• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    جستجو :
جلد یازدهم - صفحه 524 -  سخنراني در جمع بانوان آذربايجان "گروهكهاي ضد انقلاب در تبريز"
سخنراني
موضوع : فتنه و آشوب در آذربايجان - ائتلاف گروهكهاي ضد انقلاب در تبريز
مكان : قم
حضار: بانوان آذربايجان
زمان : 11 دي 1358 / 12 صفر 1400
صفحه : 524
بسم الله الرحمن الرحيم
فتنه و آشوب در آذربايجان
اشكال اين است كه آنهايي كه آشنا نيستند به وضع آذربايجان و به حالات مردم غيورتبريز، آنهايي كه نمي دانند كه اهالي تبريز و آذربايجان هميشه طرفدار اسلام و كشوربودند، قشرهايي از خارج كشور و مردم بيرون هستند، اشكال اين كارها اين است كه درخارج منعكس مي شود كه آذربايجان اينطور شد، يا تبريز اينطور اختلافات شد. شماخودتان كه آگاهيد و ماها آگاه هستيم . مي دانيد كه اين جمعيتي كه در اينجا اينطورشرارتها را مي كنند، اينها يك اشخاصي هستند كه هر جا يك صدايي بلند مي شود ازاطراف جمع مي شوند آنجا، و آن وقت يك دسته اشخاصي كه آگاه نيستند، مردمي هستند، خوب هستند، لكن از روستاييها از اهل دهات كه توجه ندارند به عمق مسائل كه اينها چه نقشه اي دارند، اينها مي روند آنها را با وسائل مختلف اغفال مي كنند. آن وقت يك آشوب بپا مي كنند. يك كارهايي كه برخلاف اسلام است ، برخلاف نهضت اسلامي است ، آنها را وادار مي كنند كه اين كارها را بكنند. در خارج منعكس كنند به اينكه آذربايجانيها اينطورند، يا آذربايجان اينطور است . اگر مرزهاي خودشان رامشخص مي كردند كه ما چه اشخاصي هستيم و چه مي خواهيم ، اين اشكال خيلي نداشت .
ما از اول انقلاب تا حالا فهميديم كه اين اشخاص چه مي خواهند. اين اشخاص مي خواهند كه اسلام نباشد. يك دسته اي هستند كه اول انقلاب اينها در فكر اين بودند كه
صفحه : 525
1- ستارخان "سردار ملي " و باقرخان "سالار ملي " دو تن از مبارزان مشهور در عهد مشروطيت .
پيشتازي آذربايجان ، در نهضتها
3- آميرزا صادق آقا، فقيه بزرگ و مرجع تقليد مردم آذربايجان در تبريز سكونت داشت . او به دستور رضاخان به قم تبعيدشد و تا پايان عمر در اين شهر به سر برد وي به اتفاق عده ديگري از روحانيون تبريز عليه خودكامگيهاي رضاخان به مبارزه برخاست .
آذربايجاني هميشه طرفدار اسلام بوده ، و در هر قضيه اي كه پيش آمده پيشقدم بوده است . براي رفع ظلم پيشقدم بوده است . آذربايجاني كه در صدر مشروطيت "ستارخان وباقرخان (1)اش " آن زحمات را كشيد. بعد خياباني (2) آن كارها را كرد. در زمان ما ازآذربايجان قيام شد بر ضد رضاخان . مرحوم آميرزا صادق آقا(3)، مرحوم انگجي (4) وبعضي ديگر از علماي آذربايجان قيام كردند. تبعيد شدند. مدتها تبعيد بودند در خارج .شايد در سنقر بود يا در سقز بود، يك همچو جايي . آذربايجان هميشه در صف اول واقع
2- شيخ محمد خياباني از روحانيون مبارز در عهد مشروطيت . او سرانجام همراه عده ديگري از روحانيون مبارز توسطمستبدين به شهادت رسيد.
اين جمهوري اسلامي در ايران تحقق پيدا نكند، و لهذا ديديد كه از آراي مردم جلوگيري مي كردند. يك دسته اي بعضي صندوقها را آتش زدند. با اسلحه جلوگيري كردند از راي دادن بعض جاها. و بعد هم قدم به قدم با جمهوري اسلامي مخالفت كردند.و حالا هم مخالف اند. مطلبشان معلوم است كه اين است و چرا اينطور است . آن هم بازمعلوم است . براي اينكه اين اشخاص از ريشه هاي آنها هستند و همدست با آنها هستندآنها از اسلام ضربه ديدند. سيلي خوردند از اسلام . نمي خواهند كه اسلام در خارج تحقق پيدا بكند. لكن مرز خودشان را معين نمي كنند كه ما كي هستيم . ما چه جوراشخاصي هستيم . از اين جهت اين خطر براي آذربايجان هست كه در خارج بگويندآذربايجان اينطوري است . و اين را بايد جوانهاي آذربايجان ، آقايان از آذربايجان كاري بكنند كه اين خطر مخالفت آذربايجان با اسلام برداشته بشود.
4- ميرزا ابوالحسن انگجي "1282 - 1357 ق " از فقها و مراجع تقليد تبريز. وي نيز به خاطر مخالفت با برنامه هاي استبدادي رضاخان در سال 1353 ه. ق . توقيف و به سنندج و سپس به قم تبعيد شد. وي در تبريز درگذشت .
صفحه : 526
بوده است براي مخالفت با اشرار. و براي پيشبرد اهداف اسلام . آن وقت يك دسته اي ،خوب ، اشرار هم ، در هر طايفه اي چند نفر از اشرار هم هست ، لكن از اطراف جمع مي شوند و اعلام مي كنند كه ما هم ملحق شديم . آن وقت گروه فرقان (5) مثلا، يك گروهي كه تروريست هستند و مثل آقاي "مطهري " را مي كشند و اعلام مي كنند. آقاي "قاضي " را مي كشند و آن "چريكهاي خلق " كمونيست ، وقتي بنا شد كه يك همچوجمعيتي باشند كه رفقاشان اينها باشند، آنهايي كه متصل به آنها مي شود اينها باشند، يعني اينهايي كه اسلام به خودش راه نمي دهد. اسلام راه نداده به خودش ، جمهوري اسلام به اينها راه نداده ، اينها آمدند در قبال جمهوري اسلام . يك جمعيتي كه محل نماز جمعه راآتش مي زنند. و يك وقت مخالفت يك دسته با دسته ديگر است ، از آثار هر كاري معلوم است كه چكاره اند اينها. آن كه محل خطبه امام جمعه را، محل عبادت مسلمين راآتش مي زند، نمازگزارها را حمله مي كند و زخمي مي كند و چه مي كند، خوب ، اينهامعلوم است كه وضع روحيشان چيست . كارهاي آدم انعكاس روحش است ، از كار آدم معلوم مي شود كه روح آدم چه است ، از اينطور كارها، اينطور شرارت كه به عبادتگاه خدا حمله بكنند، آتش بزنند محلي را كه نماز خدا در آنجا انجام مي گيرد. حمله كنند به عبادتگاه مردم . به جايي كه مردم نماز مي خواهند بخوانند. خوب ، از اينها معلوم مي شودكه اينها سنخ روحشان چه است و عقايدشان چه است . بايد آذربايجان خودش را از اين لكه اي كه مي خواهند به او بچسبانند مبرا كند. تبرئه كند خودش را از اين مردمي كه با اين اسمها؛ اسمهايي كه اصلا مربوط به انسانيت و اسلام نيست . دارند يك همچو كاري مي كنند كه خلق آذربايجان را آلوده كنند. اين يك مسئله مهمي است براي آذربايجان .آذربايجاني كه در طول تاريخ مخالفت كرده است با اينها. زمان سابق كه ايران را گرفته بودند و پيشه ور آن بساط را درست كرد، آذربايجان نجات داد ايران را. يك جمعيتي كه هميشه خدمتگزار به اسلام بوده اند، حالا براي خاطر اينكه يك دسته اي به هواهاي
5- گروهك تروريستي فرقان كه چند تن از شخصيتهاي مذهبي - سياسي كشور از جمله شهيد مطهري ، شهيد مفتح ،شهيدقرني ، شهيد قاضي طباطبايي و مهدي عراقي و پسرش احسان را به شهادت رساند.
صفحه : 527
نفساني خودشان دارند [برسند] آنها را لكه دار مي كنند.
لكه ناجور بر دامان آذربايجان