از ديگر كارهاى حضرت استاد در عراق افتتاح دو درمانگاه بنام «الرعاية الاسلاميه» بود كه يكى در بغداد در كرّاده شرقى در سال 1382 هـ. ق. افتتاح شد ويكى هم در كاظمين كه جهت درمان طلاب علوم اسلامى وزائران عتبات عاليات افتتاح شد. وهمچنين حضرت استاد طرح ساخت بيمار

یکشنبه ۱ شهریور ۱۳۸۸ - ۰۰:۰۰
فعالیت های فرهنگی اجتماعی سیاسی علامه عسکری
گوشه اي از فعاليتهاى فرهنگى ،اجتماعى وسياسى مرحوم علامه عسکري(ره) 1- تأسيس مدارس ومراکز فرهنگى يکى از مهمترين کارهاى حضرت علامه در عراق تأسيس مدارس بوده که از دبستان تا دبيرستان بصورت دخترانه وپسرانه در دو مقطع شبانه وروزانه ايجاد شده بود. ايشان علت تأسيس مدارس را اين‏گونه بيان کردند: «ضمن مطالعاتم متوجه شدم که در وزارت معارف (فرهنگ) ايران وسوريه ولبنان مستشار فرانسوى وجود دارد ودر عراق ومصر مستشار انگليسى، وضعيتِ مدارس در عراق آشفته بود، يک دانش‏آموز عراقى وقتى که از اين مدارس فارغ التحصيل مى‏ شد جز اين‏که کارمند دولت بشود کار ديگرى نمى ‏توانست انجام بدهد، لذا نام اين مدارس را »معالم التحضير الموظفين« (کارخانه موظف سازى) کذاشتم. در اين مدارس بجاى اين‏که مثلاً شعرا ونويسندگان عرب را معرفى کنند شعرا ونويسندگان انگليسى را معرفى مى ‏کردند. اين مسأله مرا تکان داد، فکر کردم که بايد در مقابل اين مدارس، مدرسه تأسيس کنم». لذا ايشان علاوه بر همکاري و همفکري با آيت الله بروجردي در ايجاد حوزه علميه قم در عراق که عمده فعاليت ايشان در آنجا بود مدارس زيادي تاسيس نمودند که اسامي بعضي از اين مدارس به قرار زير است: 1- مدارس امام جواد(ع) در کرّاده شرقيه بغداد. 2- مدارس بغداد الجديده در بغداد. 3- مدارس الامام الکاظم در کاظمين. 4- روضة الزهرا(س) براى کودکان در بغداد. 5- مرکز آموزش دختران در بغداد. 6- مدارس الزهرا(س) (دخترانه) که توسط شهيده بنت الهدى صدر اداره مى‏ شد. 7- مدارس الامام الصادق(ع) در بصره.8- دبيرستان امام حسن(ع) در ديوانيه.9- دبيرستان امام باقر(ع) در حلّه.10-مرکز تعليم دخترانه در نعمانيه واقع در شهر کوت. 2- افتتاح درمانگاه وطرح ساخت بيمارستان از ديگر کارهاى حضرت استاد در عراق افتتاح دو درمانگاه بنام «الرعاية الاسلاميه» بود که يکى در بغداد در کرّاده شرقى در سال 1382 هـ. ق. افتتاح شد ويکى هم در کاظمين که جهت درمان طلاب علوم اسلامى وزائران عتبات عاليات افتتاح شد. وهمچنين حضرت استاد طرح ساخت بيمارستان بزرگى در بغداد را بنام «بيمارستان امام حسين(ع)» داشتند که با خروج ايشان از عراق اين طرح متوقف شد. 3- تأسيس دانشکده اصول الدين در آن زمان رسم بود که از نجف به کشورهاى اسلامى مبلغ مى ‏فرستادند وگاهى برخى از اين مبلغين پس از سالها تلاش، ناموفق به عراق برمى ‏گشتند. حضرت استاد علامه عسکرى به اين فکر افتادند که به جاى اعزام مبلغ به کشورهاى اسلامى از آن کشورها افرادى را به عراق بياورند وتربيت کنند، بعد هم آن افراد براى تبليغ دين به کشورهايشان برگردند، روى اين اساس دانشکده اصول الدين را در سال 1384 هـ. ق. در بغداد تأسيس کردند. 4- نمايندگى آيت اللَّه العظمى حکيم (ره) در بغداد «بغداد خط مقدم دفاع از کيان تشيع در جهان عرب بود ومرکز اصلى کادر سازى غربيها در عراق در بغداد بود، پايگاه تشکيلهاى قومى، ملى‏گرا، سوسياليست، کمونيست، روشنفکرى، سکولار وغربگرائى وسنّى وسلفى وصوفى و... در بغداد بودند، مراکز مهم دانشگاهى وانتشاراتى عراق نيز در بغداد بود، حوزه نجف هم بايد حرفش را در بغداد مى‏زد، همچنان که حوزه آن روز قم هم بايد پاسخ شبهه‏ ها را در تهران مطرح مى ‏کرد، لذا آيت اللَّه حکيم (ره) به من مأموريت دادند که به بغداد بروم، شرائط هر روز سخت‏تر مى‏ شد، کودتاى عبدالکريم قاسم وسقوط سلطنت در سال 1958م، کودتاى عبدالسلام عارف در سال 1963م ونخست وزيرى احمد حسن البکر وبالاخره کودتاى بعثى‏ها در سال 1968م وحاکميت مطلق حزب بعث بر عراق، ليکن ما هم مرتباً شکل فعاليتهاى فرهنگى واجتماعى وسياسى را متناسب با شرائط تغيير مى‏داديم تا اين‏که در سال 1389 هـ. ق. به خاطر مبارزه با حزب بعث (که قصد دستگيرى مرا داشتند) به بيروت رفتم، ارتش عراق خانواده‏ام را (که قصد پيوستن به من را داشتند) در مرز اردن بازداشت کردند، در بيروت هم عمّال حزب بعث به دنبال ربودن من بودند، من هم از لبنان به ايران آمدم». 5- تأسيس حزب الدعوة الاسلاميه حضرت استاد در اين باره مى‏ فرمايند: اهداف اوليه واصلى اين حزب مقابله با احزاب سياسى غربگرا بود، ما شروع به کار کرديم وآيت اللَّه العظمى حکيم (ره) از ما وحزب حمايت مى ‏کردند، جوانان به ما ملحق مى‏ شدند؛ اما استعمار در مقابل ما، حزب بعث را روى کار آورد وزمانى که صدام حسين به حکومت رسيد دستور داد هر کسى که در حزب¬الدعوه بود بايد اعدام شود ولو اينکه قبلاً در اين حزب بوده. يکى از دوستان ما (عبدالصاحب دُخيّل) در حزب الدعوة، پس از مشکلاتى که براى حزب پديد آمده بود براى ادامه فعاليت مغازه‏اى باز کرده بود ولى حزب بعث جاسوسى را در لباس شاگردى به مغازه او فرستاد، اين شخص هم تمام گزارشات را به صدام مى ‏رساند وروزى همين شاگرد مغازه، در لباس مأمور دولت براى بازداشت عبدالصاحب دخيل به مغازه آمد وايشان را گرفتند وبه زندان انداختند؛ اما او به چيزى اعتراف نکرد، لذا او را در حوض اسيد نيتريک انداختند وشهيد کردند». 7- رسيدگى به امور مردم حضرت استاد با تمامى مشکلات وکارهاى علمى، سياسى، فرهنگى واجتماعى که تمامى اينها در راستاى خدمت به خلق وهدايت جامعه صورت گرفته است، هيچ وقت از امور اجتماعى واقتصادى مردم غافل نبود ويک صندوق ومؤسسه خيريه را تأسيس کردند تا به فقرا وايتام ومساکين ونيازمندان رسيدگى شود، نظير کارى که امروزه توسط کميته امداد امام خمينى (ره) انجام مى ‏گيرد توسط آن مؤسسه خيريه در حد محدودى صورت مى‏گرفت. حضرت استاد در کنار اين کار، از جذب جوانان به مساجد غافل نبود «مساجد عراق در آن زمان اغلب از افراد مُسن و بالاى چهل سال تشکيل مى‏ شد، جوانان معمولاً در ايام عزادارى فقط به مسجد مى ‏مدند، من در حسينيه کرّاده شرقيه، نماز مى‏خواندم، ديدم بهترين کار براى جذب جوانان، شخصيت دادن ومسؤوليت دادن به آنان است، لذا به هر کدامشان کار ومسؤوليتى مى‏دادم، يکى کتابدار مى‏ شد، يک مجرى برنامه‏ ها مى‏ شد، يکى قرآن مى‏خواند و»... از ديگر کارهاى علامه عسکرى جلوگيرى از نفوذ نصرانيها در محله‏ هاى شيعيان بغداد بود. حضرت استاد در اين زمينه مى‏ فرمايند: «کراده شرقى در بغداد محله خوب شيعيان بغداد بود، تجار نصارى کم‏کم داشتند خانه‏ هاى شيعيان را مى‏خريدند، من دلاّلهاى خانه را جمع کردم وگفتم در فسلطين، اسرائيلى‏ها خانه‏ ها را به تدريج از مسلمانان خريدند وآنها را بيرون کردند، شما هم مواظب باشيد که در اينجا اين اتفاق رخ ندهد، آن مقدار پولى راکه تجار نصارا به شما (بعنوان حق دلالى) مى ‏دهند من به شما مى ‏دهم؛ اما شما به اين تجار، خانه نفروشيد، آنها گفتند ما ديگر به نصرانى ‏ها خانه نمى ‏فروشيم» 10- ملاقات با امام خمينى (ره) در دوران تبعيد «بعد از تبعيد امام خمينى به عراق به محض ورود ايشان به بغداد با دو نفر از دوستان (شهيد حاج عبدالصاحب دخيّل وشهيد محمدهادى السُبيتى) به استقبال ايشان رفتيم ودر کاظمين عرض خدمت کرديم. اتفاقاً آنروز کس ديگرى نيامده بود، من عرض کردم: چه دستورى مى‏ فرمائيد؟ وچه کمکى از ما برمى‏ آيد؟ ايشان فرمودند: کارى نداريم. البته بعد از اين سه بار ديگر در نجف به ملاقاتشان رفتم [وچونکه من در رأس مبارزين سياسى در عراق قرار داشتم، صلاح نديدم خيلى با امام (ره) ارتباط برقرار کنم؛ زيرا براى ايشان ايجاد مشکل مى ‏کرد] شبانه مى‏رفتم، يکبار درباره اوضاع يکى از شهرهاى ايران [با مرحوم امام] گفتگو کرديم من از عالم آن شهر (که حالا مرحوم شده) شکايت کردم امام (ره) هم فرمودند: بدى اوضاع آن شهر از همان عالم است، آن شب حاج شيخ نصراللَّه خلخالى هم بود بعد از خداحافظى، در بيرونى (اتاق پذيرائى) امام (ره) ديدم که فقط يک لامپ صد روشن است، به حاج شيخ نصراللَّه گفتم: چرا به اوضاع اين خانه رسيدگى نمى‏ کنيد؟ گفت: امام خودشان قبول نمى ‏کنند». 11- حمايت از انقلاب اسلامى در ايران حضرت استاد علامه عسکرى در دفاع از اسلام وتشيع ومبارزه با طاغوتيان حدود وثغور جغرافيائى را کنار گذاشتند وپرچم وصاحب آنرا که در دفاع از دين برافراشته شده بود، حمايت مى ‏کردند. انقلاب اسلامى ايران وحکومت اسلامى در ايران از آرزوها واهداف حضرت علامه عسکرى بود، لذا از لحظه شروع اين نهضت در سال 1342هـ. ش. لحظه‏اى نه در اين نهضت ونه در رهبر اين قيام (امام خمينى (ره)) شک وترديدى نداشتند وهمواره مدافع وحامى اين قيام بودند، ................................................................................... منبع: پايگاه اينترنتي موسسه علمي فرهنگي آيت الله علامه عسکري(ره) تهيه: سيد کريم قاسم زاده-حوزه علميه تبيان

پربازدیدها

پربحث‌ها