• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    جستجو :
جلد هـفتم - صفحه 470 -  خطر تعليم منهاي تهذيب
صفحه : 470
حرفهايش ، قبل از 15 خرداد، (4) در يكي از حرفهايش گفت كه اين آخوندها طياره هم سوار نمي شوند! - همان روزها بود كه يكي از مراجع (5) با طياره رفته بود مشهد - و اينها باطياره هم مخالفند. اصلا با همه اساس تجدد مخالفند. اينها مي خواهند برگردد به آن وقتي كه مثلا الاغ سواري كنند و بروند اين طرف و آن طرف . يا فرض كنيد كه شمعي بسوزانند! برق را با آن مخالفند. همه آثار تمدن را با آن مخالفند. مي آمدند پيش شماهايك همچو مسائلي را طرح مي كردند. يا اينكه آخوندها همه درباري هستند! اينها همه براي منافع دربارها! اصلا وجود اينها را دربارها آوردند. سلاطين اين وجودها را درخارج محقق كردند! مي آمدند پيش اين قشر مي گفتند: اينها دين ندارند! اين بي دينها،يك مشت فكلي بي دين ! و طوري تزريق مي كردند كه مع الاسف بعضي از اشخاص بي عمق باورشان مي آمد. اين باور آمدن اسباب اين شد كه اين دو قشر از هم جدا شدند.اين به او بدبين شد؛ او به اين بدبين شد. چه دو قشري ! دو قشري كه مربي جامعه بودند. دوقشري كه بايد - جامعه را - با مساعي هم دست به هم بدهند و جامعه را اصلاح بكنند. اينهارا از هم جدا كردند.
خطر تعليم منهاي تهذيب
دو قشري كه اگر اين دو قشر در مسير صحيح باشد، تمام ملت به مسير صحيح مي رود.اينطور نيست كه يك قشر، مثلا كاسب باشد، كه فقط خودش اگر اصلاح بشود، صالح باشد، خودش هست و غير نيست . دو قشري كه با اصلاح اين دو قشر جامعه اصلاح مي شود. دو قشري كه اذا فسد العالم فسد العالم (6) است . اين "عالم " من نيستم ؛ شما هم هستيد؛همه مان هستيم . شما همه جز علما هستيد، كه اگر چنانچه خداي نخواسته فاسد باشيد،عالم را به فساد مي كشيد؛ و اگر صالح باشيد، عالم را به صلاح مي كشيد. صلاح و فساديك جامعه به دست مربيهاي - آن هست - آن جامعه هست . و آن مربيها شماهاييد و قشر