از «عطار»، «سنایی غزنویی»، «ناصرخسرو» تا «هلالی جغتایی»، «اقبال لاهوری»، «شیخ بهایی»، «خواجوی کرمانی» که از قرنها قبل در قالب شعر و نثر به صفات و ارزشهای حضرت زهرا سلام الله علیها پرداختند اشعاری که به قولی بیان کننده «فداکاری»، «عصمت»، «سادهزیستی»، «عفت»، «صبر»، «استقامت»، «جهاد»، «صداقت» و صدها سجایای ممتازی که از ایشان میتوان نام برد، است. البته نخستین اشعاری که در وصف و مدح حضرت سروده شده یا به صورت مکتوب به ثبت نرسیده یا عمدا و سهوا از میان رفته است و کسی به آنها دسترسی ندارد.
مرا جان و جگر شد خون و خارا
یکی از قصیدههای خواندنی درباره حضرت در «الهینامه» عطار آمده که او «حکایت جهاز حضرت فاطمه سلام الله» را در مجموعه وصف کرده است. در سروده عطار ماجرای ازدواج حضرت زهرا سلام الله علیه با امیرالمومنین علیهالسلام و تهیه جهاز ایشان توسط حضرت محمد صلی الله آمده است. البته عطار هم در این مجموعه و هم «مصیبتنامه» اشعاری را در وصف ایشان سروده است در ادامه قصیده «جهاز» را میخوانید:
پس آنگه فاطمه نور پیمبر/ بشد بر سر فکند آن کهنه چادر/ پس آن نعلین را در پای خود بست/ پس آن مسواک را بگرفت در دست/ اُسامه گفت من آن کاسه آنگاه/ گرفتم پس روان گشتم در آن راه/ به پیش حجرهٔ حیدر رسیدم/ ز گریه روی مردم میندیدم/ پیمبر گفت ای مرد نکوکار/ چرا میگریی آخر این چنین زار/ بدو گفتم ز درویشیِ زهرا/ مرا جان و جگر شد خون و خارا/ کسی کو خواجهٔ هر دو جهان است/ جهاز دخترش اینک عیان است/ ببین تا قیصر و کسری چه دارد/ ولی پیغمبر از دنیی چه دارد/ مرا گفت ای اُسامه این قدر نیز/ چو باید مرد هست این هم بسی چیز/ چو پای و دست و روی و جسم و جانت/ نخواهد ماند گو این هم ممانت/ جگرگوشه پیمبر را عروسی/ چو زین سان است تو در چه فسوسی/ شنودی حال پیغمبر زمانی/ تو میخواهی که گرد آری جهانی/ چو کار این جهان خون خوردن تست/ چه گرد آری، که بار گردن تست.
نشنود گوشت ز رضوان جز سلام و مرحبا
ناصرخسرو دیگر حکیم و شاعری است که از بانوی بزرگوارمان اشعار زیادی سروده است او در یکی از شعرهایش حضرت زهرا سلام الله را «شفیع جزا» میخواند و سروده: رضوان به هشت خلد نیارد سر/ صدیقه گر بود به حشر یارش/ باکش ز هفت دوزخ سوزان نی/ زهرا(س) چو هست یار و مددکارش/ آن روز بیایند همه خلق و مکافات/هم ظالم و هم عادل بی هیچ محابا/ آن روز در آن هول و فزع بر سر آن جمع/ پیش شهدا دست من و دامن زهرا(س) / چون به حب آل زهرا(س) روی شستی روز حشر/ نشنود گوشت ز رضوان جز سلام و مرحبا/ پس پی آن پسران رو، پس از آن که تو را/ پسران علی(ع) و فاطمه ز آتش سپرند.
شمع جمع طهارت از او فروزان بود
البته «شفیع جزا یا حشر» در بسیاری از شاعران در مصرعهای خود آوردهاند خواجوی کرمانی «حی» را که عنوان عدد ۱۸ ابجد است در ابیات خود آورده که به دوران حیات حضرت اشاره میکند، همچنین خواجو در اشعارش حضرت را بر بالانشینان و کروبیان حرم قرب و قدس الهی برتری داده است.
بخشی از اشعار خواجوی کرمانی: به نور چشم پیمبر که نور ایمان بود/ عقیق صفوت یاقوت شرع را کان بود/ نبود هیچ به عذر احتیاجش از پی آن/ که شمع جمع طهارت از او فروزان بود/ از آن به وصلت او زهر شده لآلی/ که از شرف قمرش در سراچه دربان بود/ نگشت عمر وحی از «حی» فزون ز روی حساب/ چرا که زندگی او به حی حنان بود.
مادر آن مرکز پرگار عشق
سرودن قصاید و نثر از وجود کوثر آل محمد بیش از میلاد بوده که شاعران در مدح حضرت اشعار زیادی را به نظم و نثر درآوردهاند، همچنین در اشعار و سرودههای شاعران کلاسیک که احترام ویژه و قابل اعتنایی به حضرت فاطمه صدیقه سلام الله علیها داشتند، اکثریت آنها از اهل تسنن بودند.
اقبال لاهوری شاعر پاکستانی در اشعارش حضرت را اسوه کامل برای زنان جهان میداند و در اشعارش آمده: نور چشم رحمه للعالمین/ آن امام اولین و آخرین/ بانوی آن تاجدار هل اتی/ مرتضی مشکل گشا شیر خدا/ پادشاه و کلبه ایوان او/ یک حسام و یک زره سامان او/ مادر آن مرکز پرگار عشق/ مادر آن کاروان سالار عشق.
در دوران معاصر هم شاعران در این زمینه مضامین شعری درخور توجه و شایستهای را در وصف حضرت زهرا سلام الله علیها داشتند و اشعاری کثیری سروده شده است.



