امام علی (علیه السلام) و اقتصاد اسلامی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

امام علی (علیه السلام) و اقتصاد اسلامی - نسخه متنی

محمد دشتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


غذاى ساده امام على


ابونيزر گفته است:

على بن ابيطالب عليه السلام به نزد من آمد و من در زمين هاى زراعتى 'عين نيزَر' و 'بُغَيبِغَه' [ عَين نَيْزَر و بُغَيبِغَه دو زمين زراعتى متعلّق به على بن ابيطالب عليه السلام بود. يونس روايت كرده است كه ابو نيزرى كه عين به او منسوب است از غلامان على عليه السلام و فرزند نجاشى بود. على عليه السلام او را از تاجرى در مكّه خريده بود و او را به خاطر پاداش كارهايى كه پدر او با مسلمانان مهاجر انجام داده بود، آزاد كرد. ] بودم.

پس به من فرمود: آيا غذايى دارى؟

گفتم:

غذايى است كه آن را براى اميرالمؤمنين نمى پسندم، كدوئى است از كدوهاى اين زمين كه مخلوط شده است با روغنى از پيه گوسفند كه بويش هم برگشته است.

على عليه السلام فرمود: آن را بياور.

وقتى كدوى پُخته را آوردم، مقدارى از آن را تناول فرمود و سير شد.

سپس كنار جويبار برگشت و دستانش را در ريگزار شست تا اينكه آنها را پاك كرد.

آنگاه يك دستش را به ديگرى چسباند و با آنها آب نوشيد تا سيراب شد.

و فرمود: اى ابونَيْزر،إنَّ الاكُفَّ أنْظَفُ آنيَةٍ

'دست ها پاكترين ظروفند.'

آنگاه رطوبت آن آب را به روى شكمش كشيد و فرمود:

مَنْ أدْخَلَهُ بَطْنُهُ النَّارَ فَاَبْعَدَهُ اللَّهُ

'آنكه شكمش موجب دوزخ رفتنش گردد، خداوند او را از رحمت خويش دورش كند.'

آنگاه كلنگ خود را برداشت و داخل چاه شد و شروع به كندن كرد، هنوز آب بيرون نيامده بود، على عليه السلام بيرون آمد در حالى كه عرق از پيشانيش مى ريخت.

دوباره براى كندن چاه برگشت و شروع به كلنگ زدن نمود.

امام پيش خود و زير لب زمزمه مى كرد كه، ناگهان آب از چاه فوران كرد، گويى كه گردن گوسفند قربانى شده است.

على عليه السلام شتابان بيرون آمد و فرمود:

خدا را شاهد مى گيرم كه اين چاه صدقه است.

و خطاب به من فرمود:

دوات و كاغذ به من ده.

فوراً كاغذ و دوات را به او دادم و حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام چنين نوشت:

"به نام خداوند بخشاينده مهربان، اين چيزى است كه بنده خدا على اميرمؤمنان صدقه كرده است، اين دو زمين زراعتى را كه به نام 'عين نيْزر' و 'بغيبغه' مشهور مى باشند.

بر فقيران اهل مدينه و مستمندان در راه مانده تا به آن چهره خود را در روز قيامت از آتش دوزخ حفظ كند.

اين دو زمين فروخته نمى شود و مورد هِبِه و بخشش قرار نمى گيرد، تا اينكه خداوند آن دو را به ارث برد و پروردگار بهترين وارثان است.

مگر آنكه حسن و حسين عليهما السلام به آن دو احتياج داشته باشند، در اين صورت ملك طلق و حلال آنهاست و براى احدى جز آن دو حقّى نيست".

ابونَيْزر [ ابونيزر از فرزندان ملوك عجم بود. و گفته اند كه او از أولاد نجاشى است و اين صحيح است. او در كوچكى مسلمان شد وبه رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم ايمان آورد و چون رسول اللَّه صلى الله عليه وآله وسلم از دنيا رفت به حضرت فاطمه عليها السلام و فرزندانش عليهم السلام روى آورد. ] گفته است:

حسين عليه السلام را قرضى برآمد.

پس معاويه براى خريد عين ابى نيزر دويست هزار دينار به نزد او برد.

حسين عليه السلام از فروش امتناع ورزيد و فرمود:

آن دو را پدرم صدقه قرار داده است تا بدين كار چهره خود را از آتش دوزخ در روز قيامت حفظ كند.

من آن دو را به چيزى نمى فروشم.

برخورد با سوء استفاده ها


/ 120