادگي، آن را فهم و درک نمايد . پيامبران آنچنان ساده و واضح بيان مي کردند که همان طوري که بزرگترين علماء مي فهميدند و استفاده مي کردند، آن بي سوادترين افراد هم لااقل در حد خودش و به اندازه ظرفيت خودش استفاده مي کرد. مسئله دوم که قرآن مجيد در مسئله تبليغ روي آن تکيه مي کند، چيزي است که از آن به " نصح " تعبير مي نمايد. ما معمولا نصح را به خيرخواهي ترجمه مي کنيم. البته اين معنا درست است ولي ظاهرا خيرخواهي عين معني نصح نيست، لازمه معني نصح است. " نصح " ظاهرا در مقابل " غش " است. شما اگر بخواهيد به کسي شير بفروشيد، ممکن است شير خالص به او بدهيد و ممکن است خداي ناخواسته شيري که داخلش آب کرده ايد بدهيد، نصح در مقابل غش است. ناصح واقعي آن کسي است که خلوص کامل داشته باشد. توبه نصوح يعني توبه خالص. مبلغ بايد ناصح و خالص و مخلص باشد، يعني در گفتن خودش هيچ هدف و غرضي جز رساندن پيام که خير آن طرف است، نداشته باشد. مسئله ديگر، مسئله اخلاق و خلوص است. «« الناس کلهم هالکون الا العالمون و العالمون هالکون الا العاملون و العاملون هالکون الا المخلصون و المخلصون علي خطر عظيم » ترجمه: مردم در هلاکند مگر اينکه آگاه و عالم باشند «جاهل، نمي تواند راهي را پيدا بکند»، و علماء نيز در هلاکند مگر آنها که عاملند و عاملان نيز در هلاکند مگر آنها که مخلصند، و مخلصان تازه در خطرند. در حديث است که: « خلص العمل فان الناقد بصير بصير » ترجمه: عمل را پاک تحويل بده که آنکه نقاد است، نقد مي کند، آن صرافي که به اين سکه رسيدگي مي کند خيلي آگاه است. مسئله ديگر، مسئله متکلف نبودن است. تکلف، در موارد مختلفي بکار مي رود و در واقع به معني به خود بستن است که انسان چيزي را به زور به خود ببندد. اين، در مورد سخن هم به کار مي رود. به افرادي که در سخن خودشان به جاي اينکه فصيح و بليغ باشند، الفاظ قلمبه و سلمبه بکار مي برند، مي گويند متکلف. در حديث است که کسي در حضور پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم در صحبتهاي خود کلمه پردازيهاي قلمبه و سلمبه مي کرد، پيغمبر اکرم فرمود: « انا و اتقياء امتي برآء من التکلف » ترجمه: من و پرهيزکاران امتم از اينگونه حرف زدن و بخود بندي در سخن، بري و منزه هستيم، پرهيز مي کنيم. مسئله ديگر که قرآن مجيد در سبک و روش تبليغي پيغمبران نقل مي کند، تواضع و فروتني است «نقطه مقابل استکبار». کسيکه مي خواهد پيامي را، آنهم پيام خدا را به مردم برساند، بايد در مقابل مردم، در نهايت درجه فروتن باشد، يعني پر مدعائي نکند، اظهار انانيت و منيت نکند، مردم را تحقير نکند. بايد در نهايت خضوع و فروتني باشد. قرآن کريم از زبان نوح عليه السلام خطاب به گروهي از قومش مي فرمايد: « او عجبتم ان جاءکم ذکر من ربکم علي رجل منکم » ترجمه: آيا تعجب مي کنيد که پيام پروردگار شما، ذکر پروردگار شما، مايه تنبيهي که از طرف پروردگار شما است، بر مردي از خود شما بر شما آمده است؟ عبارت: « من ربکم » نشان دهنده اين است که نمي خواهد خدا را بخودش اختصاص بدهد، و در چنان مقامي، بگويد خداي من، شما که قابل نيستيد تا بگويد خداي شما. بعد مي گويد: « علي رجل منکم » بر مردي از خود شما، من هم يکي از شما هستم . شما ببينيد چقدر تواضع در اين آيه کريمه افتاده است که خطاب به پيغمبر اکرم مي فرمايد: « قل انما انا بشر مثلکم» ترجمه: بگو به مردم من هم بشري مثل شما هستم، « يوحي الي » بر يکي از امثال خود شما وحي نازل مي شود. يکي ديگر از خصوصيات بسيار بارز سبک تبليغي پيغمبران که شايد در مورد رسول اکرم بيشتر آمده است، مسئله تفاوت نگذاشتن ميان مردم در تبليغ اسلام است. پيامبر اکرم «ص» در تبليغ اسلام سهلگير بود نه سختگير، بيشتر بر بشارت و اميد تکيه مي کرد تا بر ترس و تهديد به يکي از اصحابش که براي تبليغ اسلام به يمن فرستاد دستور داد که: « يسر و لاتعسر و بشر و لاتنف ر» ترجمه: آسان بگير و سخت نگير، نويد بده « ميلها را تحريک کن » و مردم را متنفر نساز! در کار تبليغ اسلام تحرک داشت به طائف سفر کرد، در ايام حج در ميان قبايل مي گشت و تبليغ مي کرد، يک بار علي عليه السلام و بار ديگر معاذ بن جبل را به يمن براي تبليغ فرستاد، مصعب بن عمير را پيش از آمدن خودش براي تبليغ مردم مدينه به مدينه فرستاد، گروه فراواني از يارانش را به حبشه فرستاد آنها ضمن نجات از آزار مکيان، اسلام را تبليغ کردند و زمينه اسلام نجاشي پادشاه حبشه و نيمي از مردم حبشه را فراهم کردند در سال ششم هجري به سران کشورهاي جهان نامه نوشت و نبوت و رسالت خويش را به آنها اعلام کرد در حدود صد نامه از او باقي است که به شخصيتهاي مختلف نوشته است. تنظيم براي تبيان حسن رضايي گروه حوزه علميه 1- استاد مطهري، وحي و نبوت، ص 2-141 2- همو، حماسه حسيني جلد 1، ص 252 -242 و ص212 و ص193-189 3- کتاب قرآن و تبليغ، نوشته آقاي قرائتي، ص 69-97

پربازدیدها

پربحث‌ها