• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    جستجو :
جلد هـفتم - صفحه 227 -  گردهماييها در سايه قدرت اسلام
صفحه : 227
گردهماييها در سايه قدرت اسلام
اين آقايان هم كه آنجا نشسته اند و از عشايرند - آنها هم - در زماني كه اينها قدرت پيداكردند، آنها هم محروميتهايي داشتند، و محروميت بسيار؛ لكن آنها گمان مي كنند كه فقط محروميت مال خود آنها بود و جاهاي ديگر، خير، آباد بود. ما با هر طايفه اي كه مواجه شديم در اين مدت ، همين مطلبي كه اين آقا الان گفت - كه ما هيچ در آنجانداريم ، در آن زمان آزادي به هيچ وجه نداشتيم و در آن زمان هيچ يك از ماثر تمدن رانداشتيم - هر طايفه اي كه مي آيند پيش ما، همين مطلب را مي گويند؛ و همه هم درست مي گويند. منتها شما چون اطلاع داريد از بختياري و ايل بختياري ، و وضع ايل بختياري وآن چيزها و آن نابسامانيهايي كه آنجا هست ، به عينه مي بينيد؛ و بلوچ هم اطلاع دارد ازبلوچ ؛ كردستان هم اطلاع از كردستان دارد؛ آقايان هم از داخل پادگانهاي خودشان اطلاع دارند؛ ما هم از مدارس خودمان اطلاع داريم . هر كدام ما از آن محلي كه بوديم وبه وجدان ، احساس و لمس كرديم اطلاع داريم ؛ باقي اش را شنيديم . اما ديدن غير ازشنيدن است . لمس كردن غير از اين است كه ما ادراك كنيم كه كجا چه مي شود. شما در
كند. اين بزرگتر خيانتي بود كه به ملت ما و به اسلام كردند.
اين قدرت اسلام است ، و الان قدرت تعليمات اسلامي است . . . كه من معمم را و اين آقايان اهل علم را، با شما سربازها و درجه دارها و افسرها، و با اين عشاير، در مدرسه فيضيه جمع كرده است ؛ آن مدرسه فيضيه اي كه در زمان طاغوت به غارت رفت و درش را بستند، كه تا اين آخر هم درش بسته بود. اين قدرت ايمان و تعليمات اسلام است كه برادرها را كه هم را گم كرده بودند - يا اگر هم را توجه داشتند، به صورت دشمني و اجنبي به هم نگاه مي كردند - و حالا مثل برادرها پيش هم نشسته اند و درد دل هم ، به هم مي گويند. شما درد دلتان را مي گوييد، كه پادگانها به صورت يك محبس بود، و به ماحتي اجازه نماز جماعت نمي دادند - كه يكي از آقايان خواند اين را.
ستمگريهاي دوران پهلوي