• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    جستجو :
جلد سوم - صفحه 408 -  زاغه نشينها در پايتخت "تمدن بزرگ "
صفحه : 408
قابل ذكر نيست لكن چه بكنيم گرفتار شديم ما. الان علماي ايران گرفتارند. آقا، ملت ايران الان گرفتارند. نفس نمي گذارند بكشند. الان خيابانهاي ايران از كماندوها پر است .از قراري كه براي ما نقل كردند، همين دو - سه روز پيش از اين كساني آمده بودند[گفتند]: كماندوها در خانه آقايان هستند، در بين مردم هستند، قبل از اين هم مسلسل بودو تانك بود و از آن حرفها. چه شده است ؟ اين ملت چه كرده ؟ غير از اين است كه مي گويد بگذاريد ما نفس بكشيم ؟
زاغه نشينها در پايتخت "تمدن بزرگ "
اين آقاي "دروازه تمدن بزرگ " ملاحظه نكرده خود تهران را، اين محله هاي تهران را؟ آنطوري كه آقايان نوشته اند چهل و چند منطقه هست كه در اين چهل و چند منطقه اين زاغه نشينها، اين چادرنشينها، اينهايي كه خانه ندارند اصلا، يا زير زمين يك سوراخي پيدا كرده اند و بيچاره ها مثل حيوانات زندگي مي كنند، يا يك چادري درست كرده اند؛مناطق زيادي ، چهل و چند منطقه را اسم بردند، محالشان را ذكر كرده اند، الان پيش من است صورتش . اين آقاي تمدن بزرگ نگاه نكرده است به اين تهران كه چهل و چندمنطقه ، بيچاره يعني [محرومند] از همه چيزهايي كه آثار تمدن است : آب ندارند، برق ندارند، اسفالت و اينها كه ديگر هيچ ندارند، هيچ چيز ندارند بيچاره ها. اينها را از دهات بيرون كرده اند و اراضي دهات را گرفتند براي خودشان ، و اينها آمده اند در تهران .تهرانش اينطور است كه چهل و چند منطقه ، اينها از چادرنشينها و زاغه نشينهايي كه بافلاكت ، با زحمت دارند زندگي مي كنند، با بيچارگي دارند زندگي مي كنند، نوشته است كه اينها وقتي آب براي خودشان مي خواهند تهيه كنند، از يك محلي كه [از] محل خودشان قريب صد پله يا بيشتر تا محل آب هست ، اين زنهاي بيچاره بايد بيايند سر آن فشاري آب بردارند. كوزه را از اين پله ها. . . شما فكر كنيد زمستان ايران را، از اين پله هابايد پايين بروند، چقدر زمين مي خورند، چقدر بيچارگي مي كشند تا يك خرده اي آب ببرند براي بچه هايشان . اين آقاي تمدن بزرگ كجاست كه اينها را ببيند؟ اينها را نمي دانديا چشمهايش را هم مي گذارد كه نداند؟ همين دو - سه روز، همين سه - چهار روز پيش از