آنها فلسطینیها را به شهادت میرسانند اما در نهایت خودشان را قربانی میبینند انگار فلسطینیها آنها را مورد آزار، اذیت و شکنجه قرار داده است. این رخدادها چنان غیر واقعی و غیرقابل باور است که حتی بیانش هم میتواند عجیب و غریب باشد که استعمارگران با وجود اشغال کردن سرزمین مردمان فلسطینی به خودشان این حق را میدهند که حالت دفاعی بگیرد در حالیکه در تسخیر سرزمین کشورهای عربی است.
متجاوزان اسراییلی که خودشان را قربانی میدانند
الیاس صنبر میگوید با تجاوز رژیم اسراییل به فلسطینیها مقامات کشورهای مختلف که قدرت دارند پیامهایی با ابراز نگرانی در رسانهها مخابره میکنند تا جَو را برای متجاوز آرام کند و آنها را قربانی جلوه بدهند تا دیگر کشورها هم حس ترحم کنند که اسراییل غاصب از خود دفاع میکند تا کشته نشود در حالیکه آنها هستند با حمله به مردم فلسطین و اماکن مقدس دست به جنایت علیه بشریت میزنند.
این صحبتها و اظهارنظرهای الیاس صنبر ادیب و شخصیت برجسته فرهنگی سیاسی فلسطینی به قدری تکاندهنده و قابل تامل است که حتی خواندناش هم تلنگری به آدم میزند که اگر صدایش بلندتر بپیچد گوش شنونده را کَر میکند.
الیاس صنبر و دفاعیههایش از فلسطین
صنبر مقالهها و یادداشتهای مهمی درباره رژیم اشغالگر اسراییل به نگارش درآورد از جمله مقاله «ثیودور هرتزل: قطارات کهربائیة وأشجار یوکالیبتوس» تئودور هرتزل: قطارهای الکتریکی و درختان اکالیپتوس. او جنایتهای متجاوزان اسراییلی را فریاد زد و حقیقتهای فلسطینی را بیان میکرد اصل و مبنای گفتوگو و یادداشتهایش بر همین موضوع بود.
«الیاس صنبر» شانزدهم فوریه ۱۹۴۷ در حیفا به دنیا آمد اما پس از یکسال و چند ماه از به دنیا آمدنش و پس از اعلام تشکیل رژیم صهیونیستی خانواده او به ناچار به لبنان رفتند. او در سال ۱۹۶۹ در دانشگاه بینالمللی حقوق دانشگاه پاریس مشغول تحصیل شد.
در سال ۱۹۸۱ او و تعدادی دیگر مجله مطالعات فلسطین را در پاریس راهاندازی کردند و صنبر سردبیر آن شد. بعد از آن صنبر به عضویت شورای ملی فلسطین درآمد.
ادیب فلسطینی با آثار قابل تاملاتش
صنبر آثار زیادی ترجمه کرده بهخصوص آثار «محمود درویش» شاعر فلسطینی را به زبان فرانسه ترجمه کرده است
کتابها و پژوهشهای او با عنوانهای «فرهنگ عاشقانه فلسطین»، «فلسطین ۱۹۴۸ التضییب»، «فلسطین الوطن القادم» و... هم چاپ و منتشر شدند. البته در ایران «الیاس صنبر» را بسیار محدود و کم میشناسند هم به دلیل ترجمههای کمی که از او شده و هم به دلایل دیگر که در این گزارش نمیگنجد. کاش برای شناخت چنین متفکرانی دستمان را برای اقدامهای بیشتر بهکار بگیریم.
«محمود درویش»؛ گوشواره مرواریدینی فلسطین
وقتی از «الیاس صنبر» صحبت میکنیم مگر میتوانیم نام و یاد «محمود درویش» را در ذهنمان نگه نداریم و به او فکر نکنیم. «محمود درویش» گوشواره مرواریدینی فلسطین است، وقتی یادش میآید اشعارش مروری میشود بر جان و روح، غم دارد اما نوازشگر روح است، مگر میشود اسم «محمود درویش هم بیاید و زمزمه نکنیم «فلسطینی بودن یعنی انس با مرگ، یعنی تعامل با مرگ، یعنی ثبتنام در خون غسان کنفانی، پارههای تن تو این تکه گوشتهای سوخته بر در و دیوار نیستند، عکا و حیفا و قدس و طبریه و یافا هستند و خوشا آن تنی که پارههایش شهرها باشند. چقدر به وطن میمانی.» آخ که چقدر شبیه وطنی!
محمود درویش شاعر و متفکر فلسطینی که اندیشهها و نور کلماتش در جهان اثرگذار بوده است اما در ایران چندان شناخته شده نیست! اشعار او اندیشهای از فلسطین است که آزادی را فریاد میزند و بسیاری از آزادیخواهان در جهان او را شاعر ملی مینامند نام و یادش با آزادی گره خورده و فریادها همان آزادی است.
محمود درویش قلب جوانان
نگارنده نه قصد دارد در این گزارش بیوگرافی از محمود درویش بنویسد که چه روزی از این تاریخ تلخ به دنیا آمد، زیست و از دنیا رفت و نه میخواهد از آن تعریف و تمجید کند که قالبهای شعریاش تا چه اندازه براساس اسلوب ادبی بوده و چه شاعری و چه شعریتی از او را در بهبه چه چه بگنجاند، فقط میخواهم بگویم «محمود درویش» قلب جوانان زیادی را با اشعارش، با کلماتش و با اصواتش لرزاند تا هیچوقت نام و یادش را نتوانند فراموش کنند او از این دنیا کوچ کرد اما از قلبها نه!
محمود درویش را باید خواند، هزاران بار خواند و نامش را زمزمه کرد و با او تکرار کرد «نه آغازی بر این سفر هنوز، نه پایانی بر این مسیر، تا غربت حکیمان هنوز راه است و تا حکمت غریبان همچنان وقت...»



