مقابله حق و باطل

روز مباهله
| سالِ ده اندر مدینه از وُفُود1 |
| آمدندی از نصارا هم جهود |
| تا بیابندآن حقیقت زین عمل |
| اصل باشد دین احمد یا بَدَل |
| وِفْد ِ نَجْران بعد گفتاری دراز |
| ماندبراقوال وکیشِ خویش باز |
| وِفْد گفتا برمحمّد اِبْتَهِل2 |
| تاشودروشن حقیقتهای دل |
| پاسخِ احمد ببودش پس رضا |
| رفت بعداً سویِ بیتِ مرتضی |
| دیدزهرا چون پدر را درسرا |
| خواست تا داند زبابا ماجرا |
| گفت احمد تا کسائی3 آورد |
| کودکان را او به زیرآن بَرَد |
| فاطمه، حیدر، حسن را با حُسَین |
| بُرد در زیرِ کساء آن نورِ عَیْن |
| میشنیدش فاطمه از مصطفی |
| با خدا گفتا بکُن اَهلَم کَفی |
| رِجْس بیرون کن ز اهل بیتِ من |
| ازحسین وفاطمه،حیدر،حسن |
| آیه آمد رِجْس شد زآنان برون |
| اُسْوه اند آنان برای مومنون |
| صبح زهرا با دو تن فرزندِ خویش |
| درعقب میرفت،حیدرهم به پیش |
| درمعیَّت بود حیدر با رسول |
| وِفْدِ نَجْران دید آنها شدملول |
| رهبر نجرانیان چون صحنه دید |
| ناگهان از جای آن اَیْهَم پرید |
| کرد استفهام او از مسلمین |
| کیستند اینان به همراهِ امین؟ |
| مسلمین گفتند از شأن و مقام |
| اهل بیتِ احمدند اینان تمام |
| دخترش زهرا برایش کوثراست |
| بر تمامِ عالمین او افسر است |
| آن علی باشد وَلی و جانشین |
| بارها این گفته بر مردم امین |
| آن دوکودکهم شبابِ جنَّتاند |
| هادی اُمت،حُماتِ ملَّت اند |
| چون شنید او آن مقام و منزلت |
| کرد او با همرهانش مشورت |
| گفت:اوحتماً رسولی ازخداست |
| فعل او ازجاهل وباطلجداست |
| معتقد باشد اگر نفرین کند |
| خاکِ عالم بر سر بیدین کند |
| وَرنَه این اطفال شاد و نازنین |
| از چه با خود آورد اینک امین |
| جِزْیِه را کرده قبول آن نَجْریان |
| کرد زهرا شکر ایزد آن زمان |
1- هیات اعزامی
2- مباهله کن
3- عبا
از کتاب مثنوی ریحانة الرسول / محسن سید اسماعیلی
برای خرید کتاب مثنوی ریحانة الرسول کلیک کنید.
تنظیم: حاجی محمد علی
برای خرید کتب اسلامی کلیک کنید.
برای خرید کتب حکمت و عرفان کلیک کنید.
برای خرید از فروشگاه اینترنتی کلیک کنید.



