• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    جستجو :
جلد سیزدهم - صفحه 302 -  ضرورت شكستن خوف از قدرتها
صفحه : 302
ضرورت شكستن خوف از قدرتها
اين معنا را ما از اول به نظرمان آمد كه بايد اين خوف را شكست . اين يك رعبي است و ارعابي است كه واقعيت ندارد زياد. آنقدر كه واقعيتش است صد چندان تبليغات است .دامن مي زنند به آن و همه مردم را يا همه دولتها را مي ترسانند. به نظر مي رسيد كه بايد اگربخواهد يك ملتي پيش ببرد يا مقابله بكند با دولت يا مقابله بكند با دولتهاي بزرگ ، به نظر مي رسيد كه اگر ما بخواهيم يك عملي انجام بدهيم ، بايد اين بتها را شكست و او به اين است كه بايد خود آنهايي [را] كه در راس واقع شدند، هدف قرار داد. ابتدا باصحبت ، با حرف ، اينها را همچو كرد كه از دل مردم اين مسئله خارج بشود كه نمي شودبرخلاف فلان قدرت حرف زد. كم كم مردم اين معنا را حس كردند كه نه ، آنطورها
سلطه شان زياد بود به همه كشورها، اينطور مسائل را با حكومتهاي آنها و با ملتهاي ديگرباز تبليغ مي كردند و ايجاد خوف و رعب مي كردند در همه كشورها و اينطور وانمودمي كردند كه اگر يك كشوري يك كلمه برخلاف اين قدرت بزرگ ، آن قدرت بزرگ ،برخلاف امريكا، برخلاف شوروي و قبلا برخلاف انگلستان ، يك كلمه اگر بگويد،دولت را چه خواهند كرد و مملكت را خواهند گرفت و چه و چه خواهند كرد. اين يك حيله اي بود كه از سالهاي طولاني اينها براي پيشرفت مقاصد خودشان ، اين حيله را به كاربرده بودند. ملتها هم باورشان آمده بود. دولتهاي كوچك هم نسبت به آن بزرگهاباورشان آمده بود كه اگر يك كلمه برخلاف فلان دولت بگويند اينها ساقط خواهند شدو از بين خواهند رفت و آنها هجوم خواهند كرد. لهذا، در بعضي از اوقات ، كه در چندين سال پيش از اين ، يك اولتيماتومي آنها مي دادند به ايران - مثلا - با همان لفظي كه آنها،تشري كه آنها مي زدند، هر امري را كه مي خواستند، به مجلس تحميل مي كردند و به دولت تحميل مي كردند. اينها هم نسبت به ملت خودشان همين طور بود: همچو كه صحبت حكومت نظامي مي شد، ديگر مردم بكلي به واسطه خوفي كه از اينها داشتند،بكلي خودشان را مي باختند.