• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    جستجو :
جلد یازدهم - صفحه 382 -  عالم ، محضر خداست
صفحه : 382
عالم ، محضر خداست
ايمان عبارت از اين است كه آن مسائلي را كه شما با عقلتان ادراك كرده ايد قلبتان هم به آن آگاه بشود. باورش بيايد. اين محتاج به يك مجاهده اي است تا به قلب شما،[برسد]. بفهميد كه همه عالم محضر خداست . محضر خداست . ما الان در محضر خدانشسته ايم . اگر قلب ما اين معنا را ادراك بكند كه ما الان در محضر خدا هستيم ، همين مجلس محضر خداست ، اين را اگر - ايمان انسان بر آن راه پيدا نيست - مومن بشود انسان
ايمان راستين ، باورمندي قلبي
ايمان فقط اين نيست كه ما اعتقاد داشته باشيم كه خدايي هست و پيغمبري هست وچه ، نه ، ايمان يك مسئله اي بالاتر از اين است . اين معاني را كه انسان ادراك كرده به عقلش ، بايد با مجاهدات به قلبش برساند كه قلبش آگاه بشود، بيابد مطلب را. خيلي چيزهاست كه انسان به برهان مي داند كه فلان قضيه فلان طور است يا فلان طور نيست .لكن چون ايمان نيامده است ، تاثير نمي كند. مثلا نوع مردم اينطور هستند كه در يك شب تاريكي ، اگر يك مرده اي در محلي باشد پيش او مي ترسند بخوابند، و همه هم عقيده شان اين است كه مرده هيچ اثري ندارد. هيچ كاري از او نمي آيد. عقلشان مي گويدكه مرده است . اين مرده حس و حركت ندارد تا بتواند به من ضرر بزند. عقل اين رامي گويد. لكن اين مطلب به قلب نرسيده . مرده شورها به قلبشان رسيده . مرده شورها به واسطه تكراري كه كرده اند، عمل تكرار شده ، به واسطه تكرار، آنها پيش مرده مي خوابند. هيچ برايشان چيزي نيست . اين فرق مابين ادراك عقلي و ايمان است . ادراك عقلي [كه ] آدم مي كند تاثير در آدم ندارد. تا ايمان نباشد، مسئله عقلي را قلبش نفهميده باشد، باورش نيامده باشد، آن مسئله عقلي تاثيرش كم است .
انداخت ، هياهو راه انداخت ، اين به طرف خودش بكشد، او به طرف خودش بكشد، اين از ايمان معلوم مي شود كه حظ صحيح نبرده است . اين كه بايد ايمان در قلب اين تاثيربكند، نكرده است .