• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    جستجو :
جلد چهاردهم - صفحه 114 -  محاصره اقتصادي ؛ فرصتي براي خودكفايي
صفحه : 114
مطلب را كه اينها چنانچه طبيب متخصصي راجع به يك همچو امري هم داشتند. خوب ،ديگر لازم نبود از خارج بيايد. در داخل هم ، بي اعتبار كردن اطبا و دكترهاي ما بود. انسان اين طور مي فهمد كه اين يك مسئله اتفاقي نبود كه اين آدم از باب اينكه به اين وابسته اش علاقه داشت مي خواست كه از خارج بياورد. اين يك مسئله برنامه ريزي شده اي بود كه شخصيت را بگيرند از اين كشور. اگر مي خواستيد شما يك زميني را، يك خياباني رااسفالت كنيد، يك جاده اي را اسفالت كنيد، دستشان را دراز مي كردند پيش خارج كه ازخارج بيايند، متخصصين بيايند اين كار را بكنند. اين نه از باب اينكه اينجا نبود. از باب اينكه مي خواستند اينجا را اصلش ناديده بگيرند. اصلش ممكلت خودشان را بگويند ماهيچ كاره ايم و اصلا ما چيزي نيستيم . بايد ما همه چيزمان از خارج باشد، حتي آسفالت مثلا يك جاده اي . آن خرجهاي فوق العاده را مي كردند، و آن خرجش خيلي مهم نيست ،آن القاي اين مطلب در ذهن عامه مردم كه ما در يك همچو امور كوچك هم احتياج به متخصص خارجي داريم ، اين مهم بود. و اين روي برنامه بود. آنها مي خواستند كه اصلش همه مغزهايي كه در ايران هست وابسته باشد؛ يعني خود اطبا هم شخصيت خودشان را گم كنند، و به جاي اينكه خودشان شخصيت داشته باشند، احاله كنند يك چيزهايي را به خارج ، خوف اينكه ما نمي توانيم .
محاصره اقتصادي ؛ فرصتي براي خودكفايي
شما ديديد در اين جنگ تحميلي كه پيش آمد و محاصره اقتصادي ما شديم ، خودايرانيها خود ارتشيها اين قطعات را درست كردند. اگر قبل از اين بود، يكي از آن قطعات را نمي توانستند درست كنند؛ از باب اينكه شخصيتشان را گم كرده بودند، مي گفتند بايدمتخصص بيايد.
من اعتقادم است كه اگر ما در محاصره اقتصادي يك ده سال ، پانزده سال واقع بشويم شخصيت خودمان را پيدا مي كنيم ؛ يعني همه مغزهايي كه راكد بودند در آن وقت ونمي توانستند فعاليت بكنند به فعاليت مي افتند. اين طبيعي است كه اگر يك نفر آدم يك