داشتن تقوای الهی:
تقوا؛ یعنی خویشتنداری و دوری از گناه و اطاعت از فرمانهای خداوند. تجهیز بـه تقوای الهی، سعادت دنیا و آخرت را برای انسان به ارمغان میآورد. چرا که اطاعت از خداوند و نافرمانی نکردن از او، مهمترین دستور الهی است. امیرالمومنین علیهالسلام در این رابطه میفرماید: بندگان خدا، شما را به تقوا توصیه میکنم که توشه راه و نقطه اتکایی در معاد میباشد... بندگان خدا! پرهیزگاری، دوستان خدا را از ارتکاب حرام باز میدارد. (خطبه۱۱۴)
تعظیم در مقابل بزرگی خداوند:
در این مرحله از بندگی باید حق و بزرگی خداوند را بشناسیم و آنگونه که خداوند خود را بزرگ دانسته، بزرگش بدانیم. امیرالمومنین علیهالسلام یکی از شرایط تربیت بندگی در مقابل خداوند را بزرگی خداوند و کوچک و خُرد دانستن هر چه غیر اوست را بیان فرمودند. (خطبه۱۹۳) در این مرحله کسی که بزرگی خداوند را درک کرده، جایی برای جولان خود در مقابل خداوند نمیبیند، در نتیجه خاکساری میکند. (خطبه۱۴۷)یکی از راههای دفع بلایا و ناملایمات از انسان، رفتار صادقانه با خداوند است. امیرالمومنین علیهالسلام صداقت را راهی برای بازگشت نعمتهای از دست رفته میداند
فردی که به این مرحله از بندگی رسیده، چند مهارت را تجربه میکند:
الف- حالت تواضع و خاکساری نسبت به خداوند انسان را از گناهکردن پرهیز میدهد. چون از مقام والای خداوند شرم میکند که مرتکب نافرمانیاش شود.
ب- وقتی انسان به عظمت و استقلال خداوند معرفت پیدا کرد؛ وجود خویش را از هرگونه شرک پاک میکند.
ج- انسان وقتی در مقابل خداوند به خضوع و خشوع میرسد، خود را از همه رذائل اخلاقی همانند تکبر و خودبزرگبینی و عجب و خودپسندی رها میکند چون در یک کلام خود را در مقابل خداوند عددی نمیبیند.
د- یکی دیگر از محسنات معرفت به بزرگی خداوند این است که چنین فردی دیگر کسی را در مقابل خداوند بزرگ نمیبیند و همه را در مقابل خدا ریز و کوچک و بدون اثر میبیند. (خطبه ۲۱۶) چون با علم و قدرت بینهایت خداوند آشنا شده، لذا هر چیزی غیر از خدا در نگاهش کوچک و بیمقدار است. و هرگز نمیتواند برای کمک خواستن، دیگران را در مشکلات خود جایگزین خداوند نماید. چون کسی را حتی در موازات خداوند نمیداند چه رسد به این که بالاتر بداند. نافرمانی از خدا و اطاعت از شیطان، قبل از هر چیزی ظلم به خود است. چرا که آثار گناه اثر مستقیم بر زندگی فرد در دنیا، برزخ و آخرت دارد. و از طرفی اطاعت از خداوند باعث باز شدن راه هدایت میشود
سپاس از خداوند به خاطر نعمتهایش:
اگر انسان با دقت به وجود و درون خود و همچنین به اطراف خود بنگرد، نعمتهایی از خداوند میبیند که اصلا قابل شمارش نمیباشد. و اگر روزی یکی از آنها را از دست دهد تازه متوجه وجود آن نعمت میشود چون به روال طبیعی به داشتن آنها عادت کرده است.
انسان در روابط خود با دیگران اگر هدیهای دریافت کند از او تشکر کرده و حتی میتوان گفت هر گاه او را میبیند به یاد هدیه و نیکیاش میافتد و قدردان او میشود. حال چگونه با این همه نعمتی که خداوند به ما داده، نباید قدردانش باشیم؟
امیرالمومنین علی علیهالسلام در خطبه ۱۸۸ میفرماید: "مردم! شما را به ستایش فراوان الهی، بخاطر بخششهایی که به شما داشته و نعمتهایی که عطا نموده، توصیه میکنم.
بدیهی است که اصلا امکان ندارد انسانی قادر به شکرگزاری در برابر نعمتهای الهی باشد اما در حد توان و وسع خود باید سپاسگزار خداوند باشیم که قطعا باعث افزایش نعمت میشود. (خطبه۱۸۲)امیرالمومنینعلیهالسلام فرمانبرداری از خداوند و ترک گناه را علت بهرهمندی از نعمت و رزق مادی و معنوی میدانند
تزویر و تقلب نکردن با خداوند:
امیرالمومنینعلیهالسلام رفتار و نیات صادقانه با خداوند را شرط لازم دفع بلا و نقمت و بدبختی میداند. چون بلاهایی که بر سر انسان در دنیا و آخرت میآید همگی نشات گرفته از اعمال و نیات و افکار خودش است. حال آن که انسان تصور میکند که همه مشکلات و بلایا از سوی خداوند میباشد و این اشتباه بزرگ اعتقادی است.
یکی از راههای دفع بلایا و ناملایمات از انسان، رفتار صادقانه با خداوند است. یعنی دل و زبان و نیت و رفتارش یکی باشد. اینگونه نباشد که به زبان خدا را صدا زند و در دل به دیگری امید بسته باشد. امیرالمومنین علیهالسلام صداقت را راهی برای بازگشت نعمتهای از دست رفته میداند: چنانچه به هنگام نزول بلا بر مردم و زوال نعمتهای ایشان، اگر با نیت سلیم و دلهای پر از بیم، با فغان از پروردگار درخواست کنند، هر رفتهای را به آنان بازمیگرداند و هـر فاسدی را اصلاح مینماید. (خطبه۱۷۸)
امام در جایی دیگر میفرماید که صداقت انسان در برابر خداوند، ذلت و خواری را بر دشمنان آنها نازل میکند و پیروزی را بر انسان عنایت میکند. (خطبه۵۶) و در نهایت بهشت را پاداش کسی میدانند که نیت و رفتار صادقانه دارند. (حکمت۴۲)
پرهیز از گناه:
نافرمانی از خدا و اطاعت از شیطان، قبل از هر چیزی ظلم به خود است. چرا که آثار گناه اثر مستقیم بر زندگی فرد در دنیا، برزخ و آخرت دارد. و از طرفی اطاعت از خداوند باعث باز شدن راه هدایت میشود.
امیرالمومنین علی علیهالسلام توصیه میکند که مردم با صبر و استقامت بر خواهشهای نفس، از گناه پرهیز کرده، و خدا را اطاعت کنند. (خطبه ۱۸۸)
در جایی دیگر حضرت کسی را دوست پیامبراکرم صلیاللهعلیهوآله معرفی میکند که خدا را اطاعت کند و کسی را که مرتکب گناه میشود را دشمن رسول خدا صلیاللهعلیهوآله میداند. (حکمت۹۶)
شایان ذکر است که امیرالمومنین علیهالسلام فرمانبرداری از خداوند و ترک گناه را علت بهرهمندی از نعمت و رزق مادی و معنوی میدانند. بلاهایی که بر سر انسان در دنیا و آخرت میآید همگی نشات گرفته از اعمال و نیات و افکار خودش است. حال آن که انسان تصور میکند که همه مشکلات و بلایا از سوی خدا میباشد و این اشتباه بزرگ اعتقادی است
انجام تکالیف واجب و ترک محرمات:
خالق انسان، خیلی خوب میداند ظرفیت وجودی مخلوقش چه میزان است. بنابراین بر اساس ظرف وجودی افراد و مطابق فطرت انسان، او را از انجام اعمالی نهی و بر انجام کارهایی امر فرموده است. بر این اساس میزان تکالیف الهی کاملا مطابق با ظرفیت وجودی انسان و درخور رشد و تعالی او است.
امیرالمومنین علیهالسلام در حکمت ۷۸ میفرماید: خداوند بندگانش را به اعمال آسان مکلف کرده و اعمال سخت و دشوار را بر او تکلیف نکرده است. و در برابر عمل اندک، پاداشهای بسیار داده است.
همچنین در نامه ۵۱ میفرماید: بدانید چیزی که بر گردن شما تکلیف شده، زیاد نیست و در عوض، پاداش آن بسیار است.
امام در جای دیگری میفرماید: همانا خدا واجباتی را بر شما لازم شمرده، آنها را تباه نکنید، و حدودی برای شما معیّن فرموده، از آنها تجاوز نکنید، و از چیزهایی نهی فرمود، حرمت آنها را نگاه دارید. (حکمت۱۰۵)
امام در این گفتار حکیمانه خود وظایف ما را در چند بخش خلاصه کرده و تکلیف ما را در هر بخشی روشن نموده است:
نخست میفرماید: «خداوند فرایضی را بر شما واجب کرده، آنها را ضایع نکنید. این فراز اشاره است به واجباتی همچون نماز و روزه و حج و جهاد و زکات و امثال آن که هر یک دارای مصالح مهمی است و باید آنها را کاملاً حفظ کرد و منظور از تضییع کردن شاید ترک نمودن باشد یا ناقص انجام دادن، همانگونه که در حدیثی از امام باقرعلیهالسلام آمده است: نماز هنگامی که در اول وقت انجام شود به آسمان میرود و سپس به سوی صاحبش بازمیگردد در حالی که روشن و درخشان است و به او میگوید: من را محافظت کردی خدا تو را حفظ کند و هنگامی که در غیر وقت و بدون رعایت، دستوراتش انجام شود به سوی صاحبش برمیگردد در حالی که سیاه و ظلمانی است و به او میگوید: مرا ضایع کردی خدا تو را ضایع کند. (کافی، ج۳، ص۲۶۸)
در دومین فراز میفرماید: خداوند حدود و مرزهایی برای شما تعیین کرده از آن فراتر نروید. حدود، اشاره به شرایط و برنامههای خاصی است که برای حقوق انسانها در کتاب و سنت آمده که اگر از آنها تجاوز شود، یا حقی پایمال میگردد و یا به ناحق کسی صاحب اموالی میشود.
در سومین دستور میفرماید: «خداوند شما را از اموری نهی کرده، حرمت آنها را نگاه دارید. روشن است که این قسمت اشاره به گناهان کبیره و صغیره است که در کتاب و سنت وارد شده و عمومشان به دلیل مفاسدی که در آنها برای دین و دنیای مردم هست تحریم شده است. (شرح مکارم شیرازی ذیل حکمت ۱۰۵)
از مباحث بیان شده نتیجه میگیریم که مسئله تربیت فرهنگی در حوزه بندگی وقتی محقق میشود که توحید با شرایطش که موارد ششگانه فوق است، محقق شود. توجه به موارد فوق توحید بندگان را قوی و غنی و مستحکم میکند و باعث تربیت نفس انسان میشود. اعتقاد به این موارد انسان را از شرک و خودپسندی و تکبر باز میدارد و همچنین باعث میشود که فقط امید و اتکایش به خداوند باشد و نگاهش به هیچ موجود خرد و ضعیفی نباشد. و بدین وسیله است که راه هدایت باز شده و مانع انحرافات انسان میشود. پس تربیت نفس در حوزه بندگی در الویت انسان قرار دارد.



