• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    جستجو :
جلد هـفتم - صفحه 75 -  دو خاطره از دوران رضاخان
صفحه : 75
آنجا نيست . خانه شان هم اين جور است كه مي بينيد. اين در تهران است . ساير شهرها هم همين جورها در آن زياد است ؛ قصبات بيشتر، دهات بدتر، عشاير بالاتر. خيال نكنيد كه فقط شما هستيد كه محروم هستيد و محروم بوديد؛ اين رژيم همه را محروم كرد. فشاراين رژيم بر شهرستانها به يك نحوي بود و بر عشاير به يك نحوي و بر دهات و قراء وقصبات به يك نحوي . همه در فشار بودند، همه در سختي زندگي مي كردند. اين شهرستانيها، خيال نكنيد كه خانه دارند، چه دارند و در آن وقت حالشان خوب بود؛ آنهاهم فشارها داشتند، گرفتاريها داشتند، حبسها داشتند، زجرها داشتند. در حبسها اينها راپاهاشان را اره مي كردند از روحانيون ما! خيال نكنيد كه روحانيون ، فقط روحانيون شماگرفتار بودند؛ روحانيون ما كه ما انگشت روي آنها مي گذاريم كه فلان و فلان ، پاهايشان را اره كردند! بعضي از محبوسين را توي تابه گذاشتند و بو دادند؛ زيرش آتش زدند و به آن برق متصل كردند! در حال حيات اين را. . . توي يك تابه اي گذاشتند، بو دادند آدم را!اين طرز [برخورد] رژيم بود. و ما و شما و همه اقشار ملت پنجاه و چند سال به اين مبتلابوديم . قبل از اينكه [عامل بدبختي ] شما. . . باشد، در اين رژيم بيشتر از همه به اين گرفتاريهاي همه جانبه مبتلا بوديم .
دو خاطره از دوران رضاخان
اين گرفتاريهاي شخصي خودمان كه شما مي گوييد كه سلام مي كنيد، من خاطره دارم از اين . دو خاطره خودم دارم ؛ يعني يكي را دوست من - خدا رحمت كند - مرحوم حاج شيخ عباس تهراني نقل كرد: كه من در اراك بودم و از آنجا مي خواستم بيايم به قم . رفتم اتومبيل بگيرم ؛ شوفر گفت كه ما دو طايفه [را] بنا گذاشتيم كه سوار اتومبيل نكنيم : يكي فواحش ، يكي معممين ! اين در زمان آن خبيث اول (1) بود كه با روحانيون اينطور كرد.تبليغاتش اينطور و عمالش اينطور كردند. يكي هم خود من در اتومبيلي كه جمعيت درآن بود نشسته بوديم . بنزين تمام شد بين راه . من سيد بودم ، يك شيخي هم همراهم بود.