• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    جستجو :
جلد پنجم - صفحه 32 -  مملكتي كه آزادي ندارد تمدن ندارد
صفحه : 32
زجر كردند و آنطور كشتند! پريروز باز در مشهد كشتار بوده است كه نمي دانم حالا چقدرهم كشتار بوده است . كشتار ديگر يك امر عادي الان شده است در ايران ؛ حكومتها امرعادي شان اين است كه مردم را بكشند و جوانهاي ما را از بين ببرند. آن وقت يك نفر كه بيايد بگويد كه من توبه كردم ، حالا كسي هم بيايد بگويد خير، خوب ايشان توبه كردند،بس است و بس است ! ديگر كارها بس شد؟! تمام شد كارها؟! خير، ايشان براي اين است كه مردم را بازي بدهد و پايش محكم بشود و اگر محكم شد، اين دفعه بدتر از اول ، صددرجه بدتر از اول [عمل ] بكند براي اينكه حالا دشمنهايش را شناخته و بعد - بعد ازشناختن دشمن - وقتي پايش محكم بشود بسيار بدتر خواهد عمل كرد.
برنامه حكومت اسلامي
مملكتي كه آزادي ندارد تمدن ندارد
علي اي حال ، اسلام كيفيت حكومت را و برنامه حكومت را تعيين كرده ؛ اينطور نيست كه برنامه اي در كار نباشد. اين حرفهاي مفتي كه زده مي شود. . . هم اوصاف حاكم معلوم است در اسلام و مدون است ، و هم برنامه حكومت را حضرت امير معين كرده است كه چه جور حكومت بايد باشد؛ بايد عدليه اش چه باشد، بايد - عرض مي كنم كه - قضاتش چه وضعي داشته باشند، بايد ديگران - جناحهاي - حكومت چه جور باشند. يك مسئله معلوم واضحي است كه معين كرده است .
و اين آقا كه مي گويد اگر من نباشم ، يا رفقاي او مي گويند اگر نباشد خلا پيدا مي شوديك حرف نامربوطي است . الان خلا هست ! بودن ايشان موجب خلا است براي اينكه همه چيز از واقعيتش تهي شده . هيچ واقعيتي الان ما نداريم . هر چه هست صورت است وحرف است و خالي است و توخالي است همه حرفها. آن همه داد و قال راجع به اينكه مادر "دروازه تمدن " وارد شديم و مي خواهيم وارد بشويم در دروازه تمدن ، اين "دروازه تمدن " كه همه مي دانند كه هيچ خبري در كار نيست ، از تمدن هيچ خبري نيست ! اول