• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    جستجو :
جلد پنجم - صفحه 51 -  فرهنگ وابسته
صفحه : 51
ارتش خود مملكت با استقلال مخالف است ! ارتش خود مملكت هم فرمانده اولش عبارت از شاه است به حسب قواعد ارتشي ، و به حسب واقع فرماندهش عبارت از كارتراست ! واقع مسئله اين است . با مستشارهايي كه حالا آمده اند ما استقلال داريم ؟ مگراستقلال با يك لفظ درست مي شود؟ عرض كردم كه الفاظ در زمان ما معاني خودش رااز دست داده است اصلا. الفاظ خيلي الفاظ خوشگلي است ، خيلي بزك كرده است ،لكن محتوا ندارد! لفظ "استقلال "، محتوا ندارد. ما استقلال داريم ! اگر من بروم استقلال مملكت از دست مي رود! مملكت تجزيه مي شود! آن مردك (3) هم مي گويد كه از باب اينكه آزادي تندي به مردم داده ، سريع آزادي داده است ، از اين جهت صداي مردم در آمده ! اصلا الفاظ معناي خودش را از دست داده . لفظ يك لفظي است ، معنا معلوم نيست اين باشد! يك چيز ديگر معنايش است ! ما استقلال داريم ؟! هر جايش را دست بگذاري استقلال نداريم ، وابسته ايم . اين ارتش كه در راس همه [قدرت ]هاست نسبت به مقاصد شاه و هميشه به اين ارتش مي نازد، اين ارتشش كه اينطور است نه در خدمت مردم [و]، ملت است ، و در خدمت امريكاست ؛ براي اينكه منافع او را[تامين كند]مي كشد ملت خودش را كه منافع او . . . تحقق پيدا بكند!
خوب ، مي آييم سراغ فرهنگ [آيا] يك فرهنگ مستقل ما داريم ؟ فرهنگي كه دخالت غير در او نباشد؟ يك دانشگاههايي كه مستقل باشد و خودش فكر كند؟ تحت فرمان خود رئيسهاي دانشگاه باشد؟ ما همچو چيزي داريم ؟ ما همچو فرهنگي خواب ديديم ؟ از آن وقتي كه فرهنگ [پديد آمده است ] از اول مشروطه تا حالا، [آيا] ما يك فرهنگي كه فرهنگ صحيحي باشد داشتيم ؟ يا يك فرهنگ وابسته بوده ؟ يعني فرهنگي بوده است كه ديگران براي ما درست كردند! دليل اين است كه اگر لوزه يك شاهزاده
فرمانده ارتش ، شاه يا كارتر! ؟
فرهنگ وابسته