• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    جستجو :
جلد سوم - صفحه 308 -  شاه ، منشا تمام مفاسد
صفحه : 308
آمدند اينجا با حقوقهاي گزاف ، حقوقهاي گزاف كه ما اطلاع نداريم ؛ تصورش هم نمي كنيم كه اينها هر يكي شان ماهي چقدر مي گيرند، همين قدر عددشان را مي گويندزيادند. مستشارها و تبعاتشان چند صد نفر، يا چند هزار نفر - من الان نمي دانم - و آن وقت با چقدر، شصت هزار نفر - ظاهرا گفتند - با چقدر حقوق ؛ هر يك چقدر حقوق ازاين ملت مي گيرند. از جيب اين فقرا و بيچاره ها در مي آورند و به جيب اين گردن كلفتهامي ريزند. و آن وقت اينها مگر به نظامي ما تعليم نظامي مي دهند؟ اينها مي خواهند اين نظاميها را همين طوري نگه دارند كه هر طوري دلشان مي خواهد عمل بكنند.
شاه ، منشاء تمام مفاسد
اگر ما يك ارتش انگلي نداشتيم و يك ارتش مستقل داشتيم ، اجازه نمي داد كه مستشارها بيايند همه چيزها در تحت دستور آنها باشد؛ و اينها صاحب منصبهايشان جزآلت هيچ چيز نباشند. براي اينكه ارتش ما هم يك ارتشي [مستقل ]نيست ؛ همه اش درتحت نظر يك آدم است . يك آدم فاسد همه چيز را فاسد كرده . يك بز فاسد كچل مي گويند يك گله را كچل مي كند. اين فساد، همه فسادها. . . منتها ايران از باب اختناقي كه هست نمي توانند دست بگذارند روي آنكه همه مفسده ها زير سر اوست . مي گويندمامورين ، مامورين ! آقا مامورين از كي امر دارند كه بكشند مردم را؟ از كي امر دارند كه بريزند توي مدرسه حجتيه و طلبه ها را بكشند؟ از كي امر دارند كه در چهار راهها مسلسل را بكشند و مردم را بكشند؟(11) مگر كسي مي تواند امر بدهد الا خود آن مردك ؟ از خوداوست همه اين مفاسد. مگر مجلس حق دارد كه يك كلمه اي بگويد بدون اذن اين مردك ؟ مگر ارتش حق دارد يك كلمه بگويد بدون اذن اين ؟ مگر قضات ما آزادند؟مگر استقلال قضايي ما داريم ؟ قضات ما هم حربه قضا دستشان است و صلاحيت هم ندارند. اشكال اين است كه چرا رفتي قاضي شدي ؟ مي گويي نمي توانم حكم حق بكنم ؛