• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    جستجو :
جلد سیزدهم - صفحه 311 -  استقلال و خودكفايي در انزواي از قدرتها
صفحه : 311
حالا كه منزوي هستيم چه هستيم ؟ حالا كه منزوي هستيم جوانهاي ما ايستاده اند وسفارت امريكا را گرفته اند و پنجاه و چند نفر جاسوسها را گرفته اند و نگه داشته اند. البته انساني هم با آنها رفتار كرده اند. آنطوري كه به من دائما رسيده اين است كه خيلي خوب با اينها رفتار كرده اند و اخلاق اسلامي هم همين است . حالا كه منزوي هستيم اينكه بازارمان سر جايش هست با عزت و احترام . هيچ كس به ما نمي تواند ظلم كند. هيچ كس نمي تواند بگويد بازارتان را ببنديد يا با الزام بازار را ببندند. هيچ كس نمي تواند بيايدبگويد چهارم آبان است بيرقها را همه جا بزنيد و بايد همچو بشويد، هيچ . حالا كه منزوي نيستيم خودمانيم ، مستقليم . انزوا اگر پيدا شد، انسان خودش را بهتر پيدا مي كند.
ديروز چند تا، دو - سه تا جوان آمدند و يك تفنگي را، كه من خوب نمي شناسم
مسائل اينطور نيست كه به گوش ما مي خوانند كه اي اگر امريكا چه بشود، چه . خوب ،يك سال تمام است كه اين جوانهاي عزيز ما رفته اند و البته رنج كشيده اند، زحمت كشيده اند و ماجورند در اين امر پيش خداي تبارك و تعالي - من نبايد تشكر كنم از آنها،عمل آنها پيش خدا ارزش دارد - يك سال است كه اينها رفته اند و آنجا را گرفته اند. آنهاجز، هي حرف آنها زدند، آن ور ايستادند و حرف زدند و چه كردند و خوب ، حصراقتصادي كردند و چه كردند، لكن ملت سر جاي خودش ايستاده و هيچ نقصي درخودش نمي بيند. ده سال ديگر هم كه بشود، همين است . عمده ارزش اين عملها اين است كه از ذهن توده هاي ضعيف مردم در سرتاسر دنيا، مستضعفين جهان در سرتاسردنيا، از ذهن اينها اين رعبها را خارج مي كند، به خود مي آيند. الان هم آمده اند، هي مي گويند كه ماها در انزوا هستيم . آن وقت كه در انزوا نبوديم چه بوديم ؟! يك ملت زيردست ضعيف بيچاره ! يك پاسبان در بازار بزرگ تهران حكومت مي كرد بر بازار! اين آن وقت بود كه ما منزوي نبوديم ! منزوي نبوديم ؛ يعني ، روابطمان با امريكا و با شوروي وبا كذا و كذا سر جايش بود!
استقلال و خودكفايي در انزواي از قدرتها