• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    جستجو :
جلد سیزدهم - صفحه 385 -  حفظ پشتوانه مردمي نظام
صفحه : 385
اين قلبهاي صاف پاك مردم را نگه داريد. اين كشاورزها و - نمي دانم - كارگرها واينها بودند كه شما را به استانداري رساندند، و الا شما را استاندار نمي كردند. زمان رضاشاه هيچ كدام شما استاندار بوده ايد؟! راه نمي دادند شما را توي ادارات . اين مردم بودند كه اين دولت را به وجود آوردند و اين رئيس جمهور را رئيس جمهور كردند. و- عرض مي كنم - اين مملكت را برگرداندند از آن حال كه يك حاكمي كه وارد يك جايي مي شد، هزار جور فساد مي كرد، حالا آن جور نباشد. ما بايد درست توجه داشته باشيم به اين مسائل ، و خدا را حاضر ببينيم همه جا. در قلوب ما حاضر است ، در هرمجلس حاضر است ، ما در محضر خدا هستيم . وقتي ما در محضر خدا هستيم ، بندگان خدا كه عزيز خدا هستند، در محضر خدا ما به آنها اذيت بكنيم ؛ اين جرم بخشودني نيست . بايد نگه داريم اينها را. اگر بخواهيد كشور شما دوباره اسير نشود و همه چيز را ازشما نگيرند و اين پنجاه سال اختناقي كه بعضي از شماها يادتان هست و ده - پانزده سالش را بعضي يادتان هست ، همه يادتان هست . آن اختناق دوباره به وجود نيايد. و آن ذلتي كه براي همه بود، براي بزرگها بيشتر بود، منتها نمي فهميدند. اينها اين قدر قلبشان ظلماني شده بود كه نمي توانستند ادراك كنند. من خدا مي داند اين مطلب هيچ از يادم نمي رود كه وقتي ديدم يك كسي كه خودش را شاه يك كشوري مي داند - ما البته هيچ وقت او رانپذيرفته بوديم به اينكه اين شاه است ، اين يك دزدي بود آمده بود اينجا به زور - اما يك كسي كه به عنوان شاهي ، مردم ممالك ديگر شناخته بودند او را، در مقابل نيكسون بود،
گفته ام . عبور مي كرد از جايي . سردار اول اسلام بود. از يك جايي عبور مي كرد. يك كسي نشناخت و يك فحشي داد. يك چيزي گفت . وقتي رد شد آن كسي كه آنجا نشسته بود گفت ؛ تو او را شناختي ؟ گفت نه . گفت : مالك اشتر بود. دويد مردك ، ديد رفته مسجد، رفته مسجد نماز مي خواند. رفت عذرخواهي كرد. گفت : من نيامدم مسجد الااينكه براي تو طلب مغفرت بكنم . اين يك كلمه ببينيد چه مي كند با قلب آن آدم .
حفظ پشتوانه مردمي نظام