جلد هـفتم - صفحه 106 - حماسه آفرينيها
صفحه : 106
بحمدالله اين سد شكسته شد لكن كارها باز باقي است . باز ما كارهايي داريم و . . .احتياج به همه . احتياج به همه آقايان : به گويندگان ، به نويسندگان ، به همه اقشار ملت مااحتياج داريم ؛ براي اينكه يك مملكت خراب را نمي تواند يك قشر آباد كند؛ بايد همه با هم دست به هم بدهند تا اينكه اين خرابه آباد بشود. هركس به هر مقداري كه قدرت دارد، خيال نكند يك نفر است . يك نفر به اندازه يك نفر قدرت دارد؛ اين يك نفروقتي پهلويش نفرها واقع شد، جمعيت از آن [پديد مي آيد] مثل يك قطره است كه وقتي كه قطره هاي ديگر به آن متصل شد سيل پيدا مي شود؛ وقتي سيلها با هم متحد شدند
حماسه آفرينيها
آن تحول روحي بود كه الان هم بعضي جوانها مي آيند و به من مي گويند دعا كنيد ماشهيد بشويم . آن وقت هم جوانهاي برومند همين تقاضا را از من مي كردند؛ بعضي شان قسم مي دادند مرا كه شما دعا كنيد كه ما شهيد بشويم . مادرهايي كه بچه هايشان را ازدست دادند و داده بودند، الان هم كه پيش ما مي آيند با تشكر [مواجه مي شويم ] در چندشب پيش - دو، سه شب پيش - با يك پدري كه جوانش را از دست داده بود، من مواجه شدم . نمي دانستم كه اين مصيبت بر او وارد شده ، از او احوالپرسي كردم ؛ ديدم بيشتر ازميزان ، دارد تشكر مي كند و مي گويد حالم خوب است . بعد كسي گفت كه يكي ازجوانهاي ايشان كشته شده است و اين تشكر براي اين معنا بوده ! اين تحول روحي كه درملت پيدا شد - ملتي كه از سايه پاسبان مي ترسيد - در خيابان ريخت و گفت "مرگ بر شاه "!اين تحول يك تحول الهي بود نه انساني . انسان نمي توانست يك همچو كاري بكند.هركس خيال كند كه فلان (1) اين كار را انجام داد صحيح نيست ؛ خدا اين كار را انجام داد.اين يد غيبي بود كه بر سر اين ملت سايه افكند و يك ملت مظلوم را، ملتي كه هيچ ساز وبرگ نداشت ، بر يك قدرتهاي بزرگ موفق كرد و پيروزي داد و اين سد را شكست .
توجه به معنويات ، رمز پيروزي
