امام علی (علیه السلام) و اقتصاد اسلامی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

امام علی (علیه السلام) و اقتصاد اسلامی - نسخه متنی

محمد دشتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


برگرداندن گردنبند عاريتى


در يكى از روزهاى عيد قربان، يكى از دختران امام على عليه السلام از ابورافع، خزانه دار بيت المال اجازه گرفت كه گردن بندى قيمتى از غنائم بصره را به عاريت سه روز در اختيار داشته باشد و سپس تحويل دهد.

وقتى على عليه السلام متوجّه گردن بند شد، ابورافع را نكوهش كرده و فرمود:

آيا به بيت المال مسلمين خيانت روا مى دارى؟

ابورافع گفت: من از مال خود ضمانت كردم.

حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام فرمود:

همين امروز آن را به بيت المال باز گردان، و مواظب باش ديگر تكرار نشود.

اگر دخترم بدون اجازه آن را بر مى داشت، دست او را قطع مى كردم.

سپس به دخترش فرمود:

'آيا همه زنان مهاجر وانصار مى توانند خود را بيارايند؟ و از وسائل زينتى بيت المال استفاده كنند؟' [ تهذيب ج 10 ص 151 - و - وسائل الشيعة ج 18 ص 521 - و - مناقب ابن شهرآشوب ج 2 ص 108 - و - بحار الانوار ج 9 ص 503. ]

و در نقل ديگرى على بن ابى رافع مى گويد:

مسئول بيت المال و حسابدار على بن ابيطالب عليه السلام بودم. در بيت المال گردنبند مرواريدى بود كه در جنگ به دست آمده بود.

يكى از دختران آن حضرت به من سفارش كرد كه در بيت المال اميرالمؤمنين عليه السلام گردنبند مرواريدى در اختيار توست، من دوست دارم آنرا به طور عاريه به من بدهى كه در عيد قربان از آن استفاده كنم.

گردنبند را براى او فرستادم و گفتم:

اى دختر اميرالمؤمنين عاريه مضمونه است كه بعد از سه روز بايد برگردانى.

فرداى آن روز، اميرالمؤمنين عليه السلام آنرا بر گردن دخترش ديد، فرمود:

اين را از كجا به دست آورده اى؟

گفت:

از ابن ابى رافع عاريه گرفته ام تا در عيد قربان از آن استفاده كرده سپس برگردانم.

امام على عليه السلام مرا به حضور خود خواند و فرمود:

پسر ابى رافع آيا به مسلمانان خيانت مى كنى؟

گفتم: معاذ اللَّه كه بر مسلمانان خيانت كنم.

فرمود:

آن گردنبند را چطور بدون اذن من و بدون رضاى مسلمين به دختر من عاريه دادى؟

گفتم:

يا اميرالمؤمنين دخترت به من سفارش كرد كه آنرا به وى عاريه بدهم، من نيز به طور عاريه مضمونه داده و خودم ضامن شده ام كه در صورت تلف شدن پول آنرا از مال خودم بدهم و متعهّد هستم كه آنرا به جاى اوّل باز گردانم.

حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام فرمود:

همين امروز آن را به جايش برگردان، مبادا ديگر چنين كارى كنى كه از من عقوبت مى بينى.

بعد فرمود:

اگر دخترم بطور عاريه مضمونه نگرفته بود، اوّلين زن هاشمى بود كه دستش در سرقت بريده مى شد.

چون دختر آن حضرت از اين كلام امام على عليه السلام مطلّع شد، آمد و عرض كرد:

يا اميرالمؤمنين عليه السلام من دختر تو و پاره تن تو هستم، چه كسى از من براى پوشيدن آن مرواريد لايِق تر بود؟

اميرالمؤمنين عليه السلام پاسخ داد:

دخترم، از حق كناره گيرى نكن، آيا همه زنان مهاجرين در عيد قربان مى توانستند از اين نوع مرواريد زينت كنند؟

ابن ابى رافع مى گويد:

گلوبند را گرفته به بيت المال باز گرداندم. [ بحار الانوار ج 40 ص 338 از كتاب تنبيه الخواطر - و - تهذيب ج 10 ص 151 حديث 606 باب الزّيادات فى الحدود. ]

برخورد با سوء استفاده فرماندار


با نظارت مستقيمى كه حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام توسّط نيروهاى اطّلاعاتى خود برامور كارگزاران داشت در مقابل هرگونه سوء استفاده از بيت المال عكس العمل نشان مى داد.

روزى به امام على عليه السلام گزارش دادند كه يكى از فرمانداران، با پول بيت المال براى خود زمين و املاك تهيّه كرده است،حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام نامه تندى به او نوشت:

أَمَّا بَعْدُ، فَقَدْ بَلَغَنِي عَنْكَ أَمْرٌ، إِنْ كُنْتَ فَعَلْتَهُ فَقَدْ أَسْخَطْتَ رَبَّكَ، وَ عَصَيْتَ إِمَامَكَ، وَ أَخْزَيْتَ أَمَانَتَكَ.

بَلَغَنِي أَنَّكَ جَرَّدْتَ الْأَرْضَ فَأَخَذْتَ مَا تَحْتَ قَدَمَيْكَ، وَأَكَلْتَ مَا تَحْتَ يَدَيْكَ، فَارْفَعْ إِلَيَّ حِسَابَكَ، وَاعْلَمْ أَنَّ حِسَابَ اللَّهِ أَعْظَمُ مِنْ حِسَابِ النَّاسِ، وَالسَّلَامُ.

"بعد از درود خداوند، درباره تو به من جريانى گزارش شده است، كه اگر انجام داده باشى پروردگارت را به خشم آورده اى، امامت را عصيان كرده اى، و امانت "فرماندارى" خود را به رسوائى كشيده اى.

به من خبر رسيده كه تو زمين هاى آباد را ويران كرده اى و آنچه توانسته اى تصاحب نموده اى.

و از بيت المال كه زير دستت بوده است به خيانت خورده اى فوراً حساب خويش را برايم بفرست، و بدان كه حساب خداوند از حساب مردم سخت تر است! والسَّلام." [ نامه 40 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلّف. ]

/ 120