• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    جستجو :
جلد پنجم - صفحه 545 -  سقوط شاه و پابرجايي ايران
صفحه : 545
تا حالا صحبت از شاهنشاهي و مردم ايران [بود كه ] ملت ايران شاهدوستند! از اول اصلا شاهدوستند! بدون شاه اصلا زندگي نمي توانند بكنند! حالا ما بدون شاهيم ؛ چرا
سقوط شاه و پابرجايي ايران
سعادت . ما بايد اين گردن كلفتها را با زنجير بكشيم طرف سعادت . ما مي خواهيم شما آقاباشيد، شما مي گوييد مي خواهيم نوكر باشيم ! ما مي گوييم شما بايد خودتان كشورخودتان را اداره بكنيد، خودتان لشكر خودتان را اداره بكنيد، منافع مملكت مال خودتان باشد، ذخاير مملكت براي اين بيچاره هايي باشد كه در زاغه ها نشسته اند، شماها راضي نمي شويد. راضي نيستيد كه خودتان هم آدم بشويد! ما مي خواهيم شما را آدم كنيم ، شماآدم نمي خواهيد بشويد.
رژيم شاه ، رژيم ادعا!
.. . از اول ما مبتلاي به ادعاها بوديم . زماني كه محمدرضا خان بود اينجا ادعاها پشت سر هم ! راديو فرياد مي كرد و تلويزيون نمايش مي داد و مطبوعات دنبالش . و هر وقت آدم روزنامه را باز مي كرد، اولش اعليحضرت آريامهر چه فرمودند، والاحضرت چه فرمودند، ملكه چه فرمود، شهبانو چه فرموده ؛ هر وقت راديو را باز مي كرديم همين حرف بود؛ هر كس صحبت مي خواست بكند بايد همين حرفها را بزند. خودشان هم دائما از اين حرفها مي زدند كه مملكت را ما چه وضع كرديم ، ما به "تمدن بزرگ "مي خواهيم برسانيم ، ما چه مي خواهيم بكنيم ، ما چه مي خواهيم بكنيم . وقتي فوتش كردند و رفت ! فهميديم كه هيچ كاري نكرد؛ هيچ غلطي نكرده . شما دست روي هر يك از مظاهر تمدن بگذاريد، خراب است و اين [شاه ] خرابش كرد. يادتان نرود محمدرضارا؛ همه بدبختيهاي شما مال اين خبيث بود. اين را يادتان نرود؛ ذكرش كنيد. اينطورنيست كه حالايي كه از ايران خارج شده ، حالا شما ديگر بگوييد گذشت ، ديگر حرفش را نزنيد؛ خير اين بايد ذكرش زنده بماند تا آن وقتي كه خودش و اربابش و ديگران رفتند،آن وقت كه مدفون شدند؛ ديگر بعد از دفنش ما كاري نداريم !