«امل، مادر فلسطینی» به الجزیره گفته هر روز صبح که از خواب بلند میشوم به این فکر میکنم که چگونه برای به بچهها غذا بدهم؟
او در مدرسهای از سوی سازمان ملل که با خانوادهاش پناه گرفته در میان آوارها امیدوار است از همسایهها بتواند مقداری آرد برای نان تهیه کند.
پسر «امل» با نام سلیمان میگوید یک نانوایی وجود دارد اما باید ساعتها در صف بیاستیم تا بتوانیم یک یا دو نان بخریم اما باز هم با ماندن در صفهای طولانی و زمان زیاد حتی نتوانستیم یک نان بگیریم.

آب کمیاب
آب برای شستوشو نیست چه برسد برای نوشیدنی! باید هر چند روز صبر کنیم تا آب به دست بیاوریم، «امل» میگوید در ساختمانی که زندگی میکرده نزدیک به ۱۲۰۰ نفر شهید شدند حتی اسب پسرش سلیمان که با او کار میکرده مُرده است و دیگر نمیتواند کاری انجام دهد.
همسر «امل» بیشتر سعی میکند که بچهها را سرگرم کند و موسیقی قدیمی فلسطینی و برخی آهنگهای مدرنتر را با فلوت سنتی عرب مینوازد. او میگوید که عودش در میان آوارها مانده و تنها فلوت برایش مانده تا با آن بچهها را سرگرم کند.

سرد شدن هوا نسبت به شبهای قبل
«امل» میگوید با نزدیک شدن به تاریکی هوا از خانههای خود به سمت پناهگاه میرویم تا در جایی که امنتر هست بخوابیم و بچهها لباس گرم ندارند و هر شب هوا نسبت به شب قبل سردتر میشود. البته معمولا شبها بچهها خیلی نمیخوابند و اگر هم بخوابند با جیغ از خواب بلند میشوند.
زندگی بچهها در میان آوارها










