در سال ۱۴۰۲ میانگین سن ازدواج پسران به ۳۰ و دختران به ۲۶ سال رسید. افزایش سن ازدواج موجب کاهش کیفیت زندگی جوانان، کاهش فرزندآوری، پیرشدن جمعیت و افزایش آسیبهای اجتماعی در جامعه میشود. این مساله در واقع مشکل مردان است، چون طبق دادههای مرکز آمار سن ازدواج زنان به طور متوسط ۴ سال کمتر از میانگین سن ازدواج مردان است.

۱. هزینه بالای شروع زندگی: هزینه شروع زندگی شامل تامین مسکن، خودرو و هزینه عقد و عروسی میشود که آمادگی پسران برای تامین این هزینهها نیازمند این است که آنها شغلی با درآمد بالا و پسانداز مناسب داشته باشند. طبق عرف و قانون اکثر هزینه شروع زندگی نیز برعهده پسران جامعه است و بنابراین برای حل این مسئله باید به دنبال راهکارهایی باشیم تا سن بلوغ اقتصادی پسران کمترشود.
۲. عدم اشتغال کامل و پایدار: شاغل بودن پسر برای ازدواج ضرورت دارد. با افزایش نرخ بیکاری، نرخ دستمزدها کاهش یافته و قراردادهای کار نیز کوتاه مدتتر میشود. همین مسئله امکان پیدا کردن شغل با درآمد مناسب و امنیت شغلی بالا را برای پسران جامعه کاهش میدهد. علاوه براین افزایش مدت زمان تحصیلات تکمیلی و فشرده بودن آن و همچنین ۲ سال خدمت سربازی باعث میشود پسران دیرتر به اشتغال مناسب و پایدار دست پیدا کنند.
۳. چالش همسانگزینی و واسطهگری: امروزه برای جوانان ۳ روش برای پیدا کردن زوج مناسب وجود دارد. اما روش خواستگاری، آشنایی و موسسات همسانگزینی دچار کاستیهای جدی هستند و نمیتوانند کامل نیاز به معرفی، شناخت و مشاوره برای ازدواج امروز جوانان را تامین کنند. مسئولیت اصلی انتخابگری نیز برعهده پسران است و در واقع سردرگمی و تاخیر در انتخاب در بین پسران زیاد است که موجب افزایش سن ازدواج میشود.
۴. ضعف دانش و مهارت برای همسرگزینی مناسب: در بین جوانان معیارهای اشتباه زیاد است و اکثرا چهارچوبهای روشن و منطقی ندارند. در این موضوع نیز شرایط پسران وخیمتر است چون مسئولیت انتخاب برعهده آنهاست. اما آموزشهای رسمی و غیررسمی به پسران بسیار ناکافی و در اکثر موارد اشتباه است. همین مسئله باعث میشود پسران خود را دیر برای ازدواج آماده و به خاطر اشتباه در انتخاب یا نحوه آشنایی بیشتر رد شوند و دیرتر ازدواج کنند.



