ناامنی منطقه به دست اشرار!
اوایل دهه ۷۰ بود و صدای این ناامنیها بلند شده بود، در آن دوران تعداد زیادی از ائمه جمعه منطقه نامهای به مقام معظم رهبری مینویسند و درخواست سروسامان دادن به اوضاع امنیتی و پایان دادن به اقدامات ضدامنیتی اشرار را مطرح میکنند. حاج قاسم آن زمان فرمانده سپاه ثارالله کرمان بود. بعد از این اتفاق حاج قاسم به عنوان فرمانده قرارگاه قدس سپاه در منطقه جنوبشرق کشور که شامل جنوب خراسان بزرگ، کرمان، سیستان و بلوچستان و شرق هرمزگان میشد، منصوب میشود. خبر به گوش اشرار میرسد، یکی از آنها بعدها در مستند خورشید ساخته محسن اسلام زاده گفت:" اسم قاسم سلیمانی ترس داشت و سپاه رعب و وحشت زیادی راه انداخته بود! "
اماننامه حاج قاسم
حاج قاسم سلیمانی در اولین دیدار با بزرگان طایفه گفت: "کاسه صبر نظام لبریز شده است، امروز پای کار آمدیم و امکانات نظامی را مستقر کردهایم، محکم هم پای کار ایستادیم، نیامدیم که فردا برگردیم. آمدیم به حول قوه الهی این مسائل را حل کنیم. این خواهش نیست بنابراین ابتدا به شما بگویم این رجوع هم یک رجوع خواهشی نیست که من خواهش کنم که شما این کار رو بکنید و شما هم قول مساعد بدین که این کار رو میکنم! نه! شما مسئولیت دارید، خوب میدونین نقشتون چی هست و اطلاعات کافی هم دارید. "سردار خطاب به افراد شناخته شده در طایفه گفت: "آنهایی که قتل کردند باید پی رضایتنامه برن در غیر اینصورت باید تحویل داده بشن، آنهایی که قتل نکردند با ضمانت شما مورد رحمت نظام قرار میگیرند. نکته دوم جمع آوری سلاح در هر طایفه است که باید صادقانه و برادرانه و بدون هیچ کلکی تحویل داده شود. "
ما تسلیم این نظامیم، الله و اکبر!
افراد شرور در خاطراتشان در مستند از روزی میگفتند که تسلیم شدند، آنها ادامه دادند که دولت به شکرالله جاویدان، بزرگ طایفه گفته بود که افراد شرور را به آنها تحویل بدهد. "۹ هلیکوپتر بر سرمان پرواز میکرد، میگفتن قاسم سلیمانی میخواد از بالا بمباران کنه! دیگری میگفت سردار نمیخواد عشایر برنجه! در این حین یکی بلند گفت: «نترسید، سردار اومده که تامینتون بده!»کل تجهیزات رو تحویل دادیم و تسلیم نظام شدیم، اونی هم که فراری نبود اسلحهشو تحویل داد و اولین طایفه که پیشقدم شد طایفه رئیسی بود. بزرگان میگفتند «شما از مادر متولد شدین، این یه بخشش هست، نعمت خوبیه ازش بهره ببرید. ما عشایر بودیم و خونهای برای موندن نداشتیم، حالا اما به کشاورزی مشغولیم و کنار خونوادهمون زندگی میکنیم.»
زمینی به نام قاسمآباد
بعد از تامین، حاج قاسم گفت:"جای شما اینجا نیست، بیاید شهر. بیاین ببینین بقیه چی کردن؟ شماها چی کردین؟ کو مال و زندگی شما؟» همه ما جمع شدیم، حاج قاسم قرآن گذاشت: سوگند یاد کنید دست از شرارت برمیدارم، امان نامه میدم! آب، زمین و خونه میدم بهتون" و همین کار رو کرد. هنوز اون قرآن رو تو خونه دارم. جایی که رفتیم آب آشامیدنی نداشت، برق نداشت، به دستور حاجی رفته رفته اونجا آباد شد، ۱۸ خانوار شدیم و کارمون کشاورزی یا دامداری بود. به خواست خود مردم دوست داشتن جایی که زندگی میکنن اسم حاجی روی زمین باشه و برای همین شد قاسم آباد.»
یکی از آنها این طور میگوید که «هنوز این حرف حاج قاسم درگوشم میپیچد: زندگی شرافتمندانهای داشته باشید، آینده خانوادهتان راتضمین کنید، اشتباهات گذشتهتان را جبران کنید، نگذارید بچ



