آداب پرداخت زكات
«بسم اللّه الرّحمن الرّحيم»
اللهم صلى على محمد و آل محمد الهى انطقنى بالهدى و الهمنى به التقوى
اسلام با خاطر جامعيتى كه دارد براى هر كارى آداب و رسومى دارد. از چيزهاى خيلى ساده و پست به نظر ما، كه هيچ آيت الله و استاد دانشگاه و آدم تحصيل كردهاى حاضر نيست درباره آن حرف بزند مىگويد اين خيلى پست است. از آن چيزهاى خيلى پائين و جزئى حرف دارد تا مسائل بسيار بزرگ.
امام صادق عليه السلام خواست قصه را بيان كند به يكى از يارانش گفت: اجازه مىدهى دستت را فشار دهم گفت: خواهش: خواهش مىكنم در خدمت شما، امام صادق عليه السلام دست ايشان را گرفت و يك كمى فشار داد، دستش را برداشت گفت: ببين جا برداشت. اسلام براى همين مقدارى كه جاى فشار انگشت حكم دارد. كه اگر كسى دست كسى را فشار داد به جورى كه جا برداشت حكمش چيست؟ براى گرفتن ناخن دستور داد.چه روزى بگير. بعد بين ناخن پسر و دختر فرق گذاشته. براى رنگ ناخن و گرفتن آن زمان ناخن، ناخن گرفته راچكار كن، واقعاً هيچ مكتبى به اين مسائل جزئى نمىپردازد، مسئلهاى نيست مگر اينكه اسلام روى آن نظر دارد، شايد هيچ مكتبى حاضر نباشد مثلاً راجع به مسئله دستشويى قانون وضع كند. توهين و زشت است. ولى براى اين اسلام شايد پنجاه تا دستور داده، ايستاده و رو به باد، و رو به خورشيد و ماه، پاى درخت ميوه، و مسير راه مردم كوچه، نهر آب و رو به قبله، رو به كعبه، رو به قبله، رو به انسان نباشد. يه چيزهايى انسان فكر مىكند اين هم دستور است ولى اسلام است ديگر، از ناخن گرفته تا دستشوئى كه خيلى جزئى و پست است تا برخورد با سران كفر كه قرآن مىفرمايد: «فقاتلو الكفر» تا روابط بين المللى با كب باشه با كى نباش، حتى دست از مرده افراد بر نمىدارد «!!» مىكويد: اگر مرده منافق است به جنازهاش نماز نخئان .
«لاتصل على احد منهم مات ابدا» اينها كه از جبهه فرار كردهاند اگر مردند تشع جنازهاش نرو. براى عيادت و تشيع جنازه، داد و ستد كه اوه چند هزار حديث داريم و براى خوردنىها و آشاميدنىها چند هزار حديث داريم برا يمسائل پزشكى و بهداشت. شايد دويست عنوان داشته باشيم فقط درباره لباس رنگ و جنس و دوخت و اسراف و بهداشت و تجمل و تفاخر، لباس، لباس باران ئ احراو و جنگ و عروسى و آخرين لباس كفن اوه لباس نوزاد، جنس لباس، پنبه يا كتان يا پشم رنگ لباس يا خيلى اسلام ظريف است.
حالا يكى از دستوراتى اسلام گفته، كمك كردن و كمك گرفتن چه آدابى دارد؟
به مناسبت بحث خمس و زكات مىخواهيم اين را بگوئيم آداب كمك دادن و گرفتن.
آداب پرداخت و گرفتن خمس و زكات، و انفاقات.
اصل پول دادن نشانه توحيد است. چ.ن يكى كه موحّد است هر چه ايمان و عشقش به خدا بيشتر شود راحتتر دل از پول مىكند. كسى كه مىگويد: خدا هست ولى اين پول را دوست دارم اين پيداست كه خدا را دوست ندارد آدم يه چيزى را دوست دارد ببينيد، چرا ده زكات گفتهاند: صدقه «صدقه علامت صداقت است يعنى كسى كه مىگويد من قيامت را قبول دارم علامت اينكه صداقت دارى اين است كه يه كمكى كنى، اگر گفت نه من قيامت را قبول دارم پول را هم دوست دارم يه خورده از اون كم رنگ شده، كسى كه:
«و يطعمو الطعام على حبّه» «على حبه» سه جور معنى شده: «على حبّ الطعام» غذا را با اينكه گرسنه بودند دادند «على حبّ الله» يا «على حب المسكين» سه جورى مىشود معنى كرد اين را «و يطمون الطعام على حبّه»«على حب الطعام» يعنى با اينكه، آخه وقتى سير شديم، زياديهايش را مىدهيمبه كسى يا دوست نداشتيم، نه دوست داشتيم. امام حسن و امام حسين، امير المومنين و حضرت زهرا «سلام الله عليهم» دم افطار با اينكه خودشان ميل داشتند غذا را دادند، اونكه دوست داشت داد. يا روى عشق به خدا داد يا روى عشق به مسكين.
يه وقت آدم، بگير برو حرف نزن ديگه، اينطور نيست كه هم مسكسين را دوست دارم هم خدا و هم غذا را با اينكه ولى سه جور مىشود معنى كرد .
هر چه توحيد قوىتر باشد آدم راحتتر مىگذرد.
شما وقتى مىروى، داماد مىرود پهلوى عروس، هر چه عروس را دوست داشته باشد خواستههاى عروس را بيشتر انجام مىدهد، اگر گفت: مىخواهيم برويم مسافرت، مهريه اينقدر باشد، اين شرط باشد، عاشق عروس شده تا توان دارد خواستههاى عروس را تن مىدهد. اگر به عرئس گفت: دوستت دارم ولى اين حرف هايت را گوش نمىدهم ايئ را قبول مىكند
پرداخت سهم امام زمان (عجل اللّه تعالي فرجه شريف)
نمىشود گفت يا حجة بن الحسن من تو را دوست دارم، «عجّل على ظهورك» تشريف بياوريد، پول بهت نمىدهم هميطور تشريف بياوريد. يعنى كسى بگويد يا حجة بن الحسن، اسم بچهاش را مهدى مىگذارد، اما حق حضرت مهدى «عليه السلام» را مىگويد مشكل دارم .
اينها يك مقدارى در صداقتها گير داريم. البته نه اينكه مردم بندهام مثل مردم هستم، بعضى از مردم و خود بنده گير دارم. مسكل داريم.
زكات يك شكر عملى است، قرآن مىفرمايد: انّا اعطيناك الكوثر فصّل لربك و النحر
حال كه من به تو كوثر و خير كثير، زياد دادهام «صّل» شكر زبانى و هم «والنحر» يه شتر ذبح كن بده، ذبح هم كافى نيست
شتر بايد بدهى چون كوثر است كوثر هم يعنى خير زياد كسى كه خير زياد دارد بايد كوثر بدهد، يعنى كسى كه خيلى دارد، بايد خيلى بدهد.
بله يه وقت مال در جا مىزند هميشه آدم يه جور پول دارد آدم هميشه هم يه جور پول مىدهد حقوقش ثابت است بله، اما اگر حقوق و كلاست رفت بالا، انفاقت هم بايد برود بالا ،
نقل مىكنند شيخ انصارى «ره» از مراجع و علمايى است كه حدود صد سال است همه ملاها كه ملا شدهاند كتاب ايشان را هم خواندهاند ملّا شدهاند. رسائل و مكاسب شيخ انصارى معروف است.
ايشان طلبه بود رفت سرش را اصلاح كند ده شاهى داد نيم ريال، بعد هم با سوادتر شد باز هم نيم ريال داد، شد حجة الاسلام نيم ريال، و المسلمين نيم ريال، آيت الله نيم ريال العظمى نيم ريال مرجع تقليد نيم ريال دلّاك «اصلاگر و آرايشگر» آقا شما سى سال است پهلوى من اصلاح مىكنى همهاش ده شاهى مىدهى ايشان گفت: من سواد زياد شده مساحت سرم كه زياد نشده
حالا گاهى وقتها طرف رشد كرده، خوب بابا حقوق شما چند بوده چند شده سوادتان چند بوده چند شده، تو كه كوثر دارى ديگه گوسفند و بز كافى نيست «والنحر» «نحر» يعنى شتر. يعنى كلاسى كه از شما توقع بيشترى است ما نبايد نگاه كنيم بله ديگه، آدابى دارد
اخلاص در پرداخت زكات
آداب پرداخت كننده:
اول: شرطش اخلاص است. براى خدا بدهيم. قرآن در سوره هل اتى وقتى مىگويد: اينها وقتى كمك كردند «و يطعمون الطعام على حبّه مسكينا و يتيما» گفتند: «لا نريد منكم جزاءً» با كه به شما كمك كرديم اراده نكرديم «جزاءً و لا شكرا». اخلاص اين است كه آدم از مردم توقّعى نداشته باشد براى خدا مگر جبهه نبودهاى؟ خيلى خوب، آقا من اينقدر سابقه جبهه دارم. خوب حالا مىخواهى چه كنى؟ بله نظام بايد افرادى كه جبهه بودهاند سابقه شان را حفظ كند، اما شما خوب نيست چو نه بزنى، ما شهيد داديم خوب است، خوب شهيد براى خدا داديد. نظام بايد خانواده شهدا را احترام بگذارد خود خانواده شهدا خوب نيست كه بگويد من شهيد داهام. اين «لا نريد» اصلا اراده ندارد نمىگويد: «لا نقول» اراده يعنى توى دلمان هم نمىگوييم، گاهى وقتها آدم توى دلش مىگويد، به زبان نمىآورد، مىگويد نه به زبان كه نمىآورى هيچ توى دلم هم واقعا توقّع نداشته باشم، «لا نريد»گاهى وقتها يكى از اين كانديداها مىگويد: خواستيد بدهيد يا ندهيد اختيار با خودتان است. اين را به زبان مىگويد امّا توى دلش با تمام سلولهايش مىگويد: تو را به حضرت عباس به من راى بدهيد اين «لانريد»يعنى توى دلملن هم نگوئيم اين خيلى مهم است. توى دلمان هم نم گوئيم اين اخلاص .
2 -بايد فورى باشد، كسى كه مىخواهد كمك كند زودتر كمك كند. حال باشد بعد، حالا باشد بعد، چون وقتى ماند رسوب پيذا مىكند مال دنيا غفلت مىشود به روح و ديگه نمىشود. مىخواهيد بدهيد، زود بدهيد، هى نگوئيد باشد بعد، باشد بعد، مكّه مىخواهيد برويد. زودتر. من تعجّب مىكنم افرادى سرمايه دارند، اما موتور هوندا خرج پيغمبر نمى كند. بابا مكّ حالا كه گران شده يه ميليون شده، پول يه موتور هوندا است، قبر رسول الله، سلام بر پيغمبر به انندازه يك موتور هوندا نمىارزد؟ چه وجودى هستى تو؟ چه جورى فكر مىكنى؟ «اخلد الى الارضا» فورى اقدام كنيد .
در منطقه خودتان، چقدر الان روستا داريم كه مشكل دارد. از همان روستا افرادى آمدهاند توى شهر، يا دكتر يا مهندس، يا آيت الله يا تاجر شدهاند، اگر اينها جمع بشوند، روستاى خودشان را احياء مىكنند.
ما متأسفانه روستا داريم كه دهها طلبه فاضل در قم دارد، ولى روستا مسجد هايش خاموش است. گناه اين روستا به گردن اين طلبه است. بايد اين طلبه مثلاً آقا ببيند يه دهه تو برو بر گرديد، البته اخيراً الحمدالله بعضى از طلّاب عزيز اين كار را كردهاند، طلبههاى منطقه گفتهاند بابا ما از اونجا هستسم، آمدهايم با سواد شدهايم، بيائيم. آيت الله جوادى آملى، آيت الله بزرگى است، هر سال چند روز ميرود آمل براى مردم آمل صحبت مىكند، هر كس منطقه خودش را در يابد. چند تا سخنرانى، چند تا، پزشكى است مثلاً پزشك است 5 روز، يك هفته برود اونجا بگويد: آقا من بچه شما، و اين محلّه هستم، آمدهام يك هفته براى شما، اگر اين كار را بكنيم هجرت روستائىها كم مىشود، رفاقت و محبّت بيشتر مىشود يادمان نرود كه ما چى چى بوديم، ما تو همين كوچه بوديم.
«الم يجدك يتيما» يادت نرود پيامبر خودت هم يتيم بودى. پس «فأما اليتيم فلاتنهر» «و وجدك عائلاً فأغنى» پس «فاما السائل فلاتنهر
پنهانى بودن پرداخت زكات
پنهانى: در قران هر وقت بين پنهانى و آشكار است،اول پنهانى را مىبرد، قرآن هميشه مىگويد: «سراًو علانيه» يعنى اول اسم «سر» را مىآورد بعد اسم «علانيه» را، قرآن هميشه، اين يك كدى است، قرآن هر كلمهاى رااوّل برد گرا مىدهد يعنى اين مقدّم است:
مثلا مىگويد: «ان الصفا و المروة شعار الله» نمىگويد: «ان المروة و» مىگويد «ان الصفا و المروه» اينكه مىگويد «صفا و مروه» شما هم كه مكّه رفتى شروعت از صفا باشد.
«اِبدأ بما بدأ الله» به قول حديث، چون خدااسم صفارا اول برده، شماهم در سعى صفا و مروه از كوه صفا شروع كن «سّرا و علا نيه» اسم سّر جلوتر آمده، مخفى باشد.
فيض كاشانى يه خاطراتى نوشته، نوشته كه: اصلاً بعضىها به خاطره كه «سّر» باشد، كمكهايشان را به افراد نابينا مىكردند. كه اين فرد شكمش سير بشود و اين آقا نابيناست و طرف را نبيند، بعضى صدقه را در محل نشستن فقير قرار مىدادند مىرفتند كه دهنده شناخته نشود. بعضىها وقتى مىآمدند كه فقير خواب است صدقه را در يك كيسهاى مىگذاشتن به لباس او گره مىزدند، پا مىشود مىديد كه، يعنى اين قدر احتياط مىكردند كه كسى نفهمد.
بعضىها هم يك سطل زباله براى كوچه شان مىدهند مىنويسند بانى اين سطل زباله محسن قرائتى، بر پدر و مادر كسى كه سيگار بيندازد لعنت اى بابا، يعنى لآدمهاى هستند كه اگر يه سطل زباله بدهند تا اسمشان روش نباشد قانع نمىشوند، و آدمهايى هستند كه هيچ.
البته خدا هم جبران مىكند. نقل شد كه آيت الله العظمى بروجردى «ره» مسجد اعظم قم را كه شروع كرد آيت الله العظمى گلپايگانى «ره» يه تكه زمين از ارث پدرش داشت، فروخت و يواشكى داد پول مسجد، يعنى يه آيت الله ديگه مسجد مىسازد يه آيت الله ديگه آمد پولش را، داشتيم آدمهاى را كه قرض كسى را دادهاند طب كار گفتهاند بهش بگو فقط پولى را كه طلب دارى پرداخته شد، كسى نفهمد، هر چى ميشود. فقط يكجا گفتهاند: «علانيه» انجام بدهد و آن هم آنجايى كه متهميد. اگر كسى مورد اتهام است كه فلانى، خمس نمىدهد، اونجا بگو ببين اين خمس من است، بعضى جاها علنى خوب است. ما داريم بعضى تجّارى كه مىخواهند خمس بدهند بچه هايش را مىبرد خونه مرجع تقليد مىگويد: ببينيد، من خمسم را به اين آقا مىدهم بعد از مردن من شما هم بايد خمستان را به مرجع تقليدتان بدهيد، خمس دادن را به بچه هاش هم ياد مىدهد و القا مىكند، البته بعضىها هم به بچه هاشان نمىگويند، مىگوييند: اگر به بچه هايمان بگوييم تصميم خطرناك مىگيرند
دورى از منّت گذاردن
بدون منّت پنهانى بى منّت، منّت اجر را از بين مىبرد، «لاتبطلوا صدقاتهكم بالمنَّ والأذى» يادت رفت من به تو وام دادم، يادت رفت براى عروسىات، يادت رفت براى دامادى، در كنكور، يادت رفت، يادت رفت، هر كسى منّت بگذارد خدماتش «اجر و پاداشت» از بين مىرود، ممكن است منّت زن و شوهرى باشد. يادت رفت تو گدا بودى من زن تو شدم، حالا پولدار شدى بد مستى مستى مىكنى شوهر منّت سر زن مىگذارد يادت رفت كه نمىدونم جهازيهات چنين بود، نمىدونم فرض كنيد، من پول دادم تو درس خواندى، من، تو شش كلاس درس خوانده بودى، به كمك من تو ديپلم گرفتى، و ليسلنس شدى منّتهايى كه زن و شوهر در خانه به هم مىگذارند من بودم كه، اخلاص تباه مىشود، منّت، بگوييم من بودم كه، يادت رفت كه، آتش مىزنيم بر همه خدمات،اينقدر اين استخرها را آبش مىكنند و آب توش نيست «؟؟!» به خاطر دارد كه از بين مىرود، سوراخ دارد و لذا يكى از دعاها مىگويد: «اللهمّ سددّنى»يعنى خدايا مرا سد سازى كن.
چون آدم اگر از نظر ايمان سد سازى نشود، هر جه هم عبادت كند عبادتش از بين مىرود، بى منّت كارش را كم بشمارد
كوچك شمردن كارهاى نيك
پنج ميليون، ده، بيست ميليون هر چى هم كمك كرديد كارتان را كم بشماريد، عبادت هم همينطور است، مطالعه هم همينطور است، بعضى افراد هستند، من خونه يه آقايى بودم مىخواست بخواند مىنوشت كه من امشب دو ساعت 2 دقيقه مطالعه كردهام، امشب سه ساعت و هفده دقيقه، گفتم براى چى مىنويسى، حال دارى مطالعه كن و حال ندارى بگير بخواب مثلاً مىخواهد بگويد اين كتاب دو هزار و هفتصد و سى و چهار ساعت و سى و پنج ثانيه روش كار شد، اگر مردم استفاده كردند خداكه مىداند مردم هم بدانند دو هزار ساعت يا سه ساعت كه چى؟ مثلاً، خدا كسانى را كه بى حساب كار ميكنند خداهم بى حساب به انا مىدهند، و كسانى كه متّه به خشخاش مىگذارند خدا هم به اينها متّه به خشخاش مىگذارند چون قرآن داريم كه: «حساباً شديداً»، يك آيه مىگويد، و ديگر مىگويد: «حساباً يسيراً» هر دو در قرآن هست. كسانى كه سخت مىگيرند خدا هم به آنها سخت مىگيرد، و كسانى كه نرم مىگيرند خدا هم به آنها، كارش را كم بشمارد. امام سجّاد «عليه السلام» مىفرمايد: «و استقلال الخير»، «استقلال» يعنى قليل، خدايا كمكم كن و خيرم را كم بشمارم. «و ان كثر من قولى و فعلى» يعنى خدايا خيرم را كم بشمارد اگر چه زياد است. «و استكثار الشرّ»: شرّم را زياد بشمارم «و ان قلّ من قولى و فعلى»: و اگر چه كم است .
امام سجّاد «عليه السلام» مىفرمايد: انسان كامل اين است كه كارش را كم بشمارد و خوبى هايش را، اصولاً در مديريّت يك مدير خوب اين نيست كه هى نگاه به پشت سرش كند، اوه ببين چقدر آمدهام، نگاه كن چقدر نرفتى، به نرفتهها نگاه كنيد كه برويد، به رفتهها نگاه نكنيد كه غرور بگيرتان، من دكترم، حالا دكترى چندتا كتاب مطالعه كردهاى؟ 300 تا، فوق ليسانس، 200 تا، 150 تا، ديپلم، 100 تا كتاب خواندهاى به صدو دويست كتاب خوانده نگاه نكنيد كه فكر كنيد خيلى هستيد به كتابهايى كه تا حالا مطالعه نكرديد نگاه كنيد كه آدم احساس اوه اوه .
به امير المؤمنين «عليه السلام» مىگفتند: خيلى عبادت مىكنى!! مىفرمود: من، من، من كجا و على كجا؟ به امام سجاد «عليه السلام» گفتند خيلى عبادت مىكنى!! من كجا على كجا؟ به امير المؤمنين «عليه السلام» گفتند خيلى عبادت مىكنى!! من كجا و رسول الله «صل الله عليه و اله و سلم» كجا؟ به رسولالله «صل الله عليه و اله و سلم» مىگفتند: چقدر عبادت مىكنى؟ مىگفت: من كجا و شكر خداكجا؟ مگر من مىتوانم شكر كنم؟!
يكى از آداب اين است كه آدم كارش را،
هفتم: از بهترينها بدهد: «لن تنالوا ابّرحتّى تنفقوا ممّا تحبّرن»
از بهترينها بدهد، لباس بهتر، غذاى، نه اينكه اين لباس را رنگش را دوست ندارم. شكل و دوختش را، از مد افتاده، از بهترينها بده.
به كسى كه كمك به او ثواب بيشترى دارد بدهد، به افراد با تقواترى، اگر دو فقيرند، با تقوا و بى تقوى، به اون كسى كه با تقواتر است بدهد،
به كسانى بده كه مردم فكر مىكنند غنى است، ولى در درون فقير است.
افرادى هستند به قول ما مىگويند: صورتشان را به، يعنى به پول، حالا چه خمس و زكات، سهم امام و افاق، و هر رقم كمكى كه، براى خدا باشد، فورى در منطقه خودمان، يواشكى، بى منّت، بزرگ نشماريم، اين هم هفت. از بهترينها باشد، هشت به كسى كه كمال بيشترى دارد كمك كنيم. نُه به كسى كه در ظاهر فقير نيست. افرادى هستند. اخر آمد گفت: آقا پولش مىدهيم بچهاش دانشجوست، فكر مىكند اگر كسى بچهاش در دانشگاه قبول شد فقير است. افرادى هستند، چند تا دانشجو دارند بينى و بين الله هم فقيرند، نه ديروز پسرش را عروس «داماد» كرده، پسرش، پسرش را داماد كرده، دخترش را عروس كرده، خوب باشد اگر كسى پسرش را داماد و دخترش را عروس كرد، آقا رفته مشهد، مگر نمىشودكسى فقير با شد، آقا قايقرانى دارد. قرآن دارد مىگويد: «قايق لمساكين يعلمون فى البحر» يعنى چند تا فقير بود قايق را شركتى داشتند. كار هم مىكردند، اما در عين حال به كسانى كه قايق دارند و شريك شدهاند خدا مىگويد: «لمساكين» يعنى اسم مسكين رويش باشد، يعنى وانعى ندارد كه هم مسكين باشد و هم يه تاكسى با هاش كار بكند، منتهى با اين تاكسى و وانت، قايق و كار چقدر گيرش مىآيد و خرجش چقدر است؟ افراد تنگ نظر
يه كسى، امام «عليه السلام» خرما داد يه كسى، يه نفر نشسته بود گفت: خدا مثل تو را زياد نكند، من مىدهم تو نمىتوانى ببينى؟!
مقدار كمك بايد حتّى «يلحقهم بالناس»اين تو حديث است. يعنى زندگ ى اش عادى شود، مىشود داد به طرف به طرف تا زندگىاش عادى شود، آقا رو موكت نشسته پولش داد؟چون فعلاً مالى ماشين عمومى است، يعنى اينقدر مىتوان بهش بدهى تا موكتش را بكند فرش ماشين مثلاً «؟!» نه بابا پولش دادم رفت فرش خريد، مىخواستى چه كند؟ تا زندگى عادى مىشود به فقرا كمك كرد، تنگ نظرى نكنيم، دانشجو دارد، دخترش را عروس كرده، پسرش را داماد كرده، و مشهد رفته كمك نكنيم، بسيارى از افرادهايى هستند كه واقعاً نياز به كمك دارند، گر چه به حسب ظاهر هم دست گدائى دراز نمىكند. خوب حالا اين آداب پرداخت زكات يه چيزهاى ديگرى هم هست كه در جلسه بعد خواهم گفت. «انشاء الله»
«و السلام عليكم و رحمة الله»
«اللّهم صّلى على محمّد و آل محمّد و عجّلِ فرجهم»