• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    جستجو :
جلد چهاردهم - صفحه 113 -  سخنراني در جمع مديران شركت ملي نفت "ضرورت خودباوري براي خودكفايي "
سخنراني
زمان : صبح 26 بهمن 1359 / 9 ربيع الثاني 1401
مكان : تهران ، جماران
موضوع : ضرورت خود باوري و اغتنام فرصت محاصره اقتصادي براي خودكفايي
حضار: كفيل وزارت نفت - معاونان - مديران شركت ملي نفت و گاز و صنايع پتروشيمي و شركتهاي وابسته
صفحه : 113
ما آن صدمه اي كه از قدرتهاي بزرگ خورديم ، بايد بگوييم كه بالاترين صدمه صدمه شخصيت بوده . آنها كوشش كردند كه شخصيت ما را از ما بگيرند، و به جاي شخصيت ايراني - اسلامي ، يك شخصيت وابسته اروپايي ، شرقي ، غربي به جايش بگذارند؛ يعني تربيت فاسدي كه در رژيم سابق بود و بتدريج داشت قوت مي گرفت ، اين بود كه از همان كودكستان شروع كنند به اين برنامه اطفال ما را از همان جا زمينه تبديلشان به يك موجود وابسته فراهم كنند، تا برود به مرتبه بالا مثل دبيرستان ؛ و بعد هم بالاتر از او.در طول اين مدتها كه ايران مبتلا به اين بوده است اين بيماري در او پيدا شده است كه مانمي توانيم كار بكنيم . ما همه چيز را بايد از خارج بياوريم ، و يا استمداد كنيم از آنها. اگريك آپانديس را مي خواهيم عمل كنيم ، طبيب از خارج بياوريم ، يا اين را بفرستيم به خارج . شما ديديد كه در زمان محمدرضا براي يك مرض خيلي جزئي - حالا آپانديس بود يا شبيه به او - از خارج طبيب آوردند. و مي دانيد كه يك كسي كه ادعاي اين را داشت كه من رهبر اين ملت هستم و من مي خواهم اين كشور را به "تمدن بزرگ " برسانم و آن همه تبليغات براي اين مسئله كردند تا او را يك شخصيت بزرگي نشان بدهند، از يك همچو شخصيت به قول خودشان "بزرگ " يك همچو عملي ، چه غائله اي و چه فاجعه اي براي مملكت ايجاد مي كند در نظر خارج و در نظر داخل . در خارج ايجاد مي كند اين
بسم الله الرحمن الرحيم
تلاش اجانب در بي هويت نمودن ملت ايران
صفحه : 114
مطلب را كه اينها چنانچه طبيب متخصصي راجع به يك همچو امري هم داشتند. خوب ،ديگر لازم نبود از خارج بيايد. در داخل هم ، بي اعتبار كردن اطبا و دكترهاي ما بود. انسان اين طور مي فهمد كه اين يك مسئله اتفاقي نبود كه اين آدم از باب اينكه به اين وابسته اش علاقه داشت مي خواست كه از خارج بياورد. اين يك مسئله برنامه ريزي شده اي بود كه شخصيت را بگيرند از اين كشور. اگر مي خواستيد شما يك زميني را، يك خياباني رااسفالت كنيد، يك جاده اي را اسفالت كنيد، دستشان را دراز مي كردند پيش خارج كه ازخارج بيايند، متخصصين بيايند اين كار را بكنند. اين نه از باب اينكه اينجا نبود. از باب اينكه مي خواستند اينجا را اصلش ناديده بگيرند. اصلش ممكلت خودشان را بگويند ماهيچ كاره ايم و اصلا ما چيزي نيستيم . بايد ما همه چيزمان از خارج باشد، حتي آسفالت مثلا يك جاده اي . آن خرجهاي فوق العاده را مي كردند، و آن خرجش خيلي مهم نيست ،آن القاي اين مطلب در ذهن عامه مردم كه ما در يك همچو امور كوچك هم احتياج به متخصص خارجي داريم ، اين مهم بود. و اين روي برنامه بود. آنها مي خواستند كه اصلش همه مغزهايي كه در ايران هست وابسته باشد؛ يعني خود اطبا هم شخصيت خودشان را گم كنند، و به جاي اينكه خودشان شخصيت داشته باشند، احاله كنند يك چيزهايي را به خارج ، خوف اينكه ما نمي توانيم .
محاصره اقتصادي ؛ فرصتي براي خودكفايي
شما ديديد در اين جنگ تحميلي كه پيش آمد و محاصره اقتصادي ما شديم ، خودايرانيها خود ارتشيها اين قطعات را درست كردند. اگر قبل از اين بود، يكي از آن قطعات را نمي توانستند درست كنند؛ از باب اينكه شخصيتشان را گم كرده بودند، مي گفتند بايدمتخصص بيايد.
من اعتقادم است كه اگر ما در محاصره اقتصادي يك ده سال ، پانزده سال واقع بشويم شخصيت خودمان را پيدا مي كنيم ؛ يعني همه مغزهايي كه راكد بودند در آن وقت ونمي توانستند فعاليت بكنند به فعاليت مي افتند. اين طبيعي است كه اگر يك نفر آدم يك
صفحه : 115
جايي نشسته و همه چيز او را مي آورند تقديمش مي كنند اين فكرش به كار نمي افتد،حتي كاسب هم نمي تواند بشود! اگر يك آدمي بود كه اول صبح چايش را و نانش رابياورند، ظهر هم همين طور. شب هم همين طور، هر احتياجي هم داشت ، هر چيزي بود،برآورده كردند، اين نمي تواند ديگر هيچ كاري بكند، يك مرد فلجي مي شود. اينهامي خواستند كه [در] اين مملكت يك موجودات فلج بار بياورند. تبليغات دامنه دار واعمال بسيار كوبنده بود كه به ما حالي كنند كه شماها نمي توانيد! شماها نمي آيد ازتان هيچ كاري . از آن طرف هم از آنجا هر چيزي بياورند و متخصصين از خارج وارد كنند، و هرچيزي كه احتياج دارند راجع به هر امري از خارج بياورند. وقتي كه يك ملتي ديد كه خارج همه چيزش را دارد اداره مي كند و ديگر احتياجي ندارد، اين به فكر نمي افتد كه خودش احتياجش را رفع كند.
آن روزي كه اين ملت فهميد كه اگر ما جديت نكنيم براي كشاورزيمان ، جديت نكنيم ، براي صنعت نفتمان ، جديت نكنيم براي كارخانه هاي خودمان ، از بين خواهيم رفت و كسي نيست كه به ما بدهد، وقتي اين احساس پيدا شد در يك ملتي كه من خودم بايد هر چيز مي خواهم تهيه كنم ، ديگران به من نمي دهند، اين احساس اگر پيدا شد،مغزها به راه مي افتد و متخصص پيدا مي شود در هر رشته اي و بازوهايي كه هر عملي رامي توانند انجام بدهند به كار مي افتند: كشاورزي را خودشان درست مي كنند؛ كارخانه هارا خودشان راه مي اندازند.
چنانچه مي بينيد كه كارخانه ها را راه انداخته اند. - خودشان . در تلويزيون هم گاهي ديده مي شود كه خود راه انداخته اند، و يا ابتكاراتي كرده اند اينها. اين ابتكارات از بركات اين محاصره اقتصادي بود. اگر ما هر چيزي مي خواستيم مي فرستادند، جوانهاي ما ديگرنمي رفتند دنبال اينكه خودمان بكنيم . هست ديگر! مي خواهيم چه كنيم . اين محاصره اقتصادي را كه خيلي از آن مي ترسند، من يك هديه اي مي دانم براي كشور خودمان ،
صفحه : 116
براي اينكه محاصره اقتصادي معنايش اين است كه "مايحتاج "(1) ما را به ما نمي دهند.وقتي كه ما يحتاج را به ما ندادند، خودمان مي رويم دنبالش . ممكن است يك ده سالي زحمت بكشيم ، ده سالي گرفتاري داشته باشيم ، اما نتيجه آخرش اين است كه بعد از ده سال خودمان هستيم ؛ ديگر احتياج به اينكه دست دراز كنيم طرف اين موسسه يا آن موسسه يا آن كشور و اين كشور نيستيم . اشكال مطلب همين است كه در رژيم سابق جوري عمل كرده بودند و جوري ما را و جوانهاي ما را تربيت كرده بودند كه خودشان راتهي مي ديدند از همه چيز، و مي گفتند مصرف كنيم ما. و اين را يك چيزي مي دانستند! وحتي تعبير بعضي ها اين بود كه خوب ، چه عيب دارد، ديگران نوكرما هستند براي مامي آورند، ما هم مصرف مي كنيم ! غافل از اينكه خير، ارباب شما هستند! و همه چيزهاي شما را مي برند به اين صورت كه مي خواهيم به شما چيز بدهيم .
خودباوري و اتكا به خويشتن
مهم اين است كه ما بفهميم كه ديگران به ما چيزي نمي دهند، ما خودمان بايد تهيه كنيم . اگر اين كشاورزها اين معنا را حاليشان بشود، باورشان بشود كه خارج به ما چيزي نمي دهند، خود كشاورزها كار را انجام مي دهند؛ خود ملت انجام مي دهند. از قراري كه شنيدم در چين يك وقتي در پشت بامهايشان هم گندم مي كاشتند. علاوه بر زمينهايشان ،توي حياطهاشان ، در پشت بام هم گندم مي كاشتند. يك مملكت اگر بخواهد خودش به پاي خودش بايستد، مستقل بشود در همه ابعاد، چاره ندارد جز اين تفكر كه "ما بايد ازخارج چيز وارد كنيم " از كله اش بيرون كند. مغزش توجه به اين بكند كه ما از خارج نبايدوارد بكنيم . اگر يك چيزي نداريم ، از خارج برايمان نمي آورند آن [را] فلان كار راانجام نمي دهيم ، تا خودمان درست كنيم . اگر يك وقت ديديم كه ما چنانچه يك كارخانه اي را نمي توانيم راه بيندازيم ، اتكال به اين نكنيم كه برويم از خارج بياوريم .خودمان دنبالش برويم تا كار انجام بگيرد، و انجام مي گيرد. مغزهاي اروپا با مغزهاي
1- آنچه كه مورد نياز است .
صفحه : 117
ايران فرقي ندارند، جز اين معنا كه آنها آن طوري تربيت شدند و خودشان را آن جوري درست كردند؛ و ماها را اين طوري تربيت كردند. ما را يك موجودات مهملي بارآوردند. خوب ، تا كي ما بايد اين تحمل را بكنيم كه ما يك موجودات مهملي هستيم ، وبايد از اربابها پيش ما برسد؟ حتي نانمان را آنها بدهند و گوشتمان را آنها بدهند؛اداراتمان را آنها درست كنند؛ ارتشمان را آنها. اين بايد يك آخري داشته باشد.نمي شود كه هميشه انسان انگل باشد به غير.
و عمده اين است كه ما باور كنيم كه خودمان مي توانيم . اول هر چيزي ، اين باور است كه مي توانيم اين كار را انجام بدهيم . وقتي اين باور آمد، اراده مي كنيم . وقتي اين اراده دريك ملتي پيدا شد، همه به كار مي ايستند، دنبال كار مي روند. در هر صورت ، اين باور رابايد از گوش [و] مغز خودمان بيرون كنيم . و كساني كه گوينده هستند، كساني كه نويسنده هستند، كساني كه فرض كنيد در ادارات هستند و اطلاعات دارند، اين مطلب را به مردم بباورانند. همان طوري كه آنها با تبليغات خودشان در طول چند صد سال تقريبا اين مطلب را در شرق بوجود آوردند كه ما تا طرف غرب ، تا طرف شمال نرويم ، طرف شرق نرويم ، كار نمي توانيم انجام بدهيم . اين يك باوري بوده است كه نويسنده ها [و]گويندگان آن وقت همه آنها در تعقيب اين بودند. يك عده اي با اينكه حسن نيت داشتند، عقيده شان اين بود كه بايد اين طور بشود. حالا هم خيلي ها عقيده شان اين است كه ما بايد يك پيوندي داشته باشيم ، با اينكه حسن نيت دارند. يك عده هم وابسته بودند،اجير آنها بودند، براي اينكه اين مسئله را دامن به آن بزنند. حالا كه يك مملكتي شده است كه آن چيزي را كه در نظر [كسي ] امكان نداشت و هيچ كس احتمالش را نمي داد كه امريكا را كه داراي همه چيز هست ، داراي قدرت اول دنياست تقريبا، يك ملت كوچكي كه آن همه تبليغات كردند و آن همه وابستگي بايستد و امريكا را بيرونش كند - اين مسئله اي بود كه به نظر خيليها امكانش نبود. من بر نخوردم به شخصي كه بگويد كه نه مي شود، يا ساكت بود، يا مي گفت نمي شود.
خوب ، ديديد كه وقتي ملت خواست ، شد. يك ملت وقتي يك چيزي را بخواهد،
صفحه : 118
اين خواهد شد - و اينها الان در صدد اين هستند كه آن مسئله را باز پيش بياورند: مسئله اينكه ما خودمان نمي توانيم ؛ ما خودمان متخصص نيستيم ؛ ما خودمان تحصيلاتمان ناقص است . اين مسئله را پيش بياورند. آن ممالكي كه توانستند مثل ژاپن ، ژاپن - خوب -اول چيزي نبود. كوشش كردند. تا اينكه حالا با امريكا مقابله مي كند. بسياري از[مصنوعات ] او در امريكا فروش مي رود. خوب ، يك امري نشدي را شد كردند. ياهندوستان كه الان پيش رفته است ، براي اين است كه اين فكر را در خودش پيش آورده است كه ما نبايد وابسته باشيم . . . .